
مفهوم عام برنامهريزي
برنامهريزي در طول زندگي بشر و در ادوار تاريخي گذشته وجود عملي داشت اما بدون توجه تئوريك به اصول بكار ميرفته است. در حقيقت برنامهريزي، ضرورت و نياز طبيعي براي زندگي انسان بوده است. برنامهريزي يك نوع آمادگي ذهني براي عمل قلمداد ميشده است و به قول « بنتون مك لي»(Benton Mackly) هر عمل سنجيده قبل از اجرا در محيط فيزيكي، بايد در قلمرو ذهن بشر حلاجي گردد؛ بنابراين هر عملي بايد قبل از اجرا در ذهن خلق گردد كه فرآيند آن با مفهوم برنامهريزي ترادف دارد.
برنامهريزي بر پايه تصورات ذهني از اهداف كلي و پيگيري رئوس استراتژيك در جهت دستيابي به اهداف مذكور تعريف ميشود و اين دو جزء مستقل از هم نميباشد بلكه همديگر را پوشش داده و مكمل يكديگرند. لذا در دنياي امروز از آن به عنوان يكي از ابزارهاي مؤثر در ساماندهي ياد ميشود. از ديدگاه روانشناسي اجتماعي برنامهريزي نقش يك محرك اصلي اجتماعي را ايفا مينمايد.
وقتي ضرورت برنامهريزي مطرح ميگردد بايد به اهميت برنامهريزي در زمان حاضر توجه نمود. به عبارتي عواملي كه موجبات توجه به برنامهريزي را فراهم ميآورند را برشمرد. مسائلي از قبيل نابرابري درآمدي بين گروههاي جامعه، فقدان طرحهاي توسعه شهري، ساخت و سازهاي بيرويه، رشد شهرهاي بزرگ، مهاجرتهاي كنترل نشده، فقدان برنامهريزي اقتصاد ملي، رشد جمعيت، پيشرفت تكنولوژي و … باعث شدند تا به برنامهريزي به عنوان راهحل غلبه بر اين مشكلات نگريسته شود.
لذا برنامهريزي مستلزم فعاليتهايي گرديد كه براي فائق شدن به مشكلات جوامع بشري ميبايست بطور منطقي و سلسله مراتبي انجام گيرد و بايد به صورت يك جريان مستمر باشد نه به صورت عملي كه دفعتاً و مقطعي انجام پذيرد. از اين جهت برنامهريزي شامل سلسله اقداماتي ميگردد كه اهداف ذيل را دنبال مينمايد:
– بالا بردن درك ماهيت مسائل و مشكلاتي كه احتياج به بررسي و وارسي دارند.
– دستيابي به يكسري راهحلهاي ممكن و آلترناتيوهاي موجود.
– درك جنبههاي مثبت اين آلترناتيوها. (معصومي اشكوري، 1376: 80)
شكلگيري نظام برنامهريزي در فرآيند تنظيم برنامه توسعه يكي از مهمترين گامهايي است كه در فرآيند برنامهريزي ظاهر شده و برنامههاي بخشي در چهارچوب برنامه كلان توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه اهداف و خطمشيهاي اقتصادي را شامل ميشد پديدار گشت. بهگونهاي كه شكل آن را ميتوان در برنامههاي ميان مدت قبل از انقلاب و بعد از انقلاب مشاهده نمود لذا سعي خواهد شد با بررسي تاريخچه برنامهريزي با ديدي موشكافانهتر به مفهوم برنامهريزي در ايران پرداخته شود.