
دسترسی و سرانه ها در برنامه ریزی کاربری اراضی
پس از اعمال معیارهای مختلف در استفاده از قطعات زمین در شهر، مسئله ای که مطرح می شود، بحث سرانهها، دسترسیها وبهرهگیری از چنین بخشهایی است. بدین منظور کاربریهای گوناگون در داخل کل مجموعه شهری و درقطعات زمین بایستی به نحوی انتخاب گردد که ضمن هماهنگی با سایر کاربریهای مجاور با طی کوتاهترین فاصله قابل دسترس باشد. گرچه صرف کوتاه ترین زمان وکمترین هزینه در دسترسیها از اهمیت ویژه ای برخوردار است، تا کنون معیار و شاخص مشخصی که برای تمامی جوامع شهری قابل استفاده باشد، در سطح جهانی به دست نیامده است. اغلب گروههایی که اقدام به تهیه طرح جوامع و درنتیجه نقشه کاربریهای شهری کردهاند، بیشتر از روشهای سلیقهای و تجربی بهرهگیری نمودهاند.
مهمترین کار قابل ذکر در زمینه دسترسیها و آستانههای جمعیتی برای استقرار مراکز خدماتی مختلف در ایران توسط دکتر کاظم ایزدی در مطالعات شبکه شهرهای مهم کشور در سال 1373 و با اقتباس از کاپلمن انجام شده است، بر اساس این کار مهم معیارهای جمعیتی و دسترسی برای هر یک از خدمات و کاربری های زمین شهری در جدول 2-5 تا جدول 2-12 پیوست مشخص شده است. اگر چه این شاخصها برای کشورهای پیشرفته غربی بدست آمده و از قابلیت کاربرد اندکی در شهرهای جهان سوم و از جمله ایران برخوردار است، لیکن با توجه به فقدان معیارهای قابل دسترس و مدرن در این زمینه میتواند به عنوان چارچوبی اولیه مورد استفاده قرار گیرد (صابری فر، 1378،63).
برنامهریزی سرانه کاربریها
کاربری مسکونی
با توجه به شکلهای مختلف تأمین مسکن، استانداردهای برنامهریزی مورد استفاده سهم کاربری مسکونی در هر شهر متفاوت بوده و بیانگر تفاوتهای بسیار زیادی بین کشورهای مختلف می باشد. به عنوان مثال میزان فضاهای مسکونی بر حسب استانداردهای پیشنهادی در کتاب مقدمهای بر برنامه ریزی شهری تألیف اسماعیل شیعه، 50 درصد کل زمین شهر در بر میگیرد. سعیدی رضوانی، این مقدار از 40 تا 50 درصد اراضی شهر، ذکر کرده است. در حالی که، این مقدار برای انگلستان 8/38 درصد کل فضای هر شهر بیان شده است. به طور کلی تفاوت قابل توجهی در مقدار وسعت زمینهای اختصاصی به کوی مسکونی وجود دارد ( صابری فر، 1378، 64).
فضاهای سبز و تفریحی
بررسیهای انجام شده در شهرهای غربی، نشان میدهد که با وجود ثابت بودن و درمواردی کاهش جمعیت، فضاهای شهری روز به روز افزایش پیدا میکند. از جمله دلایل این گسترش را میتوان توجه به جنبههای رفاهی و تفریحی ذکر کرد. با کاهش ساعات کار و توجه ساکنین به محیطهای پاک و مفرح برای گذراندن اوقات فراغت از طرفی و شلوغی و آلودگی روز افزون فضاهای شهری از طرف دیگر توجه به فضاهای سبز و یا گذراندن اوقات فراغت، اهمیت روز افزون پیدا کرده است.
در محاسبه زمین مورد نیاز برای فضاهای باز و سبز ابتدا نیاز واحد های مسکونی و همسایگی مدنظر نیز گرفته و آنگاه کاربریهای مربوط به فضاهای باز و بازی، پارکهای شهری و میدانهای ورزشی به صورت مجزا و به مقتضای نیاز برآورده میشود.
مؤسسه ملی تفریحات درایالات متحده، سرانه 14 متر مربع را جهت فضای سبز در محدوده شهرها پیشنهاد کرده است. میزان فضای سبز برای شهرهای بزرگ اروپا از جمله پاریس، لندن، رم و برلین به ترتیب 25/5، 9 و 13 متر مربع برای هر نفر میباشد. استانداردهای تعیین شده در کشورهای در حال توسعه در این زمینه بسیار پایینتر از کشورهای غربی و آمریکا بوده و به کمتر از 2متر میرسد. به عنوان مثال، این میزان برای کلکته و بغداد به ترتیب 4/1و2/1مترمربع است. استاندارد پیشنهاد شده برای این کشورها حدود 16 متر مربع میباشد.
البته چون مقدار زمین اختصاص داده شده به این نوع کاربری در ارتباط با شرایط توپوگرافیکی، خطوط حمل و نقل و الگوی تفریحی جمعیت مورد نظر قرار میگیرد، آن چه اهمیتی بیش از میزان وسعت در این نوع کاربری دارد، دسترسی به آنهاست. چرا که همه مردم شهر و ساکنین همه محله ها به چشم اندازهای زیبا ، هوای پاک، نور خورشید، زیبایی، پیادهروی های راحت و گردش روزانه کودکان خود نیازمندند. بر این اساس، برخی از متخصصین فاصله دسترسی به فضای سبز را برای دورترین افراد نسبت به آن، حدود ده دقیقه پیادهروی ذکر کردهاند.
در جهت رسیدن به یک فضای سبز شایسته، بهتر است که کار ایجاد پارکهای کوچک، از بخش قدیمی شهرها آغاز گردد و جایی که در آن تراکم جمعیت بیشتر است و خانههای کهنه، فرسوده و کلنگی فراوان می باشد. به دیگر سخن قسمتی از محدوده بخش قدیمی شهرها باید به پارکهای کوچک اختصاص یابد تا هم فضای سبز تهیه شود و هم از تراکم واحدهای مسکونی و جمعیت زیاد این بخش کاسته شود (صابری فر، 1378، 65).
حمل و نقل
ورود اتومبیل به عرصه شهرهای ایران و تغییر مسائل حمل و نقل یکی از عمدهترین عوامل دگرگونیهای اخیر در بافت شهرهای کشور می باشد. اولین اثر آن تغییر در مفهوم فاصله و ارجحیت فاصله زمانی بر فاصله مکانی است. در نتیجه، در بعد منطقهای شهرهایی که به راهنمای عمده دسترسی داشتند، از رشد و توسعه زیاد برخوردار میگردد. در مقیاس درون شهری نیز، نواحی که از دسترسی مناسبی برای اتومبیل برخوردارند به این عنوان مکانهای مناسب برای زندگی و استقرار تأسیسات شهری تلقی می شود. بنابراین، اولین عاملی که دربرنامهریزی شهری مورد توجه قرار میگیرد، جوابگویی به این مسئله آمد و شد و حمل و نقل شهری است. این مسئله تا بدان جا اهمیت میباید که عملاً به نفی سایر عملکردهای شهری میانجامد. اثرات کالبدی این امر در بافت های قدیمی به صورت خیابان کشیهای وسیع و بیضابطه و یا رها شدن و تخریب بافت به علت عدم تأمین دسترسی مناسب تجلی پیدا میکند. چنین وضعیتی در بافتهای جدید، به صورت مناطق مسکونی پراکنده که درآانها اولویت به دسترسی به اتومبیل داده شده است ظاهر میشود. این در حالی است که شبکههای دسترسی که از این پس مهمترین عامل نظم دهنده به شهر محسوب میشوند، تابع نظم و سلسله مراتب فضائی می باشند.
عنصر عبور و مرور در طراحی شهری یکی از قدرتمندترین ابزارهای شکل دادن به محیط شهری است. این عنصر میتواند الگوهای فعالیت (و بنابراین توسعه) در یک شهر را شکل داده و هدایت و کنترل کند. همانند زمانی که یک سیستم حمل ونقل جادههای عمومی،گذرگاههای عبور پیاده وسیستمهای نقل و انتقال کالا به یکدیگر متصل شده وحرکت را تمرکز میبخشند. عنصر عبور و مرور همچنین می تواند به خودی خود یک اصل شکلدهی به ساختارها باشد و شکلهای شهری از قبیل بخشهای متمایز، حوزههای فعالیت و نظایر آنها را تعریف کند و مشخص سازد.
تقاضا برای حمل و نقل از آن جا ناشی میشود که حمل و نقل از راه اصلاح توان ارتباط بین فعالیتهای گوناگون موجود بر روی زمین، نابرابریهای ناشی از جدایی فضایی را کاهش میدهد. معمولاً میتوان به تناسب افزایش نیازها، شبکههای آب و برق و گاز و تلفن را توسعه داد. چنین امکانی در مورد توسعه فیزیکی شبکه راههای شهری وجود ندارد. ظرفیت بالقوه شبکه راههای شهری، محدود است و طرز استفاده از شبکه را باید با آن متناسب کرد.
توسعه شهری اخیر پیشبینی الگوهای زندگی درآینده، هر دو تأثیرپذیر و تأثیرگذار بر روی وسایل حمل و نقل هستند. با پیشرفتهای تکنولوژی و دوری مراکز اشتغال و زندگی در شهرها از یکدیگر، الگوی بهرهگیری از اتومبیل شخصی وسعت میگیرد. این امر ممکن است در اوایل مؤثر به نظر رسد، لیکن هنگامی که قرار باشد تمامی افراد جامعه مالک اتومبیل باشند، جز شلوغی، ازدحام و آلودگی شدید هوا را درپی ندارد. در واقع اتومبیل که زمانی آسایش و راحتی را به همراه داشت، به عاملی مخرب و آزار دهنده بدل خواهد شد.
روند افزایش بهرهگیری از اتومبیل در برخی از کشورها به حدی رسیده است که امروزه بیش از 20 درصد از مساحت هر شهر را به خیابانها و مسیرهای ارتباطی اختصاص دادهاند. به عنوان مثال، میزان اراضی اختصاص داده شده به کاربری حمل و نقل در آمریکا 2-25 و انگلیس23 درصد کل اراضی شهری میباشد. با وجود پیشرفتهایی که در زمینه گوناگون وسایل حمل و نقل و طرحهای نوین شکل و اندازه این گونه وسایل حاصل شده است، هر ساله بر میزان سرانه مورد نیاز برای حمل و نقل در نواحی شهری افزوده شده و این امر حتی در زمان بهرهگیری از مترو و ارتباطات ویژه هوایی در درون شهر نیز به رشد خود ادامه داده است. براساس آمار ارائه شده توسط درابکین، میزان سرانه کاربری حمل و نقل از 21 متر برای هر نفر در 1948 به 24 متر مربع رسیده است.
حمل و نقل شهری به عنوان سیستمی که شامل محیط اقتصادی و اجتماعی است، میتواند به طور تنگاتنگی در ارتباط با کاربری اراضی مورد بررسی قرار گیرد. چرا که روابط متقابلی بین سه عامل محیط کاربری اراضی و حمل و نقل وجود دارد. کاربری اراضی موجب تولید ترافیک می شود، حمل و نقل ترافیک را به وجود می آورد و سیستم کاربری اراضی حمل و نقل را در محیطهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد میکند.
اگر تغییرات مذکور ناچیز باشد سیستم آن را پذیرفته و به وضعیت تعادل خواهد رساند اما اگر تغییرات عمده باشد ممکن است سیستم ناپایدار گشته و خودش از بین برود، اما حتی بعد از آن به وضعیت تعادل خواهد رسید عقیده براین است که حتی اگر ما فلسفه “عدم انجام فعالیت” را بپذیریم، سیستم با دور بستهای به وضعیت تعادل خواهد رسید، اما سؤال این است که آیا آن وضعیت بهینه خواهد بود؟ این سؤال نمیتواند بدون تجزیه و تحلیل و فهم روابط متقابل و به دست آوردن سیستمی مطلوب از لحاظ اجرای قطعی اهداف خرد و کلان اقتصادی و اجتماعی پاسخ داده شود (صابری فر ، 1378 ، 70).
صنعت
امروزه صنعت به دلیل مشکلات مربوط به قیمت زمین و آلودگیهای ناشی از تولید، چندان تمایلی به نواحی داخل شهر نداشته و بیشتر در شهرکهای صنعتی و خارج از محدوده قانونی و خدماتی شهرها مستقر میگردند. بنابر گزارش گوردون و ریچاردسون در 1966، از نظراشتغال، سهم بخش صنعت در 12منطقه شهری آمریکا بین 1982 تا 1987 در حال کاهش بوده و به طور متوسط سالیانه 4 درصد از میزان آآآآآان کاسته شده است. آنها پبشبینی کردهاند که در 1992 و بعد از آن چنین اشتغالی در نواحی شهری عمده وجود نداشته باشد. البته، این درحالی است که ساختارهای مکانی کار و سازمان کار تغییر کرده و کارهای موقت در حال افزایش بوده و خود اشتغالی به صورت فزایندهای در حال رشد است.
با وجود روند تشریح شده در فوق، شهرها به عنوان الگوهایی از فعالیت در فضا به حساب میآیند که تولید، توزیع ومصرف کالا راتسهیل میکنند.چون فضا یک هزینه اضافی بر تولید می افزاید، این هزینه به خاطر زمان و منابعی است که برای انتقال کالاها لازم است. فعالیتهای اقتصادی به گونهای خود را سازمان میدهند که این هزینهها را به حداقل برسانند. ثانیاً، فضا خود یکی از منابع، مکان تولید و مصرف را در اختیار قرار میدهد و بنابراین فعالیتها جهت دستیابی به مقداری از این فضا و شبکه ارتباطی به رقابت میپردازند. به همین دلیل هنوز نیز بخشی از فضاهای شهری به کاربریهای صنعتی اختصاص پیدا میکنند. به عنوان مثال، برنامه توسعه کپنهاک برای هر کارگر شاغل در بخش صنایع واسطهای حدود 39 تا 50 مترمیباشد. بنابراین چنانچه میزان جمعیت را 40 درصد و میزان اشتغال از این تعداد را 50 درصد فرض کنیم، بر اساس کار درابکین، میزان فضای لازم برای صنایع حدود 20 تا 45 متر برای هر نفر جمعیت ساکن در نظر گرفته میشود(صابری فر، 1378، 73).
بخش خدمات
با توجه به محل اسقرار خدمات و وسایل مورد استفاده شاغلین این بخش و متقاضیان این گونه خدمات، زمین مورد نیاز برای این بخش تفاوتهای قابل ملاحظه ای رانشان میدهند. به عنوان مثال، فضای مورد نیاز برای خدمات بخش تجارت مرکزی شهر به دلیل وابستگی به حمل و نقل عمومی بسیار کم بوده، در حالی که خدمات نواحی بیرونی بسیار زیادتر میباشد. از طرف دیگر، با توجه به نیاز تجارب عمده فروشی به زمین…. این گونه خدمات به حاشیه شهر منتقل میشوند و در عوض خرده فروشی که به رفت و آمدهای نزدیک وابسته میباشد، در بخش تجارت مرکزی متمرکز شدهاند. بر این اساس، زمین مورد نیاز در این بخش بین 10 تا 14 متر برای هر نفر در نظر گرفته میشود. البته این مقدار، فضای اختصاص یافته به خدمات عمومی را شامل نشده و این بخش به صورت مجزا میزان کاربری خاص خود را طلب میکند و کشورهای مختلف با توجه به سطح توسعه اجتماعی و اقتصادی مقادیر متفاوتی را در این زمینه مورد استفاده قرار دادهاند. به عنوان مثال، طرح جامع پایتخت ایسلند زمین مورد نیاز برای ادارات، خرده فروشی و عمده فروشی را در سال 1983 به ترتیب 3-5 و 2/1 و 3/2-3 مترمربع برای هر نفر تعیین کرده است.
در محاسبه زمین مورد نیاز در توسعه های آینده بایستی به اختصاص فضای خدماتی در نواحی حومه توجه بیشتری داشت. چرا که نواحی حومهای مکانیابی خرده فروشیها را تحت تأثیر قرار داده و این امر در مکانهای که توسط شاهراههای اصلی و مسیرهای ارتباطی عمده برای بخش وسیعی از جمعیت قابل دسترس می باشد، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
در بخش خدمات عمومی، دو مورد از عمده ترین تسهیلات کاربری آموزشی و بهداشتی میباشند که دامنههای متفاوتی را برای کشورهای مختلف نشان میدهند. به عنوان مثال، سرانه فضای آموزشی در کلکته 8/0 مترمربع و بهداشتی و درمانی 1/0 مترمربع می باشد. در حالی که، این مقادیر در فرانسه به ترتیب 10 و 8 مترمربع میباشد. از نکات قابل توجهی در این نوع از کابریها شعاع دسترسی است. چرا که با جایگزینی و استقرار نامناسب این گونه خدمات، بهرهگیری از تسهیلات فوق با مشکل مواجه خواهد شد. درایران، دسترسی به خدمات آموزشی مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان به ترتیب 500، 1200 و 2000 ذکر شده است.
از جمله کاربریهای دیگری که دراین بخش مورد توجه قرار میگیرد، کاربریهای مربوط به آتشنشانی و خدمات ایمنی است. با توجه به اهمت زیاد دسترسی به محل حادثه در این گونه خدمات بیشتر بحثهای مطرح شده در این مورد، اختصاص به زمان دسترسی به محل دارد. بر این اساس این گونه خدمات بایستی در مکانی از شهر استقرار یابند که با توجه با استاندارد جهانی، نیروهای امداد در کمتر از 3 دقیقه به محل حادثه برسند. با توجه به این معیار بایستی در هر 5 کیلومترمربع از مناطق شهری، یک ایستگاه آتش نشانی و در شعاع 200 متری حداقل یک شیر آب مخصوص از این نوع وجود داشته باشد(صابری فر، 1378، 74).