نظریه های برنامه ریزی کاربری اراضی شهری
بررسی پیشینه
چاپين هسته اصلي برنامهريزي كاربري زمين را هدايت تغييرات كاربري زمين دانسته است. بر اين اساس، به منظور مروري بر سابقه برنامهريزي كاربري زمين و هدايت و نظارت بر توسعة زمين، اين بخش در يك روند زماني به بررسي، نظريههاي مفهومي تغييرات كاربري زمين پرداخته و طرحهاي كاربري زمين و شيوههاي اجرايي آنها را در هر دوره باز ميشناسد.
دوره پس از صنعت
نظريه هاي تغييرات كاربري زمين–
در ميان مشهورترين آغازگران مطالعات تغييرات استفاده از زمين، جورج پركينز مارش در ايالات متحده و فون تونن در آلمان مطرح ميشوند. مارش حدود و جاذبة تأثيرات فعاليتهاي انسان را بر محيط زيست طبيعي سنجيد؛ در حالي كه فون تونن زمين را به عنوان منبع اقتصادي شناخت كه مهمترين عملكرد آن محصولدهي است. اين دو ارائه كننده اولين راهكارهاي متقابل در مطالعات تغييرات نحوه استفاده از زمين هستند. با اين وجود ديدگاه مارش از زمين، محيط زيست طبيعي و تأثير انسان در تغييرات زيست محيطي هسته اصلي نظريههاي طبيعي- اجتماعي و مدلهاي يكپارچة پيشنهادي در سالهاي آتي است كه بيشتر مطابق نيازهاي امروز است. (Briassoulis: p22)
طرحهاي كاربري زمين
اين طرح ها، نقشه هايي بودند براي مكانهاي توسعه نايافته كه بر حاكميتهاي فردي و با قدرت اجراي فردي متكي بودند. آلفرد بتمن در كنفرانس سال 1928 شهرسازي، طرح ها را به عنوان يك طراحي جامع براي توسعه مرز شهرها عنوان كرد كه شامل مكان عمومي و حدود توسعه آينده شهر و توزيع عمومي ميان گروههاي مختلف كاربري زمين، مثل مسكوني، تجاري و صنعتي است كه براي 25 تا 50 سال آينده تهيه میشود. ده سال بعد، كتاب طرح جامع[1] ادوارد بست، اين بحث را عنوان كرد كه طرح ها بايد هفت عامل مرتبط با زمين داشته باشند كه قابليت ارائه روي نقشه را داشته باشد: خيابانها، پاركها، مكانهايي براي ساختمانهاي عمومي، ذخاير عمومي، شبكهها براي خدمات عمومي، اسكلهها، مناطق منطقه بندي شده براي زمينهاي خصوصي Kaiser,1995)).
ابزارهاي اجرايي طرحها–
نخستين مقررات و ضوابط مربوط به چگونگي تقسيم اراضي شهري و تعيين شرايط استفاده از زمين به موضوعاتي مثل مالكيت زمين از نظر وظايف بخش عمومي، جلوگيري از سوء استفادههاي اقتصادي از زمين، و حفظ بهداشت، ايمني و رفاه عمومي در برابر خطرات و سوانح طبيعي و صنعتي برميگردد. مقررات اوليه تفكيك زمين و كاربري اراضي در ابتدا بيشتر به رعايت اصول مهندسي و فني در تقسيم اراضي و ثبت قطعات و املاك معطوف بود. اجراي اين گونه ضوابط و مقررات بر حاكميتها و قدرتهاي فردي متكي بود. (مهديزاده،: 1378، 633)
نيمه اول قرن بيستم
نظريه هاي تغييرات كاربري زمين–
در دهههاي اول قرن بيستم، در پي بروز فرايندهاي صنعتي شدن و شهرگرايي، تغييرات مهمي در الگوي استفاده از زمين به وجود آمد. در اين دوره بيشتر تحليل هاي علمي و سيستماتيك تغييرات استفاده از زمين، بر اساس نظريه ها و مدلهاي برگرفته از زمينههاي علمي مختلف صورت گرفت؛ كه مهمترين آنها اقتصاد، جامعه شناسي و جغرافياست. به اين ترتيب اشكال جديدي از نظريهپردازي و مدلسازي در زمين و نحوه استفاده از آن به وجود آمد: اقتصاد شهري و منطقه اي، جامعهشناسي شهري، جغرافياي اجتماعي و اقتصادي. اين مفاهيم و نظريهها، داراي برخي خصوصيات مشترك بودند كه به طور مستقيم بر تغييرات استفاده از زمين تأثير ميگذاشت. بيشتر آنها براي مطالعه ساختار و تغييرات شهري و منطقه اي راهكارهايي عملكردي داشتند. آنها در جستجوي قواعد قابل پيش بيني و تكراري بودند كه شكل و عملكرد در آنها با هم مرتبط شود. تأكيد آنها بر مكان فعاليتهاي انسان در فضا و همچنين بر شكل الگوهاي ايجاد شده است. هنگامي كه تغييرات در نحوة استفاده از زمين هدف اصلي تحليل ساختار باشد، پاسخ قابل پيش بيني در برابر تغييرات در ميزان فاصله و هزينه تغييرات است، كه نتيجه عملكردگرايي اين راهكارهاست (Briassoulis:p.23-24).
طرحه اي كاربري زمين–
با تسلط نظريه عملكردگرايي بر شهرسازي مدرن و تبلور آن در منشور آتن(1933) و رواج طرحهاي جامع، برنامهريزي شهري به ابزاري براي هدايت توسعه كالبدي شهرها بدل شد. به دنبال آن كاربري زمين بر اساس اصول خردگرايي و هزينه منفعت ابزاري براي تسهيل عملكردهاي شهري و تقويت كارايي شهري تلقي شده و ضرورت استفاده بهينه از زمين و فضا در دستور كار قرارگرفت(مهديزاده، 1378، 63). در نهايت تكامل نظريهها در طول 50 سال به مفهومي توافقي از يك طرح با تاكيد بر توسعه كالبدي طولاني مدت منتهي شد؛ اين تأكيد ميراث متخصصان طراحي كالبدي بود .(Kaiser,1995)
ابزارهاي اجرايي طرحها–
بر اساس اين نحوه نگرش، با شناسايي و طبقهبندي نيازهاي فضايي شهروندان و تأمين حداقل يا ميانگين زمين لازم براي هر نفر، ميتوان نحوة توزيع زمينهاي شهري و چگونگي استفاده از آنها را تحت نظامي منطقي وآگاهانه درآورد (رضويان،:1381، 48 ). در الگوي طرحهاي جامع، برنامهريزي كاربري زمين صرفاً بر اساس اهداف كالبدي استوار شده و سرانههاي كاربري نيز به عنوان ابزاري براي محاسبه و تعيين تكليف قطعي براي تمام زمينهاي شهري به كار رفته است. استفاده از سرانههاي شهري حاصل اين نگرش است كه جامعه شهري به افراد تقسيم شده كه هركدام داراي فعاليتي مشخص هستند و هر يك از اين فعاليتها به مقدار معين زمين در محل معين نياز دارند (مهديزاده،: 1382، 279).
در اين الگو به منظور اجراي برنامهريزي كاربري زمين و نظارت بر آن معمولا از ابزارهايي استفاده ميشود كه مهمترين آنها ضوابط و مقررات منطقهبندی[2] و تفكيك اراضي است؛ مقررات تفكيك[3]، روشهايي هستند كه به وسيله آن زمينها قطعهبندي شده، خيابانها و مسير تاسيسات عمومي مشخص ميشوند. با قسمتبندي و تفكيك اراضي شهر، طرح شهرها بر سطح زمين پياده و به واقعيت تبديل میشود. منطقه بندي عبارت است از تقسيم شهر به مناطق يا نواحي گوناگوني، طبق كاربريهاي بالفعل (موجود) و بالقوه (آتي) مستغلات و املاك شهري، كه به منظور نظارت و جهت دادن به شيوه توسعه كاربريها در آن اراضي و مستغلات صورت ميپذيرد ( سعيدنيا،: 1382، 69-45 ).
نيمه دوم قرن بيستم
نظريه هاي تغييرات كاربري زمين –
مطالعات و تحليل هاي تغييرات استفاده از زمين پس از جنگ جهاني دوم، بسيار افزايش يافت كه جهت اين مطالعات جدا از تغييرات نظريهاي و روششناسانه در قواعد اين مطالعات و فنآوريهاي پشتيبان آن نبود. مهمترين آنها انقلاب كمي- آماري در جغرافيا، اقتصاد، جامعهشناسي و برنامهريزي در دهههاي 50 و 60 بود. اما پيشرفت موازي در كامپيوتر و پردازش اطلاعات، انقلاب كمي-آماري را نيز نيازمند ملاحظات مجدد كرد. بعدها، اين فنآوري باعث كمرنگ شدن تحليل هاي كمي مورد استفاده در دهههاي 50 و 60 شد و كاربرد راهكارهاي كمتر كمي و بيشتر كيفي و اكتشافي[4] را مد نظر قرار داد.
در كل سه رشته اصلي مطالعات تشكيل شد. زمينههاي اقتصاد محور مانند اقتصاد شهري و منطقه اي، و زيرگروههاي آن مانند علوم منطقه اي، جغرافياي شهري و منطقه اي. شاخه دوم، زمينههاي مبتني بر جامعهشناسي مانند جامعهشناسي شهري و روستايي و زيرگروههاي مرتبط به علوم منطقه اي و برنامهريزي شهري و منطقه اي و شاخه سوم، گروه وسيعي از مطالعات متاثر از علوم طبيعي است.
زمينههاي اقتصاد محور، به دو دسته اصلي ساختارهاي اقتصادي شهري و فراشهري و مقياسهاي بزرگتر منطقه اي تقسيم میشود. بيشتر مطالعاتي كه به صراحت در مورد تغييرات استفاده از زمين است به گروه اول باز میگردد؛ نظرياتي كه فعاليتهاي زمين را به مسكوني، تجاري، حمل و نقل و خدمات عمومي تقسيم كرده است. تحليل هاي مبتني بر اقتصاد، مشخصات مشتركي دارند كه مهمترين آنها تاكيد بر سازوكار قيمت (زمين و هزينه حمل و نقل) به عنوان مهمترين عامل تعيين كننده مكان فعاليتهاي انساني در فضاست؛ راهكارهاي ارائه شده در اين زمينهها عمدتاً عملكردگرا، كمي و گاهي اوقات رياضي گرا هستند كه بر پايه فرضيات محدودكننده بر اساس طبيعت زمين، كاربري زمين، تغييرات استفاده از زمين و همچنين مشخصات و اولويت هاي استفادهكنندگان از فضا ارائه ميشوند. اين راهكارها تلاش ميكنند تا اولا الگوهاي استفاده از زمين و تغييرات آن را به طور مستقيم يا غيرمستقيم توصيف كنند و ثانياً بهترين شكل استفاده از زمين براي دستيابي به اهدافشان را پيشنهاد دهند.
تحليل هاي مبتني بر جامعهشناسي، سنت اكولوژي انساني را كه در نيمه اول قرن بيستم توسعه يافته بود، دنبال كرده و به خصوص در دهههاي 60 و 70 مطالعات كيفي و تجربي را از ساختار فضايي و اجتماعي شهري ايجاد كرده است. مطالعات استفاده از زمين و تغييرات آن در اين زمينه بر پايه متغيرهايي چون خانواده، شرايط اجتماعي-اقتصادي و وضعيت قومي بوده تا توصيفاتي را براي تحليل اختلافات موجود در مكان فعاليت ها ارائه دهد. تاكيد آنها بر ابعاد جمعيتي و سازماني جامعه بوده و تمايل زيادي به تعاملات انسان با محيط كالبدي دارند. در واقع بيشتر تحليل هاي جامعهشناسانه ساختارهاي فضايي شهري را به عنوان بياناتي از ساختارهاي اجتماعي موجود و فرايندهاي مرتبط ميدانند. يك مشخصه برجسته تمام راهكارهاي مبتني بر جامعهشناسي كه به نحوي با فضا، ساختارفضايي، روابط اجتماعي و فضايي سر و كار دارند، اين است كه آنها با فضا و عوامل انساني درون آن به طور انتزاعي تعامل دارند؛ به اين معني كه در بستر روابط اجتماعي معمول مورد مطالعه، هيچ مرجع صريحي بر استفاده واقعي از زمين و تغييرات آن ارائه نميدهند.
دسته سوم، عوامل علوم طبيعي و اجتماعي را تؤاماً تركيب كرده و بر پايه انديشه تعادل اكولوژيكي است كه تغييرات در يك منطقه را به تغييرات در تعامل پوياي چهار گروه از عوامل: جمعيت، منابع، فنآوري و سازمان ها منتسب ميكند. نظريهپردازان اين گروه، روش اكولوژيكي را جاذبهاي براي در نظرگرفتن فرايندهاي زندگي به عنوان امكانات و محدوديتهاي برنامهريزي كاربري زمين معرفي ميكند. جدول شماره1، سه گروه اصلي اين نظريهها را همراه با راهكارهاي نماينده آنها به اجمال نمايش ميدهد(Briassoulis:p22).
جدول 2- 1: گروهبندي نظريههاي مفهومي تغييرات استفاده از زمين
نظریه | راهکار |
اقتصاد شهری و منطقهای |
-راهکارهای نظری اقتصاد خرد
-راهکارهای نظری اقتصاد کلان -دیگر راهکارهای نظری در علوم منطقهای |
جامعهشناسی
و اقتصاد سیاسی |
– راهکارهای نظری عملکردی- رفتاری
-راهکارهای نظری نهادی-ساختاری -نظریه های مرکز- منطقه -نظریه های تعامل نامتعامل |
طبیعی- اجتماعی
( زیست انسان ساخت) |
-نظریه های مبتنی برانسان
-نظریه های مبتنی بر علوم طبیعی -نظریه های مبتنی بر علوم اجتماعی |
منبعBriassoulis :
از طرف ديگر با رواج نظريه عمومي سيستمها در تمام حوزههاي مربوط به علوم طبيعي، اجتماعي و مديريت و برنامهريزي در نيمه دوم قرن بيستم، واكنشي عليه تخصصي شدن علوم و جزءنگري و تأكيد بر كلنگري و ارتباطات ميان رشتهاي ايجاد شد (مهديزاده،: 1382، 37). از ديدگاه نگرش سيستمي برنامهريزي شهري بيش از مطالعات جامع به “جامع نگری” و در نظرگرفتن كليت و تماميت شهر و ارتباطات آن نياز دارد. اين انديشه قوت پيدا كرد كه برنامهريزي و مديريت، دانش تصميمسازی است و بنابراين برنامهريزان فقط مجري تصميمات مديران بالادست نيستند، بلكه كارشناساني هستند كه با تحليل نيازها و شرايط، راههاي مناسب و مطمئن تر براي حل مشكلات موجود و نيل به شرايط بهتر در آينده را به مديران و مسؤولان جامعه نشان ميدهد(مهديزاده،: 1382 37).
طرحهاي كاربري زمين-
برنامهريزي توسعه محلي به دلايل مختلف به سرعت در دهه 1950 رشد كرد. دولتها مجبور به مبارزه با موج جمعيت و رشد شهري بعد از جنگ بودند، علاوه بر آن نيازي به سرمايهگذاري در زيرساختها و تسهيلات اجتماع وجود داشت كه در دوره ركود و سالهاي جنگ به تعويق افتاده بود. طرح كاربري زمين، كه پيش از اين مكان و مقادير زمين لازم براي كاربریهاي مسكوني، تجاري، صنعتي، حمل و نقل و اهداف عمومي را مشخص ميكرد، در اين دوره طرح تسهيلات عبور و مرور، طرح خدمات عمومي، طرح تسهيلات اجتماع را نيز پاسخگو بوده و علاوه بر آن، شامل بخشهايي در مورد خدمات و طراحي شهري، محدودههاي ويژه مثل حفاظت تاريخي و يا محدودههاي باز توسعه ميشد. طرحها نه يك نقشه چاپي [5]بلكه ديدگاهي از آينده بودند؛ يك سياست اما نه برنامهاي از اقدامات؛ شكلدهي اهداف اما نه برنامهها و اولويتها (Kaiser,1995).
به تدريج با ترويج رويكرد سيستمي و به دنبال آن برنامهريزي ساختاري-راهبردي اين نظريه مورد قبول قرار گرفت كه هر نوع برنامهريزي و مديريت از دو روند مرتبط و «تصميمگيري «و «تصميمساز «متمايز تشكيل شده است و بر همين اساس طرحها نيز در دو سطح »راهبردي« و »اجرايي« تهيه ميشوند( مهديزاده،: 1382، 272). در طول دهههاي 1980 و1990 ، موضوع كاربري زمين نه به عنوان يك موضوع فني و كالبدي بلكه به عنوان يك محور توسعه پايدار و توسعة اجتماعي تلقي شده و ابزارهاي نظارت و هدايت آن روز به روز گستردهتر و كاملتر شد. در اين طرحها به جاي تعيين قطعي كاربريها و ارائه جداول و نقشههاي تفصيلي كاربري، مجموعهاي از اهداف، راهبردها و سياستها براي استفاده بهينه از زمين و فضاهاي شهري و نيز نظارت بر آن ارائه ميشود.
ابزارهاي اجرايي طرحها–
در طرحهاي محلي و يا همان طرحهاي اجرايي، ضوابط كاربري زمين و نحوة تخصيص اراضي به كاربريهاي مختلف با دقت و تفصيل بيشتري تعيين ميشود. در اين طرحها اهداف كاربري زمين با توجه به شرايط و نيازهاي محلي و امكانات اجرايي، مورد تدقيق و انطباق قرار ميگيرد و سياستها و اقدامات اجرايي براي تحقق آنها به دقت معلوم ميشود. روشها و مقررات جديد منطقه بندي بسيار فراتر از اهداف اوليه منطقه بندي بوده و تمام مباحث مربوط به نحوه استفاده و توسعه زمين را دربر ميگيرد. در اين روشها، ضوابط برخلاف گذشته بيشتر به تنوع و اختلاط كاربريها، انعطافپذيري، مراعات همجواري، انطباق با خواستهاي محلي، تشويق مشاركت و توافق متمايل شده است. ضوابط منطقه بندي به جاي دنبالهروي از وضع موجود و تثبيت كاربريها، بيشتر به هدايت توسعه شهري و اعتلاي كيفيت كاربريها نظر دارد(مهديزاده،: 1382 ،283)
[1] The Masterplan
[2] Zoning
[3] Subdivision
[4] heuristic
[5] Blueprint
[…] كاربري اراضي وضع […]