
بافت هاي ناكارآمد شهري
مسئله بافت ناکارآمد شهري، موضوعي پيچيده و چند بعدي بوده و نمي توان يك مسير خطي براي آن شناسايي كرد. بافت هاي شهري در يك چرخه ركود حيات شهري كارآيي خود را به تدريج از دست مي دهند و در نهايت تبديل به بافت هايي ناكارآمد مي شوند كه از درون در حال تخريب هستند؛ ضمن اينكه در محيط اطراف خود به عنوان يك تهديد عمل كرده و با كوچكترين تنشي از دنياي بيرون ممكن است ساختار كالبدي آنها نيز فرو بريزد. با اين وجود به علت تفاوت مسئله ناكارآمدي بافت ها در جوامع مختلف نمي توان مطالعات جامع نگري را كه تمامي ابعاد ناكارآمدي بافت ها را در نظر گيرد، سراغ گرفت.
تعريف ناكارآمدي :
ناكارآمدي و فرسودگي در بافت ها ويژگي هايي است كه گاه معادل يكديگر در نظر گرفته شده و گاه تفاوت هايي در مفاهيم اين ويژگي ها قائل مي شوند. با اين حال مي توان گفت كه «فرسودگي» براي بافت هاي شهري عبارت متداول تري است. «فرسايش امري طبيعي است كه در تمام پديده هاي جهان مصداق دارد و تحت هيچ شرايطي نمي توان آن را به كنار گذاشت. هنگامي كه مداخله اي در چرخه فرسايش شهر و بافت شهري صورت نگيرد، «بي سازماني، عدم تعادل، عدم تناسب و بي قوارگي بر بافت حاكم مي شود كه نشانه- هاي فرسودگي است. فرسودگي يا در «كالبد» يا در «فعاليت» و يا در «کالبد و فعاليت» به طور يکجا رسوخ مي کند. (حبيبي، 1380: 18-10). از طرف ديگر، ويژگي «ناكارآمد» نيز هنگامي به يك محدوده شهري اطلاق مي- شود كه بافت شهري در آن محدوده كارايي كافي را نداشته و به لحاظ اقتصادي، اجتماعي و يا كالبدي در ركود قرار گرفته، به طوري كه فرآيندهاي توسعه و نوسازي خود به خودي درونزا در اين بافت ها صورت نمي گيرد و به نوعي از چرخه توسعه بافت هاي شهري خارج شده اند و نيروهايي بروني لازم است كه اين محدوده را دوباره به چرخه توسعه بازگرداند. به اين ترتيب با اين تعاريف مي توان ناكارآمدي و فرسودگي را هم معني در نظر گرفت.
بافت ناکارآمد شهری:
بافت ناکارآمد یعنی”محوطهای که به علت ویرانی، برنامهریزی ناقص و معیوب، تسهیلات ناکافی یا نامناسب، وجود کاربریهای آسیبرسان، وجود ساختارهاي غیر ایمن یا ترکیبی از این عوامل، براي ایمنی، سلامت یا رفاه جامعه زیانآور است” (Oregon Constitution, 2009).
در تعریف دیگر آمده است که بافت ناکارآمد یعنی محوطهای که در شرایط فعلی آن حداقل چهار یا پنج شرط ناکارآمدي که اساساً به رشد شهر آسیب میرسانند یا مانع از آن میشوند، روند احداث مسکن را کند میکنند یا ناتوانی اقتصادي یا اجتماعی ایجاد میکنند و تهدیدي براي سلامت عمومی، ایمنی و رفاه اجتماعی هستند وجود داشته باشد(Ware,2007)
تعیین اینکه یک محدوده ناکارآمد است یا نه، نتیجهای ترکیبی است قابل استناد به وجود عوامل گوناگون فیزیکی، زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادي. درنتیجه ناکارآمدي بهواسطه شرایط متعددي پدید میآید که در ترکیب باهم روند زوال محدوده را تسریع مینمایند (Ware,2007)
در محدودهاي که شرایط ناکارآمدي چشمگیر است، مجموعهای از مشکلات اجتماعی، اقتصادي و کالبدي وجود دارد و انتظار نمیرود که با فعالیتهای دولت یا مؤسسات خصوصی یا هر دو و بدون طرح توسعه مجدد، مشکلات کم شود یا شرایط تغییر کند (California Health and Safety Code Sections,2005).
الگوهاي ناكارآمدي بافت ها :
براساس انواع مسائل و مشكلات موجود كلان شهرها و بافت هاي شهري، بافت هاي ناكارآمد در جوامع مختلف با گروه بندي متفاوتي مواجه است. در واقع بر اساس الگوهاي توسعه زمين در بافت ها، ابعاد ناكارآمدي نيز متفاوت مي شود. در مطالعهاي؛ اين نوع بافت ها به شرح زير تفكيك شده اند:
– محدوده هاي پراكنده و غيرقانوني كه مردم به علت نبود زيرساخت هاي اوليه در خطر جاني و افزايش مرگ ومير هستند.
– مناطق قديمي ويران كه در آن واحدهاي مسكوني رو به نابودي و با تراكم جمعيتي بيش از حدي مواجه بوده و خيابان ها اشباع شده اند.
– محدوده هاي وسيع متروكه شهري كه بيشتر در محدوده هاي صنعتي متروكه، بنادر، زمين هاي راه آهن ديده مي شوند.
– محدوده هاي مركزي تاريخي كه ساختمان هاي با ارزش تاريخي متمركز شده و نياز به شبكه هاي دسترسي مختلف و ارزيابي کاربري زمين دارند.
هنگامي كه فرسودگي در كالبد و فعاليت رسوخ كند، فرسودگي به صورت كامل رخ داده است «به ديگر سخن، هم فعاليت و هم كالبد و هم فضا از حيز انتفاع خارج شده و شهر با مسأله مخروبه ها و متروكه ها مواجه است» (حبيبي،1380: 16). در انگلستان زمين متروكه به زميني اطلاق مي شود كه توسط توسعه صنعتي و يا ديگر شکل هاي توسعه آسيب ديده و امكان استفاده سودآور از آن بدون درمان وجود ندارد» و زمين بلااستفاده «زميني است كه هيچ نوع استفاده اي از آن نمي شود» (Kivell, 1993:150).
الگوي ناكارآمدي بافت هاي شهري در شهرهاي امريكايي، بروز گسترش بيرويه و شهرهاي حومه اي بدون وجود حس تعلق اجتماعي در فاصله اي از كلان شهرها هستند كه با شبكه بزرگراهي به هم متصل شده اند. حومه هاي شهري مركز بسياري از معضلات اجتماعي و فرهنگي و نبود سرزندگي و حيات اجتماعي در محيط زيست ساكنان آنها شناخته شده اند. ترجمه لغوي گسترش بي رويه بيشتر بر «پراكندگي به صورت ناهنجار و ناعادلانه، مخصوصاً به منظور اشغال فضا بيش از حد مورد نياز» تأكيد دارد. چنين توسعه اي اغلب زشت و نابهنجار و زمين بر بوده، به اين معني كه فضايي بيش از حد مورد نياز اشغال مي كند. فرسودگي شهري موجب گريز مردم به سوي حومه هاي شهري مي شود. فرايند توسعه زمين كه منجر به فرسودگي شهري شده است، حومه ها را نيز توسعه مي دهد كه در نهايت منجر به گسترش بي رويه شهر مي شود. با وجودي كه مشكلات الگوي گسترش بي رويه بارز است، با اين حال معمول ترين نوع توسعه زمين به شمار مي رود. اين الگوها، مشكلات اجتماعي، زيست محيطي و ترافيكي را تشديد كرده تا جايي كه مردم براي فرار، تقاضايي براي توسعه زمين جديد در محدوده هاي با تراكم كمتر ايجاد مي كنند و چرخه معيوب گسترش بي رويه را ادامه مي دهند.