در دورههای گوناگون تاریخی، برپایی هر نهش (وضع) نوین، با دگرگونی در بنیانهای برنامه ریزی، از سوی انسان همراه بوده است:
· دوران شبانی و چادرنشینی: انسان میتوانست کارکرد شکار را ساماندهی، چراگاهها را نگهداری و خوراک را انبار کند.
· کشاورزی نخستین: نهادهای هازمانی (اجتماعی) با همکاری کشاورزان، پایشی بسامان را در زندگی انسانها، گیاهان و جانوران به کار میبستند.
· فراخیز (انقلاب) شهری وکشاورزی شهرپایه: انگاره پردازی (طراحی) سامانههای آبیاری، فراترازآبیاری روزمره و پایش خوراک، گسترش یافت.
· سوداگری و روشنگری (نوزایی- رنسانس) : گسترش فیاوری (صنعت) ، بازرگانی و خدمات، زمینههایی را آفریدند که به گونهای خردمندانه، با “برنامه ریزی” به کار گرفته شوند.
· فراخیز فیاوری سرمایه داری: برجستهترین برنامه ریزیها در ساماندهی کشاورزی، پژوهش، همکاریهای فنی، پشتیبانی از نرخها، آموزش و پرورش همگانی، بهداشت و درمان، امنیت، رفاه و … . گسترش یافت.
· فیاوری هازمان گرا: برنامه ریزی فراگیر تمرکزگرا، دخالت خردمندانه دولتها در همه زمینههای زندگی.
· فرا فیاواری رایانهای: در کشورهای پیشرفته رخ داده است. این دگرگونی، زمینهای برای پویشهای بنیادی کشورداری فراهم مینماید و روشهای نوینی از سازمان دهی و برنامه ریزی برپا میکند.
گزینههای بزرگ دوران نوین
به گفته تافلر، فروپاشی سامان برنامه ریزی فن سالار و پیدایش گونه مردم سالار برنامه ریزی، یک جهش در اندیشه برنامه ریزی در امروز است. در این شیوه اندیشه، گزینه بازسازی هازه فرافیاواری (جامعه فراصنعتی) با رویکرد هرچه انسانیتر دیده میشود. اینک کورمالهای نوینی در کوران پا گرفتن هستند: “ساختارهای نوین توانمند”، “ارزشهای نو” و گونه دیگری از “خردگرایی”. این سه با هم، زمینههای نوی در برنامه ریزی، برپا میکنند:
· بازسازی بنیادی توانمندی: گسترش پایش همگانی و بازسازی نهادی همکاری گسترده نهادهای دولتی و انجمنهای شهروندی در برنامه ریزی و پایش (نظارت) .
· دگرگونی بنیادی در ارزشها: بسیاری از ارزشهای کنونی باید دگرگون شوند. چگونه میتوان به سوی ارزشهای همکاری جهید؟ .
· خردگرایی خردمندانه تر: پافشاری بر چالشهای راهبردی و آرمانهای دگرگون شونده به جای هماهنگ شدن با نهش کنونی.
بنیانهای نوین برای گزیرش راهبردی و پاسخ گویانه
برای آرمان آزاد شدن از ارزشهای گذشته، نیاز نیست که هازمان را به سامانهای جداگانه کشورداری (حکومت) ،اندازه داری (اقتصادی) ، فرهنگی و … . بخش کنیم بلکه آنها باید درچارچوب یک سامان فراگیر دیده شوند. اینک نیاز به دیدمان برنامه ریزی، درجایگاه گردآورد پیوستهای از گامهای کوچک است که به دگرگونیهای ساختاری کشیده میشوند، یک دیدمان”پیشرفت پی درپی”. همچنین، نیاز به باززندهسازی یک فلسفه کشورداری است.
گرایش نیک آرزوهای انسان به سوی یک دگرگونی آرام، میتواند خود، بزرگترین دگرگونی فراگیر شود. چنین تکانهای، از یک نیاز ناگزیر، بسیار فراتر خواهد بود. با آگاهی از تکانه ناگزیر آینده، انسان، میتواند تمدن دیگری و شاید نخستین تمدن نوین خود را بسازد. تکانهای برآمده از دگرگونیهای بنیادی درتوانایی، ارزشها و خردگرایی.
به قلم : دکتر سید حسن معصومی اشکاوری