معنای “از جا کندن اقتصادی” در پروژه های باز آفرینی شهری
نگارنده واژة از جا کندن (Take off) را از اثر اقتصاددان معروف دبلیو دبلیو روستو (W. W. Rostow) وام گرفته است. البته وام گرفتن مفهوم ”از جا کندن“ از مدل مراحل رشد روستو، به هیچ وجه به معنای تأیید آن مدل و یا حتیگام نهادن در فضای منجر به مدل پیش گفته نیست. مفهوم ”از جا کندن“ و برخی از پیش شرطها، شروط و پیشفرضهای ”نظریه مراحل رشد“ دبلیو دبلیو روستو با نقدهای متعددی همراه بوده است که بر نظریۀ مراحل رشد بهعنوان مدل توسعهای وارد کردهاند. اما این نظریه هدایت کنندة نگارنده این سطور در عاریت گرفتن مفهوم ”از جا کندناقتصادی“ و سپس در اثر آن ”از جا کندن اجتماعی“ بوده است.
اگر به الگوی شهر ماقبل سرمایه داری و سرمایه داری که اشاره شد بازگشت شود، مشخص میگردد که هر مکان
(بدون آن که ویژگیهای آن مکان فعلاً مراد باشد) ، با سه حالت روبرو است:
الف: شرایط آن مکان (خرده محله، محله، ناحیه شهری، منطقه درون شهری، شهر، شهرستان و منطقه شهری و اجتماعات غیر رسمی) و شرایط افراد آن مکان به گونهای است که هزینۀ گذران روزمره و از آن فراتر هزینۀ نوسازی کالبدی و توسعهای آن مکان انباشت میشود و با هزینه کردن سرمایۀ انباشت شده، مکان مفروض به رشدی محسوس پای نهاده و هر دم بر کیفیت آن افزوده میگردد تا از جمله پیشرفتگان یا توسعه یافتهها به حساب آید.
ب: مکان مفروض صرف نظر ازاندازه و شرایط به میزان “باز تولید سادة خود” انباشت سرمایه را انجام میدهد و اگر این انباشت، افزایش طبیعی جمعیت و تورم (در صورت وجود) را نیز در برگیرد، مکان مفروض امروز را باری به هر جهت به فردا میرساند، لیکن رشدی را تجربه نمیکند. حتی در صورت بالا رفتن شدید تورم، افت کالبدی، سپس اجتماعی و نهایتاً فرهنگی از راه میرسد.
ج: در سومین حالت انباشت سرمایه در حد نیاز نیست، یارآنهای نیزدریافت نمیشود، در نتیجه افت شدید اقتصادی آغاز میشود. هر آن کس که امکانی دارد، به جابجایی اندیشیده و تغیر مکان میدهد. چنین جابجایی کاهش قیمت را در پی دارد و با کاهش قیمت، جابجایی طبقاتی شروع شده و تصاعد گونه تشدید میگردد. تشدید افت اقتصادی به همراه جابجایی طبقاتی، توجه به کالبد را شدیداً کاهش داده و نابسامان شدن معماری خرد و کلان (مینور یا ابنیه منفرد و ماژور یا بافت کلان خرده محله تا کل شهر) از پی میآید.
بافتهای فرسوده، نابسامانی بافتها، نیاز به بهسازی، باززندهسازی و دهها مفهوم دیگر زادة چنین فرایندهایی است.
یک حالت فرعی شکل سوم آن است که تهیدستان در طلب حذف اجاره مسکن ماهیانه از سبد هزینه خانوار که مهمترین و پایدارترین آرزوی تهیدستان شهری است (و به قول بابا آدمی ساکن زورآباد کرج: ” وقتی میپردازی ماه ده روز ده روز از راه میرسد”) ، به دنبال ساختن سرپناهی از آن خود، در صورت امکان از طریق سه الگوی تصرف زمین یعنی تصرف خزنده، تصرف عظیم سازمان یافته و بالاخره تقسیم و باز تقسیم زمینهای کشاورزی که به دلیلممنوعیت قانونی ساخت و ساز به بازار غیر رسمی زمین و مسکن عرضه شدهاند، محلههایی را پدید میآورند که باانباشت ناچیز تهیدستان از اساس زیر استاندارد یا فرسوده نما ساخته میشوند، همان اجتماعاتی که اجتماعات اسکان غیررسمی خوانده میشوند. پس فرسودگی یا ناشی از بیتوجهی در طول زمان بر اثر فقر است و یا زیر استاندارد بودن درشکل ساخت و ساز که در آن هم اثر فقر مستتر است.
پس در مدل طرح شده در حقیقت رشد کمی- فیزیکی و رشد کیفی – کالبدی و افت کمی – فیزیکی و افت کیفی- کالبدی، معلول انباشت سرمایه و یا ناتوانی از انباشت به حساب آمده است. البته رشد کیفی – کالبدی به انباشت غیر مادی نیز متکی است. به عبارت دیگر انباشت کافی شرط لازم است، ولی کیفیت فراتر از انباشت سرمایه، نیازمند دانش روز معماری و شهرسازی، درک سنتها و هویتهای گوناگون و توان خلق کردن آنها است.
اجازه دهید ضمن معرفی گذرای مدل از جا کندن یا مراحل رشد، اولاً نقاط ضعف آن معرفی شوند و دوم آن که تفاوت مدلی که نگارنده برای سکونتگاههای رسمی و غیررسمی معرفی مینماید با مدل روستو، آشکار گردد.
روستو به هنگام معرفی مدل خود اعلام داشت که تمامی جوامع بشری زمانی در مرحلۀ سنتی (Traditional stage) بودهاند. برخی با فراهم آمدن پیش شرطهایی چند که از نظر او پیش شرطهای ورود به مرحلۀ ”از جا کندن“ میباشند، آماده میگردند تا از جا کنده شده و مراحل بعدی را طی کنند که طی کردن آن مراحل، به معنای حرکت به سوی امروزین شدن یا مدرن شدن (Modernization) به طور کلی و مدرن شدن اقتصادی محسوب میگردد. با این حساب در مدل از جا کندن روستو که بدان مدل مراحل رشد نیز گفتهاند، پنج مرحله وجود دارد که عبارتند از:
مرحله نخست یا جامعۀ سنتی (Traditional stage)
(Preconditions for take off) “مرحله پیش شرطهایی برای ”از جا کندن (Take off) “مرحلۀ ”از جا کندن (Drive to maturity) مرحلۀ به سوی بلوغ
(Age of high mass consumption) مرحلۀ عصر مصرف انبوه و بالا
در مرحلۀ سنتی، جوامع از نظر فن شناختی یا تکنولوژی در دوران ماقبل نیوتون زندگی میکنند وحداقل از نظر کمییت و تنوع، توان ابزارسازی کمتری دارند. تمثیل بسیار جالبی وجود دارد که معتقد است تمامی جوامع با دست انواع ابزار را میسازند. فقط جوامعی از این مرحله فراتر میروند که دست را بسازند. جوهرانقلاب صنعتی نیز در ساختن دست است. ماشین بخار جای صدها دست کار میکند، گویی صدها دست را ساخته است. به همین دلیل پس از مرحلۀ سنتی، مرحلۀ پیش شرطهای ”از جا کندن“ در واقع آماده شدن برای ورود به دنیای تکنولوژی پس از نیوتون است. پیششرطها میتوانند متعدد باشند و از جامعهای به جامعۀ دیگر فرق کنند. روستو خود به سه پیش شرط اشاره کرده است کهعبارتند از: سرمایه گذاری، مصرف کردن و فراگیری مصرف انبوه و بالاخره فرایندهای اجتماعی. روستو تعلیم و تربیتجدید را از جمله این فرایندها معرفی میکند. شکل گیری طبقۀ کارآفرین یکی دیگر از چنان فرایندهای اجتماعیاند. حالاگر پیش شرطها کنار هم گذارده شوند، تصویرواضحتری از آماده شدن برای از جا کندن ترسیم میشود:
الف) آموزش و پرورش بالا رفته، ب) طبقه کارآفرین شکل گرفته،
ج) جامعه به سمت تکثر و تقسیم کار ره میسپرد.
د) سرمایه گذاری بازار پر رونقی را نوید میدهد که با ه) حضور مصرف، به و) بسیج سرمایه منجر میشود.
ز) تحرک سرمایه، رشد اقتصادی را جان میبخشد. اینجا است که ح) جامعه آمادة از جا کندن میشود. در مرحلۀ از جا کندن، ط) بخشهای پیشاهنگ رشد به شدت فعال میشوند.
روستو بر دو بخش اول و دوم تأکیدی ویژه دارد که عبارتند از بخش اول شامل اکتساب و تولید مواد خام و بخش دوم یا بخش عمل آوری و دگرگونسازی مواد خام. روستو این دو بخش را برای مدتی پیشاهنگ رشد اقتصادی میداند، زیرا دگرگونی این دو بخش به معنای دگرگونی صنعت و معدن است. تنها در مراحل چهارم و پنجم است که بخش سوم اقتصاد یا بخش خدمات رشد قابل توجه به خود میبیند. در مرحلۀ چهارم، اقتصاد دائماً تکثیر میشود و تنوع و تقسیمِ کار رشد یابندهای را تجربه مینماید. در این مرحله بخش اول و دوم (اکتساب و عمل آوری مواد خام) به تعادل رسیده و بخش خدمات از جا کنده میشود. چشم اسفندیار این مرحله، کنترل فقر و افزایش سطح زندگی است. این دو عامل پیش شرط تحقق مرحلۀ پنجم میباشند که در آن جامعه به مصرف انبوه بالا دست مییابد.
چنان چه ملاحظه میشود، مدل روستو مدل لیبرال ساختارگرای سرمایه داری است. امروزه دیگر ثابت شده است که این نظام بسیار توانمند بر پایۀ منطق درونی خود با موانع روبرو شده و دائماً با بحران دست به گریبان بوده است. اشکال اساسی چنین مدلی، بیتوجهی به شکل گیری، مشهود شدن و افزایش دایمی “سلطه و نابرابری” است. مراحل مختلف روستو در خلاء رخ نمیدهد. تجربه نشان داده است که با شروع فرایند توسعه، اََشکال مدرن کنترل کردن و سلطۀ اقلیت در جامعه نیز شکل میگیرد و لذا فقر و شکاف طبقاتی از راه میرسد. مسئلۀ سلطه نه تنها در درون جوامع به شکل فقرانبوه و ثروت انبوه و در نتیجه شکاف طبقاتی شدید خود را نشان میدهد، بلکه در سطح جهانی نیز شکل دیگری ازسلطه برقرار گردیده و توسعۀ واقعی جوامع را مشروط میسازد.
ارایه مدل روستو در دهههای 1960 و 1970 میلادی به نقدهای گاه کوبندهای دامن زد که در مواردی دقیق وبه جا بودند. امروزه با بحث جهانیسازی از بالا یا از دریچه اقتصاد، به ویژه حالت خاصی از جهانیسازی از بالا یا جهانیسازی اقتصادی که به آن “مدل اجماع واشنگتنی” میگویند- همان الگویی که آقای جان ویلیامسون برایش ده دستورالعمل تدارک دیده که معروفترین آنها کوچک شدن دولتها و حذف یارانه هاست- کل جهان شاهد اقلیتی با ثروت افسآنهای و انبوه فقرا خواهد بود. اتفاقاً اسکان غیر رسمی یا آلونک نشینی، از یک سو انعکاس فضایی همان شکاف طبقاتی است و از سوی دیگر، تلاش لایههای پایین و متوسط طبقه متوسط و لایه بالایِ طبقۀ پایین برای انطباق با فقر را نشان میدهد (توجه شود که جامعه شناسی هر طبقۀ اجتماعی را به سه لایۀ: بالا، متوسط و پایین تقسیم کرده است. برای مثال طبقۀ پایین شامل پایینِ بالا، پائینِ متوسط و پایینِ پایین میباشد) .
با توجه به مقدمۀ بالا این پرسش مطرح میشود که کاربرد مفهوم ”از جا کندن“ در بحث گزارش حاضر به چه معنا است؟ به دیگر سخن بحث حاضر به محلههای اسکان غیررسمی مربوط است که نتوانستهاند به انباشت لازم برای تبدیل شدن به محلهای متعارف دست یابند. نگارنده بر عکس روستو، مفهوم از جا کندن را نه برای کل جامعه و به عنوان مرحلهای از مراحل توسعۀ جامعه، بلکه برای سه نوع محله و در قالبی فضایی به کار میبرد. به بیان دیگر ”از جا کندن“ مرحلهای از مراحل رشد جامعه نیست. برعکسِ ”از جا کندن“ در مدل روستو که در سطح کلان و به عنوان مرحلهای جامعهای معرفی شده است، ”از جا کندن“ در مدل نگارنده نقطهای فرضی است که اقدامات آگاهانه و برنامه ریزی شده معطوف به فضا، سبب شکل گیری و فعال شدن آن میگردد. بدیهی است که مدل روستو و مدل نگارنده در نقاطی با هم اشتراک ظاهری داشته باشند، لیکن نکته بسیار مهم که باید بدان توجه کرد آن است که ”از جا کندن“ در مورد محلههایی به کار خواهد رفت که از قضا به علت شکست کوششهایی چون کوشش روستو در قالب مدل او و سایر تلاشهای امروزین شدن جهان سوم (و از جمله ایران) ، نتوانستهاند به شرایطی دست یابند که محله یا شهر یا سکونتگاه ”متعارف“ خوانده میشود. بدیهی است که متعارف مفهومی است ارزشی و لذا باید شاخصهای شناخت آن همواره و در هر مورد معرفی شوند که از جامعهای به جامعۀ دیگر و حتی از محلهای به محلۀ دیگر متفاوت خواهد بود.
در گزارش حاضر فرض شده است به هنگامی که محله، ناحیه شهری، سکونتگاه غیررسمی، منطقۀ شهری، شهر یا نوشهر، ”از جا کندن“ را تجربه میکند، به احتمال زیاد و در صورت عدم وقوع امری غیر منتظره، طی فرایندی زمان بر
به مکانی ”متعارف“ تبدیل میشود. ”متعارف“ در بحث حاضر دارای دو شاخص مهم است. نخستین شاخص، شکل گیری تدریجی تنوع گروهی و طبقاتی در مقیاس سکونتگاه است. بدین معنا که سکونتگاه متعارف فاقد یک نواختی و یکدستی (در مقیاس خود) است و آرایش طبقاتی خاص خود را دارا است. اتفاقاً در چهار دهۀ اخیر که به دلیل پول نفت آرایش طبقاتی جامعه بر هم خورده است، حتی در محلههای رو به رشد لیکن نسبتاً فقیر نیز نوعی آرایش طبقاتی مشهود است. برای مثال گسترش شدید شهری موجب شده که زمینهای روستاهای بسیاری به شدت گران شود و لذا محرک از جا کندن در درصدی از روستاها به نحوی گسترده جان بگیرد. در نتیجه آرایش طبقاتی آن مکآنها نوعی تنوع را نشان میدهد و یا حداقل روستاییانی یک شبه ثروتمندانی حتی در مقیاس ملی میشوند.
در کنار آرایش طبقاتی متنوع، شاخص دوم توان سکونتگاه (محله، ناحیه شهری، سکونتگاه غیررسمی، محله با بافت قدیمی فرسوده، منطقه شهری، شهر و یا نوشهر) در “باز تولید خود و اندکی رشد کیفی و کمی فراتر از بازتولید ساده” است. فراتر رفتن از باز تولید ساده مفهوم رشد را به میان میآورد. به همین دلیل ”متعارف بودن“ از حداقل شروع و به حداکثر نظری ختم میشود. لذا متعارف بودن نیز خود طیفی است با نقاط متعدد. بدین دلیل دو شاخص یاد شده نیز طیف گونهاند. یعنی آرایش متنوع طبقاتی میتواند در محلهای نسبتاً فقیرنشین تا شمال شهر تهران یا بهترین محلههای مشهد نیز رخ دهد و از سوی دیگر توان بازتولید و رشد نیز از توان بازتولید وضع موجود و رشدی اندک آغازمی گردد و تا شرایط محلههای شمال شهرهای بزرگ چون تهران، کناره زاینده رود و مشهد یا حتی در مقیاسی جهانی مانند ردیو درایو لس آنجلس، لیک شور درایو شیکاگو، کنارة بوسفر ترکیه و … ادامه یابد.
بر اساس آن چه که آمد، شرایط ”از جا کندن“ در محله، ناحیۀ شهری، محلۀ بافت فرسوده، سکونتگاه رسمی، سکونتگاه غیررسمی، منطقۀ شهری، شهر و نوشهر چنان چه رخ ندهد یا پس از مدتی متوقف گردد، انحطاط سکونتگاه آغاز میشود. انحطاط یاد شده سه شاخص عمده و کاملاً مشهود دارد که اشاره وار عنوان میشوند:
1) تحولات طبقاتی بافت، به شکل خروج لایههای بالاتر و ورود لایههای فقیرتر آغاز میگردد. این شاخص با ا سکان دو یا چند خانوار در یک مسکن، افزایش چشم گیر اطاق اجارهای، تقاضا برای تقسیم و بازتقسیم واحدهای مسکونی همراه است. بسیاری از اجتماعات اسکان غیررسمی در شرایط بحران با رکود اقتصادی این فرایند را تجربه میکنند.
2) ارائۀ خدمات محیطی با کاهش کیفیت روبرو میشود و یا متوقف میگردد.
3) فرسودگی کالبدی به شکل مشهود آغاز میشود و سرعت میگیرد.
4) مناطق تجاری شروع به از کف دادن قیمت میکنند و مشاغل ناپایدار شده، سرعت تعییر شغل در مغازهها غیر
معمول میگردد.
5) اجناس درون مغازهها به سوی ما یحتاج فوق العاده ضروری میل میکنند و کم کم از نظر کیفیت نازل و نازلتر شده، زیر استاندارد، غیر بهداشتی، فلهای و آلوده میگردد (بهترین شاخص بررسی، بیسکویت، آدامس، شکلات و اجناس آورده شده برای بچهها تا سن ده سال است که عمدتاً در گارگاههای غیر قانونی تولید میشوند) .
در نتیجه، عکس فرایند متعارف شدن رخ میدهد و محله به سمت محلهای با بافت در حال فرسایش حرکت میکند. جالب توجه آن که به هنگام متعارف شدن سکونتگاه ها- چه رسمی و چه غیررسمی- تحولات کالبدی به ویژه در لبۀ خیابآنها و یا دسترسیها رخ میدهد و آغاز میگردد و در موقع حرکت به سمت نامتعارف شدن نیز معکوس این پدیده مشاهده میشود.
الگوی متعارف شدن در تحلیل نهایی در “مازاد درآمد خانوار فراتر از سطح معیشتی” منعکس میشود. این مازاد در محله سبب افتتاح شیرینی فروشی، بهبود اماکن فروش میوه به خصوص حضور میوه نوبرانه در هر فصل و مناسب آن فصل، افتتاح تعویض روغنی و سرویس اتومبیلهای ساخت داخل، در مراحل بعدی پرده فروشی و فروشگاههای ارایه کالای نسبتا لوکس یا حداقل متعلق به الگوی مصرف طبقه متوسط و بالاتر میگردد. با گذشت سالی یا حداکثر دو سالی، بهسازی مغازهها آغاز میگردد و در مرحلۀ بعد خانهها شروع به دگرگون شدن میکنند. عوارض شهرداری افزایش مییابد و لذا محله خود را به دریافت خدمات بیشتری از بودجه شهری محق میداند که در نتیجه هزینۀ بیشتری در مکآنهای عمومی صرف میگردد و سپس ارایه خدمات مورد غفلت قرار گرفته دو باره آغاز میشود. به همین دلیل از جمله اقدامات پیشنهادی تا زمانی که ذی مدخلان خود سکان بهسازی را بر عهده گیرند، بسیج ادارات متولی ارائه خدمات خاص محلهای و الزام به انجام وظایف فراموش شدة آنان است.
در واقع افزایش مداوم فعالیت، مشهود شدن افزایش حرکت در درون بافت و در یک کلام دگرگون شدن افزایشی ضرباهنگ زندگی محلهای نشان دهندة متعارف شدن کامل محله است و روند ممتد کاهشی آن شاخص شروع رکود و ماندآبی شدن و سپس فرسودگی است. حضور آگهیهای تور سوریه، عتبات عالیات، خرید و فروش فیش حج، افتتاح فروشگاه خرید و فروش تلفن همراه، به تدریج افتتاح مراکز فروش کامپیوتر و بازیهای کامپیوتری و پِِلی استیشن، تنوع پیدا کردن آرایشگاههای زنانه، افزایش مرغ و ماهی و گوشت و افتتاح فروشگاههای مختلف مواد پروتئینی، گویای تثبیت فرایند متعارف شدن است. نکته قابل توجه آن است که با شروع فرایند نامتعارف شدن، به تدریج مغازههای یاد شده یا مشابه آنها تغییر شغل داده یا بسته میشوند. این امر شاخص بازگشت سطح درآمد به سطح معیشتی و پایینتر رفتن آناست. این واقعیت با مقیاسهای مختلف در تمامی شهرهای سرمایه دارانه و سرمایه دارانۀ حاشیهای (جهان سوم) صادق است. تفاوت تنها در مقیاس و اقتصاد مقیاس (Economy of Scale) میباشد. با رخ دادن عکس موارد بالا، فرایند انحطاط سکونتگاه جدی میشود. بدین دلیل برای توسعۀ محلهای و توقف فرسایش کالبدی و برعکس رونق اقتصادی و سپس تحرک اجتماعی، پروژة “معرفی محرک از جا کندن” ضرورتی بیمانند است. اجازه دهید با مروری بر نکات کلیدی اقدامات عملی پیشنهاد گردد. بدیهی است بنا به ماهیت این گزارش صرفا خطوط کلی آنها مطرح میشوند تا پس از تصویت برنامه اجرایی آنها تدوین گردد و به اجرا گذاشته شود.