(Neighborhood Action Plan) برنامه عمل یا اقدام محلهای
برنامه ریزی محلهای مشارکت مبنا، مشارکت بنیاد، مشارکت محور و متن جایگاه، نوعی برنامه ریزی است که متن تاریخی در تمامیت آن را با متن امروزین پیوند میدهد. به این معنی که رابطه متقابل عنصر تاریخی، زیست بومی (انسان ـ اجتماع ـ محیط زیست) ، تمایلات و انگیزههای اقتصادی، ساختار فرصتهای سیاسی، بافت فرهنگی و آنچه که ممکن و آنچه که غیر ممکن است ـ آنچه که فرصت است و آنچه که بالقوه و بالفعل تهدید است ـ را محورهایی تلقی میکند که ارادة آکاهانه و انتخابهای آزادانه انسانی در درون شبکۀ درهم تنیدة آنها، راه خود را میگشاید. در نتیجه دیالکتیک جبرهای محیطی ـ انسانی و اجتماعی با آزادی و ارادة انسانی و دانش و تجربۀ یکایک افراد در هم میآمیزد و بر هم اثری افزایشی مینهد، نوعی ضریب هم افزایی.
اولین پیشنهاد برنامه عمل و اقدام پایین بخشیدن به کاربرد مفهوم “فرسوده” برای همیشه است. زیرا چنین انگی فضایی منفیای را ترسیم ساخته به ذهنها القاء میکند. در نتیجه بازخورد روانشناختی بسیار قدرتمندی شکل میگیرد که توان بالقوه را تحلیل برده فرایند توسعه را غیر ممکن جلوه داده، آن را تعلیق به محال مینماید. اجازه دهید برای درک آنچه که تا کنون رخ داده است از تمثیلی (Analogy) استفاده شود. واژه “فرسوده” مانند آن است که به فردی که قرار است از توان جسمانی خود برای امری بسیار مهم، برای انجام دادن درخواستی خطیر، استفاده کند، در زمان قبل از آنجام درخواست مرتب گفته شود که “توبه شدت و حداقل از نظر جسمی تحلیل رفته ای”، ” آیا چند وقتی است که از بیماری شدید جسمی رنج میبری”؟ راستی چرا این همه تکیده و رجور شدهای؟ چنین برخوردی که با انگ زنی شدید و کاربرد انگهایی چون، بیمار، ناتوان، تکیده و رنجور، تحلیل جسمی و … همراه است، بدون تردید اگر بازخورد منفی ناشی از انگهای یادشده، فرد مورد بحث را به کلی از انجام خواسته ناتوان نسازد، حتماً بخش مهمی از توان او را از میان خواهد برد. بر این اساس باید از هرگونه واژه و پیامی که حاوی بار منفی است پرهیز شود. خوشبختانه مفهوم نوسازی درعنوان سازمان نوسازی شهر تهران گرچه حاوی پیامی منفی است لیکن بسیار ضعیف است زیرا اشاره به مکانیکه قبلاً ساخته شده بوده است که حالا باید مجدداً به آن پرداخت و به روزش نمود.

براساس آنچه که آمد در فصل حاضر یعنی برنامه عمل محلهای ارزش (value) و نُرم (norm) اصلی و هدایت کننده آن هم بر پایۀ نگاه آغازین و نظریه توسعه محلهای، نگریستن به پنج محله یا محدودة مطالعاتی و سپس منطقه عملیاتی یعنی محله امام زاده عبداﷲ، محله باغ آذری، محله خانی آباد، محله رباط کریم و نهایتاً محله نعمت آباد، نگاهی مبتنی بر توانمندی محلهها و قدرت آنها برای توسعه است. زیرا اگر پذیرفته شود که چنان محلههایی فرسودهاند، ساکنانی فقیر دارند، خانوارهای ناتوانی در آنها زندگی میکنند، توسازی با بهسازی و به روز کردن یا غیر ممکن خواهد شد و یا باید سازمانی، نهادی، مؤسسهای متصل به منبع لایزال پول از راه برسد، اهالی را براساس برنامهای به محل دیگری منتقل سازد، پس از انتقال بخشی از اهالی که در مرحله اول بازسازی قرار دارند، تخریب یا نوسازی سرپناه آنان را آغاز کرده به فرجام رساند تا نهایتاً محله بازسازی شود. در فاز یا مرحلۀ جدید، تحویل خانههای بازسازی شده شروع و مالکان دوباره اسکان یابند. چنین سناریویی از نظر اقتصادی در تمامی زمانها به معناست. حتی بنگاهی خیریهای نیز نمیتواند چنین اقدامی را توجیه کند. امروزه در دوره حاکمیت جهانیسازی از بالا یا از دریچه اقتصاد که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، امکان تحقق سناریوی دوم نیز از بنیاد منتفی است. راه حل سومی که میتوان بدان اندیشید و در دو دهۀ گذشته نقل محافل شهرسازی، اقتصاد شهری و به طور کلی شهرشناسی و حیطههای مرتبط بوده است، سناریوی تجمیع میباشد.
بدین معنا که چند مالک (هرچه تعداد بیشتر باشد بهتر است) گردهم آمده خانههای خود را در هم ادغام و از این راه مساحتی قابل قبول به کف آورند. از سوی دیگر شهرداریهای مناطق و یا سازمان نوسازی شهر تهران یا هر شهر دیگری نیز برای تسهیل امر تجمیع تراکم تشویقی و سایر تسهیلات و تخفیفها را پیش بینی کرده، تخصیص دهد. در این صورت مدل ساده نگاه به دارایی با ملک در قالب نظریه بنگاه اقتصادی فعال شده با حساب سود و زیان درصدی از مالکان به پذیرش این سناریو مبادرت میکنند. بدیهی است که چنین سناریویی سرپناه مقیاس است و هرگز کل محلهای را در بر نمیگیرد. از سوی دیگر سناریوی تجمیع گرچه به عنوان راه حلی کمکی برای درصد ناچیزی از سرپناههای یک محله میتواند ارزشمند تلقی شود، به بخش ضعیف یا آسیب پذیرترین ساکنان محلهها توجهی ندارد. زیرا به مجرد نوسازی محله اجاره بها افزایش مییابد و با افزایش اجاره بها، درصد عمدهای از مستأجران که با محدودیت امکانات روبرویند، از محلهها به سوی محلههای پست ترو یا اجتماعات اسکان غیررسمی رانده میشوند و دور باطل جدیدی شروع میشود. بدین معنا که زندگیدرصدی از اهالی محلهای بهبود مییابد ولی در کنار آن شرایط زندگی گروههای محروم، بدتر میشود. اساساًهمین امر را پارادوکس (Paradox) توسعه شهری نام نهادهاند. درست در واکنش به دور باطل یاد شده در دو دهۀ اخیر محافل جهانی به ویژه آژانسهای توسعهای چون برنامه عمران ملل متحد (UNDP) ، هبیتات، بانک جهانی، بانک توسعه اسلامی و نظایر آنها از مفهوم ذی مدخلان (Stakeholders) سخن به میان آوردهاند، تا فرایند توسعه به کمک لایههای طبقه متوسط و بالا از یک سو و محرومیت و فلاکت گروههای محروم و آسیب پذیر منجر نشود. گرچه سناریوی تجمیع فی نفسه مسایل و مشکلات متعدد دیگری نیز دارد که مسئله سرمایه اجتماعی و در مرکز آن اعتماد بین مردم و دستگاههای دولتی و عمومی یا سازمانها و شرکتهای توسعهای قرار دارد، فرهنگ آپارتمان نشینی و ضعف آن، عدم علاقه به آپارتمان نشینی، بیتوجه به وجود یا فقدان فرهنگ آپارتمان نشینی به ویژه در جوامعی که حقوق شهروندی هنوز یا شکل نگرفته و یا بسیار ضعیف است، از جمله آن معضلات به شمار میرود. گرچه چنانچه در صدی از ساکنان پنج محله خود داوطلبانه برای تجمیع یا اعلام آمادگی کنند، گزارش حاضر نیز از آن استقبال کرده آن را توصیه مینماید.
علاوه بر موارد بالا در عنوان پژوهش حاضر مفهوم کلیدی دیگری همواره به همراه برنامه ریزی توسعه محلهای به کار رفته است که چیزی نیست جز مفهوم مشارکت به معنای فنی و تخصصی آن. مشارکت به معنای در چیزی شریک شدن، درگیر فرایندی گروهی یا جمعی گردیدن، گوشه کاری را گرفتن آن هم با شروطی به کار میرود. شروط یاد شده مشارکت (Participation) را از انواع مختللف همکاری متمایر میسازد. بدین دلیل در برنامه عمل یا اقدام محلهای مشارکت مبنا و مشارکت محور، مسئلۀ اصلی چنین تعریف میگردد:
کنشگران گوناگونی از جنسهای مختلف با منافع، خواستها، نیازها، مسائل و معضلات متفاوت و حتی گاه متضاد، آگاهانه به توافقی برای شرکت کردن در فرایند توسعه محلهای دست یافته در عمل به اجرای فزایند توسعه گام به گام مبادرت نمایند. این فرایند نیز شامل تمامی مراحل چرخه برناتمه ریزی از مرحلۀ فکر خام اولیه تا بازنگری پروژههای به اجرا درآمده و عمیات تصحیحی میگردد. چنانچه در مفاهیم به کار رفته غور شود و عمق و دامنه شمول معنایی مفاهیم مورد بررسی قرار گیرد معلوم میگردد که اولاً مشارکت به معنای فنی وتخصصی آن فرایندی است با آغاز و انجام مشخص، مشارکت برعکس همکاریهای کاری و یاری رساندن هایمتنوع روزمره موردی و مقطعی نبوده، به سرعت نهادینه گردیده و نهادهای لازم را شکل میدهد، ورود و خروجاز آن کاملاً ارادی و همراه با آگاهی کامل رخ میدهد. ورود و خروج از فرایند مشارکت با هیچ گونه تحریمی (sanction) چه مادی، مشهود و ملموس و یا از جنس رفتاری، واکنشهای آزار دهنده مردم یا سایر اعضایگروه یا جامعۀ کلانتر همراه نمیباشد.
آنچه که در بالا در تعریف مشارکت مبنایی و مشارکت محوری توسعه محلهای ارائه شد، نگاه حداکثری به مشاهده است. نگارنده این سطور به خوبی واقف است که در جامعهای که بنا به یکی از نظریههای نگارنده برآمده از تحلیل محتوای بیش از پانصد متن تاریخی مربوط به شهر، جامعه، روابط اجتماعی و زندگی محلهای، از مشارکت به معنای فنی و تخصصی امتناع دارد، نگاه حداکثری موضوعیت ندارد. لیکن از سوی دیگر نمیتوان در پس چنین گزاره درستی، مخفی شد و از سیر تا پیاز توسعه محلهای را تعریف و به ساکنان محلهها حقنه کرد. پذیرش وجود دهها شکل همکاری موردی، مقطعی در حیطههای کاری و یا در زندگی خانوادگی، عشیرهای و قبیلهای یا در یک کلام روابط خون محور و تبار محور، دو وظیفه خطیر را برای سازمان رسمی متولی نوسازی یا همان توسعه محلهای یا عمران محله محور بر وظایف موجود و حاضر آن میافزاید. نخستین وظیفه تلاش برای به کارگیری شیوههای مرسوم و ناتمام و ناکافی همکاری و تبدیل آن به مشارکت پایدار است. دومین وظیفه نیز آموزش دهی، توانمندسازی و مقتدرسازی ذی مدخلان محلهای در زمینه توسعه محلهای مشارکت مبنا و مشارکت محور است. در این رابطه نقش تسهیل گرانه سازمان نوسازی شهر تهران که بهتر است به سازمان توسعه محله محور و مشارکتی شهر تهران تبدیل شود، دو چندان میگردد. هدف نیز رسیدن به مرحلهای است که ذی مدخلان محلهای مشارکت را فرایندی با آغاز و انجام آگاهانه، هدف محور، مورد پذیرش و قبول ذی مدخلان محلهای دانسته، نتیجه امر را به خود متعلق بداند و بالاخره چنین فرایندی را نهادینه سازند و در خدمت به بهبود دائمی و مشارکت حداکثری تمامی ذی مدخلان بکوشند.
در کنار دو وظیفه مهم بررسی الگوهای همکاریهای مقطعی و موردی چه از نوع کاری و چه از نوع روابط خون و تبار محور، اعتمادسازی، یعنی پادزهر فقدان یا ضعف سرمایه اجتماعی نیز اهمیتی بنیادی دارد. مهمترین پیش شرط اعتمادسازی نیز تقویت حضور و تصمیم گیری ذی مدخلان محلهای است. زیرا هرچه که حیطه تصمیم گیری ذی مدخلان بیشتر باشد یا به زبان دیگر هرچه خود آنان بیشتر تصمیم بگیرند و انجام امور جاری و برنامه ریزی میان مدت و بلند مدت را نیز خود به طور جمعی انجام دهند، زمینهای برای عدم اعتماد باقی نمیماند.
زیرا عدم اعتماد عمدتاً نتیجه کنار ماندن افراد و گروهها از تصمیماتی است که به سرنوشت آنان مربوط است.
نامیدن پروژه عمل یا اقدام تحت عنوان “از تو حرکت از خدا برکت” یا اندکی تغییر آن به “از شما حرکت، ازخدا برکت” دقیقاً به این دلیل صورت گرفته است. پس به طور خلاصه میتوان پیش شرطهای مطروحه را بهشرح زیر خلاصه کرد:
1- جمعبندی و استفاده از تجارت موجود در زمینه همکاریها در انواع مختلف آنها.
2- آموزش ذی مدخلان در باب توسعه، پروژههای توسعه محلهای، مشارکت به معنای فنی و تخصصی آن و شیوههای شکل دهی به سازمانهای مشارکت بنیاد.
3- تأکید بر آموزش روشهای اعتمادسازی، ضرورت اعتمادسازی به ویژه در زمینههای مرتبط با پروژههای سختافزاری از جمله توسعه محلهای مشارکت مبنا و مشارکت محو.
4- آموزش تسهیل گری به کنشگران عهده دار توسعه محله محور مشارکت مبنا و مشارکت محور در درون سازمان عمومی (سازمان نوسازی شهر تهران وابسته به شهرداری تهران) و ایفای نقش تسهیل گر در فرایند توسعه محلهای.
5- انجام گام به گام برنامه اطلاع رسانی به عنوان پیش شرط تسهیل گری.