Lawrence Halprin |
لارنس هالپرین |
~ هماهنگی و تنظیم موزون حرکتها در شهر |
هالپرين، هدف نهايي يك شهر را فراهمكردن «محيطي خلاق» براي زندگي مردم ميداند. شهری با گوناگونی زیاد که به شهروندان اجازه ی انتخاب آزادانه بدهد؛ شهری که زمینه ی بیشترین تعامل میان مردم و محیط های شهری پیرامونشان را فراهم سازد. او اصول اساسی شهرسازی را نقطه ی آغازین فراهم نمودن این گونه محیط ها میداند. او بر اين باور است كه هيچ يك از طراحان زمان نشر كتاب، برخلاف گذشته، تصوير دقيقي از فرم آرماني يك شهر ندارند. به باور هالپرين، فضاهاي باز شهري به عنوان فضاهايي كه زندگي شهري در آنها چهره ميبندد، عناصري هستند كه به شهر، كيفيت و شخصيت ويژه ميبخشند.
هالپرين اصول تركيبي و يا زيباشناسي شهر نوگرا را سبب پيدايي گونهاي ستروني ميداند و باور دارد كه ميدان مدرني كه زندگي در درون و يا پيرامون آن جريان ندارد، ساختمانهاي بزرگي كه هيچگونه همخواني با مردم درون آنها ندارند و يا ساختمانهاي زيباي قديمي كه براي جايگزيني نماهاي نو و بيهويت و يا تابلوهاي مراكز خريد، سرنگون می شوند نمودهايي از اين مسئله هستند. هالپرين براي رسيدن به منظر شهري آرماني، به بررسي زندگي شهري ميپردازد. وي زندگي شهري را دو گونه معرفي مينمايد، گونهي نخست، همگاني، اجتماعي و برونگرا؛ و گونهي ديگر، خصوصي و درونگرا.
او زندگي روان در خيابان، ميدان، پاركهاي بزرگ، فضاهاي جمعي و گسترهي فعاليتي مراكز خريد را در گروه نخست جاي ميدهد. نوع دوم زندگي را زندگي شخصي، فردي و خودگردان ميخواند كه به آرامش و خلوت و گونههاي متفاوتي از فضاهاي باز نياز دارد. هالپرین، فضاهای باز شهری را آمیزه ای از این دو دسته زندگی دانسته و عنوان می کند که شهر باید پاسخگوی هر دو گونه نیاز و فعالیت باشد، زیرا آنها به یک اندازه در رسیدن به محیط شهری آرمانی، مهم هستند. هالپرين با مقايسهي ميان شهر امروزين و باستاني، نيازهاي نوين انسان را نسبت به نيازهاي گذشته، پيچيدهتر دانسته، باور دارد كه آنچه در شهرهاي امروزي ضروري است، توجه به ساده، منطقي و بومشناسانه بودن روابط دروني ساختار شهر است، روابطي كه در ساختار شهرهاي باستاني، بسيار خوب كار كردهاند. هالپرين از مركز و قلب وایپیو در هاوایی، به عنوان نقطهي كليدي طرح نام ميبرد كه همهي ارتباطات گونهگون و پيچيدهي زندگي همگاني شهر را در يك مكان، متمركز ميسازد.
هالپرين، بررسي فضاهاي باز شهري را با خيابان آغاز مينمايد. وي از آن به عنوان سادهترين بخش چندمنظوره و حياتي فضاي باز شهري نام ميبرد. او خيابانهاي قديمي را تمركزي از تكاپوي واحد همسايگي دانسته و باور دارد كه هنوز از آن خريد و فروش و بازرگاني استفاده ميشود و دستفروشان با جنسهايشان در آن بالا و پايين ميروند.
وي براي ايجاد زندگي دوستداشتني و سرشار از آرامش در يك خيابان شهري، بر ضرورت حذف خودرو و دادن درجهي دوم اهميت بدان پافشاري دارد. او خیابان های تجاری را سرشار از سر زندگی و دارای سطح بالایی از تکاپوی روزانه و شبانه میداند. هالپرين، گذشته از فضاهاي بازي كه با ميدانهاي كوچك و بزرگ، پديد ميآيند، وجود فضاهاي سرسبز و پاركهاي محلي را ضرورتي ميداند كه نياز انسان به طبيعت و ارتباط با آن را برآورده ميسازند. گذشته از پاركهاي محلي، او از پاركهاي مركزي نام ميبرد كه با فضاهاي سبز بزرگشان، در قلب شهرها، تعادل بومشناختي را كه از نيازهاي زيستي انسان است برقرار ميسازند. وی باور دارد که در کنار فضاهای شهری سخت، باغی محصور می تواند مجموعهای شگفت از پیوند میان فرم های طبیعی و مصنوعی را گرد هم آورد. او این فضا را جهانی کامل در مقیاسی کوچک می خواند.
هالپرين پس از بررسي فضاهاي باز شهري، به مبلمان شهري، به عنوان اسباب زندگي جاري در فضاي ميان ساختمانها ميپردازد. در تعريف مبلمان شهري، هالپرين آنها را عناصري مينامد با مقياس كوچك كه عموماً در ديدرس و مورد بهرهبرداري هستند. هالپرين از نور به عنوان عنصري نام ميبرد كه ميتواند حتي به ايستاترين چيزها، كيفيتي از حركت بخشد. وي شهر را مكاني تجاري، سرشار از مضامين هيجانانگيز، حركت، تكاپو، رنگها و صداهاي گوناگون ميداند كه پر از همپوشاني و همجواريهاست.
هالپرين با اشاره به وروديها و سردرها، آنها را داراي كيفيتي نمايان در شهر ميداند كه به خيابان، بعدي پنهان ميبخشند. به اعتقاد وي آنها نه تنها كيفيت و طرح خودشان را به نمايش ميگذارند، بلكه نشاني از كيفيت زندگي جاري در پشتشان بوده و شخصيترين جنبههاي معماري هستند كه در خيابان به نمايش در آمدهاند. از جمله عناصري كه به اعتقاد هالپرين، سازندگان شهرهاي امروزين، كيفيتهاي بصري و لامسهاي (بساوايي) آن را به دست فراموشي سپردهاند كفسازي ميباشد كه به باور وي براي فرد پياده، تجربهاي مستقيم و شخصي است. وی همچنین بر این باور است که سنگفرش کف می تواند راهنمای تکاپو و حرکت پیاده باشد، حتی مسیر آنان را تغییر دهد، مانع از ورودشان به محوطه هایی خاص شود و یا سرعت آنان را کاهش دهد. او در ادامه از بعد سوم شهر سخن گفته مينويسد: «با تغيير ارتفاع در سطح زمين شهر، تجربهي پيادهروي به كيفيتي تازه و بعدي متفاوت دست مييابد». وي از شيبراههها و سطوح عمودي، ديوارهها و ساختوسازهاي معمارانه نيز به عنوان بعد سوم شهر نام ميبرد. از جمله عناصر طبيعي كه او بودن آن را در شهر ضروري ميداند آب و درخت است. وي چشمانداز و صداي آب را عناصري ميخواند كه اصليترين و بنياديترين ريشههاي طبيعت انساني را بر ميانگيزد. او پس از آب، به درختان به عنوان تشكيلدهندهي بخشي حياتي از يك شهر اشاره ميكند. از سوی دیگر هالپرین، مشارکت و فعالیت را از ویژگی های ضروری یک شهر میداند؛ شخصیتی ضروری برای شهر به عنوان مکانی سرشار از تحرک و پویایی. وي نوع و طرح فضا را داراي تأثيري حياتي بر آرايش حركات موزون ميداند. او دربارهي طراحي فضاهاي شهري مناسب براي عابران پياده، بر اين باور است كه بايد طراحي از ديد پياده انجام شود و محيط وي بايد به گونهاي طراحي گردد كه كاركردهاي ويژهاي را پاسخگو باشد.
هالپرين شيفتهي تجربهي فضايي شهر است. وي عنصر ضروري تجربهي فضايي را حركت از ميان رشتهاي از فضاهاي گوناگون و پياپي ميداند و باور دارد كه زيبايي خيابان شهري نه تنها به علت چيزهاي ثابتي است كه در آن صف كشيدهاند، بلكه به علت ارتباط معناداري است كه براي شخص در حال حركت رخ مينمايد. او طراحی بر پایه ی حرکت را نه تنها از دید زیبا شناسی، بلکه از دید امنیتی، مهم می خواند. او با خطاب به طراحان بزرگراه ها عنوان می کند که آنچه آنان باید بیش از پیش به آن توجه نمایند، پیوند میان طراحی خیابان، با محیط و تصاویری است که از درون جاده دیده و احساس می شوند.
به باور هالپرين، بايد از راهكارهاي گوناگون براي كاهش پيچيدگي تركيب طرح بزرگراهها و ديگر شيوههاي مسافرت درونشهري با كل محيط شهر، بهره جست.
وي حذف خودرو از مركز شهر را آشكارترين و درستترين راهكار دانسته، باور دارد كه سرانجام روزي بايد به اين باور برسيم كه خودروي شخصي نبايد به شهر وارد شود. هالپرین بر ضرورت توجه به تفاوت میان سرعت های بالا و پایین و کیفیت های لازم برای هر یک، تأکید داشته و معتقد است هنگامی که در شهرها مشکل پیش می آید که گذرگاه های پیاده و سواره- یکی طراحی شده در مقیاس کوچک با جزئیات دقیق و دیگری طراحی شده برای سرعت های بالا – با یکدیگر برخورد نموده و در کنار یکدیگر ظاهر شوند.
هالپرين در تلاش براي توصيف حركت در ميان فضا، دستگاه سادهاي را طرح كرد كه به گفتهي خودش، ابزاري كارآمد براي اين هدف است و آن را «ثبت حركت» مينامد. او با به تصوير كشيدن شماري از اين طرحها، سيستم بكار رفته در آن را اينچنين توصيف مينمايد. در اين طرحها، تمركز بر روي كنش، به عنوان مسير متحرك است و محيط در درجهي دوم توصيف گرديده است. همانند ثبت مكان ثابت يك كشتي بر روي صفحهي نمايش رادار، به همراه ساير اشيايي كه همواره در ارتباط با كشتي به عنوان مركز، ترسيم ميشوند. هالپرین این شیوه را ابزاری نو برای تنظیم حرکات موزون شهر می خواند. از سوی دیگر او بر این باور است که در شهر، به ساختمان هایی با سنین متفاوت نیاز است تا بازتابی از تمدن و سلیقه در دوره های زمانی متفاوت باشند و به همان اندازه که آینده ی ما را پیش چشم هایمان می آورند، یادآور گذشته نیز باشد.
هالپرين در بررسي تأثيري كه «تغيير» در يك شهر ايجاد ميكند، اولين تأثير را در خط آسمان ميداند. وي مأموريت بزرگ طراحان شهري معاصر را، كنار آمدن با تغيير، شناخت آن به عنوان عنصري ضروري در زمان معاصر و پذيرش پيامدهاي آن برميشمرد. او با اين باور كه شهر، پديدهاي طبيعي و اثري هنري است، اين نكته را يادآور ميشود كه در طبيعت، فرمها از پيش طراحي شده نيستند و در حين رشد، كامل ميشوند. هالپرين هر شهر را دستاورد هنر خلاقانهاي از اجتماع و تغييرات، نيازمند حضور پيوسته و پرانرژي تمام شهروندانش ميخواند.
در يك جمله وي طراحي شهري را هنري ميداند كه از محيطي مشاركتپذير و بدون محدوديت برخوردار است.