Paul Zucker |
پاول زوکر |
~ کشف دوبارهی میدان به عنوان توقفگاهی روانی |
دلمشغولی اصلی زوکر در زمینهی طراحی فضاهای شهری بود، به گونهای که بیشتر فعالیتهایش در این زمینه خلاصه می شد. او به فضای معمارانه به عنوان مفهومی نظری توجه ویژهای داشت.
او در سال 1959 معروفترین کتاب خود را به نام «شهر و میدان» منتشر کرد. به عقیده او میدان نوعی اثر هنری بی همتا و قابل ستایش است؛ رابطه بی مانند آفریده شده میان عرصه باز میدان، ساختمانهای محصور کننده و آسمان بالای آن تجربه حسی سرشاری را منتقل می کند که با تاثیر هر اثر هنری دیگری میتوان سنجید. او همچنین به این موضوع اشاره داشت که در طول دهه های اخیر تهیه کنندگان طرح های شهری بیشتر نگران مسائلی همچون کاربری زمین، بهبود وضعیت ترافیک، پهنه بندی، پیوند میان مناطق مسکونی و مناطق صنعتی و … بوده اند. به باور او توجه به این موارد از اهمیت میدان به عنوان قلب تپنده شهر می کاهد.
او میدان را عنصری میدانست که جامعه را به معنای واقعی به «اجتماع» تبدیل میکند و نه صرفاً به «تجمعی از افراد». (Zucker, 1970:1)
از نظر زوکر میدان و عناصر مربوط به آن از دید کالبدی جزئی از ساخت فضایی شهر است و ازدیدگاه اجتماعی تعاملات اجتماعی آدم ها را در خود جای میدهد. در واقع این فضاها، جایی را برای تجمع مردم آفریدهاند و با برقراری امکان تعاملات اجتماعی، به آن رنگ و بوی انسانی میبخشند، ضمن اینکه پناهگاهی برای مردم در برابر رفت و آمدهای گذری است و تنش و نگرانی برخاسته از هجوم رفت و آمدها و ازدحام شبکهی خیابان ها را کاهش می دهند.
(Zucker, 1970:1-2)
از دید زوکر امروزه میدانهایی که در نقشهی شهرهای نوین و شهرکهای جدید دیده میشوند، در واقعیت چیزی بیش از یک رشته فضاهای تهی و سطوح باز در میان شبکهی گذرگاهی نیستند.
زوکر میدانهای دارای ارزش هنری را چیزی بیش از صرفاً یک فضای باز دانسته، آنها را فضاهایی سازمانیافته و طراحیشده میخواند. او نیز معتقد است برای توجه به میدان به عنوان یک اثر هنری، مهم نیست که محصوریت این فضا واقعی و محسوس باشد، بلکه این محصوریت میتواند ذهنی باشد.
او یادآور میشود که دلبستگی بسیاری از معماران به طراحی و اجرای میدان ها در سده هفدهم و هجدهم به اوج خود رسید.
از دید زوکر، میدانهای طراحی شده بر خلاف میدانهای ارگانیک، از نظر معماری بیشتر به مانند قطعهای جدا مطرح هستند.شرایطی که رشد طبیعی میدان را به همراه داشت عبارت بود از: تقاطع چند خیابان مهم در شهر، وجود فضای گشادهای در نزدیکی یک پل یا در جلوی نمای یک کلیسا.زوکر نیز به تأثیر اقلیم در شکلگیری فضاهای شهری در اروپا پرداخته و باور داشت که فراوانی میدانها در ایتالیا و فرانسه به علت شرایط آب و هوایی و ویژگیهای وضعیت طبیعی مردم رومی بوده است. در واقع این شرایط گونهای زندگی گروهی را به همراه داشت و میدان و خیابان را به محلی طبیعی برای تعاملات اجتماعی تبدیل ساخت.(zucker,1970: 4)
زوکر میدان را به مانند جزئی زنده و پویا از شهر با شرایط اقتصادی، اجتماعی و فنی در حال تغییر میدانست و بر این باور بود که عناصر تشکیلدهندهی میدان مانند ساختمانهای در بر گیرندهی آن، یادمانها، آبنماهای واقع در آن، در گذر زمان تغییر میکنند.
از دید او، ترکیب عوامل فیزیکی و روانشناختی است که باعث میشد میدانهای همانند برای هر نسل، گوناگون نماید؛ افراد مختلف یک صحنه را به گونهای متفاوت ادارک میکنند و یا گاهی دو چشمانداز متفاوت توسط یک تن به شکلی یکسان دریافت میشوند. (zucker,1970 :5)
زوکر معتقد بود که فضا با تجسم محدودهی آن و به کمک تجربهی حرکت انسان درون آن ادراک میشود.
زوکر برای میدان سه عنصر محدود کننده را معرفی میکند:
1- جدارههای پیرامون
2- گستردگی کف
3- سقف خیالی که از آسمان تشکیل میشود.
که این سه عامل در نهایت تاثیر سه بعدی فضا را پدید می آورند.
زوکر نیز اشاره داشت که کارکرد یک میدان ممکن است با گذشت زمان تغییر کند.
انواع میدان از دید زوکر:
1- میدان محصور: فضایی کاملاً محصور است که تنها با خیابانها و گذرهایی که به آن راه پیدا میکنند قطع میشود.
2- میدان زیر سلطه: میدانی که فضای آن به واسطهی تسلط عنصری کالبدی تعریف میشود.
این عنصر کالبدی میتواند یک بنا یا مجموعهای از بناها باشد به باور زوکر فضایی اینچنینی از آنجا که از نظر بصری به سوی عنصر مسلط جهت میگیرد، پویاتر از میدان محصور و ساده است که تقریباً حالتی ایستا دارد.
3- میدان هستهای: فضای چنین میدانی، به دور یک مرکز مشخص شکل میگیرد که معمولاً وجود یک عنصر مرکزی در شکلدادن فضای میدان نقش اساسی دارد.
4- میدان گروهی: اینگونه میدان، به صورت مجموعهای از فضاهای مربوط به هم، از ترکیب چند میدان با هم حاصل میشود.
5- میدان بیشکل: چنین فضایی از نظر تشابه به عناصر فضایی میتواند در هر یک از گونههای پیشگفته قرار گیرد، با این تفاوت که وسعت و مقیاس نامناسب در اینگونه فضاها، ارزشهای زیباشناختی و بصری آنها را از بین برده و درک آنها به عنوان فضای یکپارچه را تضعیف کرده است.
(zucker, 1970 :16)
زوکر تأکید داشت که حتی گاهی به میدانهایی بر میخوریم که ویژگی فضایی دو مورد از این تقسیمات را داراست. مانند میدان «سانمارکو» در ونیز که از سویی به عنوان یک فضای بسته و از سویی دیگر به صورت مجموعهای از چندین میدان میتواند بررسی شود.
با این حال او پافشاری میکند که در مرحلهی تحلیل و یا طراحی شهری، میباید به جنبههای تاریخی – اجتماعی و فعالیتهای جاری در فضا توجه کامل نمود و تنها نباید به جنبههای زیباشناختی و شکلی تکیه کرد.
(zucker, 1970 :9)