Rob Krier |
راب کریر |
~ آخرین کوششها در توجیه خردگرایانه فضای شهری |
راب کریر تحت تأثیر اندیشههای کامیلو زیته به گسترش گونهای از فضاهای شهری علاقهمند شده بود، که از نمونههای تاریخی سرچشمه میگرفت، اما تقلید از آنها نبود. وی از 1975 با انتشار کتاب «فضای شهری»، تنها به برنامهریزی و مرمت فضاهای شهری پرداخت. او طرحهای شهری و مجتمعهای بزرگی را در چارچوب نمایشگاه جهانی ساختمان در برلین و وین فراهم نمود. کریر از دیدگاه جهانی، یکی از نمایندگان فرانوگرایی شناخته میشود. وی به هواداری از نوخردگرایی شهرت داشته است.
از مهمترین کتابهای وی میتوان به این موارد اشاره نمود: فضای شهری (1979)، ترکیب معمارانه (1993)، معماری و طراحی شهری (1993)، ساخت یک شهر (1999) و فضاهای شهر، برداشت معاصر از شهرسازی سنتی (2006).
از دیدگاه کریر ما در جامعهی نوین خود، درک سنتی فضای شهری را از دست دادهایم، وی در پی باززندهسازی فضای شهری است و در این راستا تأکید دارد که نخست باید روشن شود واژهی فضای شهری و معنای آن، چه نقشی در ساختار شهر دارد، تا بتوان فهمید که مفهوم فضای شهری در برنامهریزی شهری معاصر، در چه زمینهای دارای اعتبار است. به باور او برای تبیین مفهوم فضای شهری ناگزیریم که فضاهای میان ساختمانها و به طور کلی فضاهای بیرونی را به مانند فضای شهری قلمداد کنیم.
کریر با ناکارامد شمردن معیارهای معاصر زیباشناسی در تبیین فضای شهری، این گونه بررسی های زیبا شناختی صرف را گونهای اعمال سلیقه ی شخصی و متاثر از عوامل احساسی میداند.
او بر این باور است که هر بررسی زیباشناختی باید در پیوند با سبکها و ویژگیهای آنها انجام شود، زیرا عادات دیداری و حسی متفاوت در افراد، در پی بسیاری از رفتارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، که معرف واقعیات زیباشناختی است، تشدید میشوند؛ بهگونهای که سبکهای گوناگون، تقریباً همیشه با ساختار اجتماعی حاکم در زمان خود، هویت مییابد.
به باور وی «هر دورانی در تاریخ هنر، با شبیهسازی عناصر کارکردی و شکلهای دورهی پیشین خود رفته رفته تکامل مییابد.» وی بر این اساس بر ضرورت بررسی تاریخ سبکها و ویژگیهای آنها تأکید میکند.
کریر در کتاب فضای شهری، دلیل پراکندگی و نبود انسجام در فضای شهری معاصر را بیتوجهی به آفریدن فضاهای شهری، به ویژه در مقیاس پیاده دانسته، آن را در پاسخگویی به نیازها و انگیزههای انسانی، ناتوان مییابد. او در رویارویی با پیامدهای منفی طراحی شهری نوگرایانه، نظم مطلوب را در الگوی سامانبخشی گذشتهی شهرها جستجو میکند.
او با خردهگیری از پهنهبندیهای کاربردی نوگرایانه باور دارد که تبیین کالبدی شهر، همان آمیختگی فعالیتهاست که به نوبهی خود، در هم آمیختگی رفتارهای انسانی و جامعه را در پی دارد. به باور وی این در حالی است که امروزه کلیت شهر به خاطر اعمال پهنهبندی نوگرایانه، از میان رفته و از هم گسیخته شده است و عناصر آن، سامانهی یکپارچهای را نمیسازند.
به گفتهی او برای نمونه جداسازی کارکردها که برخاسته از اصول منشور آتن است، در این دوره جهانی شده و در قوانین همهی کشورهای جهان رخنه کرد، و در آمیزش با خشکی و دقت ماشینهای دیوانسالاری به کار گرفته شد. همچنین او اضافه میکند: اولویت دادن به مسائل آمد و شد و افتادن در دام روشهای تولید صنعتی به جای توجه به نیازهای مردم برای آفریدن محیطی تحملپذیر، این فجایع را به بار آورد.
به اعتقاد وی، فضای شهری برای شهرسازی نوگرا مفهومی نداشته است و فضاهای میان دو بلوک ساختمانی در سازمان فضایی نوگرا فضاهایی رها شده و حاشیهای، بدون ماندگاری و تفاوتهای کیفی است؛ ویژگی که برای فضا و جهتیابی در آن دارای اهمیت است. او در مخالفت با فضاهای همگانی بیهویت، بلاتکلیف و بدون کاربرد در شهرها، آفریدن فضاهای همگانی شکیل، محصور و خوانا را پیشنهاد میکند، فضاهایی که با نوع استفادهی امروزی مردم نیز همخوانی داشته باشد. او برای تحقق این منظور، روش گونهشناسی فضای شهری را بر میگزیند.
کریر با هدف ضابطهمند کردن طرحها، نقشی مؤثر در تکوین ریختشناسی شهری و گونهشناسی فضا داشت. برآیند پژوهشهای وی، دنبالهی اصولی است که در آن، وجود نظامی یکپارچه از فضاهای شهری بههمپیوسته، وجود گونهگونی با حفظ مقیاس انسانی در ارتفاع بناها، نماهای هماهنگ و آفرینش فرمی معنیدار، تعریف شده است. همچنین فضای شهری باید دارای کارکردهای فرهنگی و اجتماعی باشد تا امکان ملاقاتها و برهمکنش اجتماعی را فراهم آورد.
کریر با هدف ضابطه مند کردن طرح ها، نقش موثر در تکوین ریخت شناسی شهری و گونه شناسی فضا داشت.
راب هدف خود را هشدار نسبت به ابهام و آشفتگی اندیشه در زمینهی زیباشناسی و نمادگرایی میخواند و تأکید میکند که بحث او دربارهی جزئیات و عوامل بیرونی – تاریخی، سیاسی و اجتماعی – مؤثر در شکلگیری یک ساختار نیست، بلکه تنها دربارهی فضا یا گونهی ساختمان صحبت میکند.
کریر در کتاب خود برای فضاهای شهری، دو عنصر بنیادین و اصلی قائل است: «میدان» و «خیابان». او تأکید میکند که این دو عنصر فرمهایی بنیادین هستند که به اشکال و ترکیبهای گوناگونی میتوانند ظاهر شوند.
او «میدان» را نخستین تمهیدی برمیشمارد که انسان برای بهرهمندی از فضای شهری به کار برد؛ یعنی تجمع خانهها به دور یک فضای باز که با به حداقل رساندن سطوح بیرونی، آمادگی دفاع در برابر حملات بیرونی را امکانپذیر میساخت. از دیگر سو «خیابان» برآیند شکلگیری نامتمرکز خانههاست؛ ساختاری که امکان پراکنش زمین و دستیابی به قطعات انفرادی را میسر میسازد.
کریر نخستین گام در کشف این گونههای فضایی و بهرهبرداری درست و مناسب از آنها را در پیوند با طرح کلی شهر، شناخت کارکردهای این فضاها میداند. او دربارهی بررسی کارکرد گونههای فضاهای شهری، تأکید دارد که میان فعالیت انسانی و الگوهای رفتاری او در حریمهای خصوصی و همگانی، پیوند دو سویه وجود دارد.
او مناسبترین کارکردهای میدان را، فعالیتهای تجاری (مانند بازار) و مهمتر از همه، فعالیت فرهنگی برمیشمارد؛ فعالیتهایی همچون ساختمانهای اداری همگانی، تالار اجتماعات، کانونهای جوانان، کتابخانهها، تئاتر و تالارهای موسیقی، کافهها و … او همچنین تأکید میکند که برای این کارکردها باید فعالیتهایی 24 ساعته آفرید، ضمن این که نباید آنها را از کاربری مسکونی جدا نمود. از سوی دیگر به گفتهی او کارکرد خیابان میتواند به دو شکل مسکونی و تجاری وجود داشته باشد؛ در مناطق مسکونی معمولاً خیابان را به صورت محل گذر و گردش همگانی میشناسند. درحالیکه خیابان تجاری باید تا اندازهای تنگتر باشد تا پیاده بتواند بدون این که ناچار به گذشتن از خیابان باشد، نسبت به مغازههای آن سوی خیابان نیز دید داشته باشد. او همچنین شکلهای فضایی و مشتقات آنها را بر پایهی الگوی هندسی و نقشهی همکف و در سه گروه اصلی دستهبندی میکند؛ گروههایی مشتق از مثلث، دایره و مربع. وی گوناگونی فضاهای به دست آمده از این شکلها را بیانگر غنای شکلهای فضاییای میداند که میراث شهرسازی ماست و به شهرسازان توصیه میکند که این نمونهها را بیاموزند و در طرحهای خود به کار گیرند.
یک شکل پایه (مثلاً مربع) را در حالتهایی با تغییر زاویه یا ابعاد، در وضعیتهای ترکیبی گوناگونی چون زاویهدار، قطعه، الحاق، همپوشی و دگردیسی تشریح میکند. ضمن این که این ویژگیها را در دو حالت منظم و نامنظم در نظر میگیرد.
او همچنین برشهای فضاهای شهری و تأثیر آنها بر ادراک آدمی را از دید تغییر در فرم سقف، بدنه، شکستها، پر و خالیها، تقسیمبندیها و … بررسی کرده و نمونههای متفاوتی از برشها و حتی نماهای امکانپذیر با تغییر در سطوح پر و خالی، کدر و شفاف، شکل پنجرهها، بازشو، ریتم و … ارائه داده است، که به باور او میتواند در کیفیت فضا، تأثیرگذار باشد.
کریر گذشته از این، انواع حالات برخورد خیابانها با میدان را از دید تعداد خیابانها، جهت برخورد، زاویهی برخورد، جای برخورد و … بررسی نموده و نمونههای فراوانی را از ترکیبهای مختلف، نشان داده است.
او به شدت سعی در تجزیه و تحلیل «طرحهای مرکب و دارای مقیاس بزرگ» دارد. (از جمله خیابانها و میدانهای دوران روم قدیم و …) تا بتواند در ترکیبهای به دست آمده، شیوهی ادغام مسیر و میدان، کیفیتهای گوناگون فضایی و … را برای طراحان روزگار خود بازگوید.
کریر نظم سازمان فضایی را در یکپارچگی و وحدت ساختمانها، چه از دید سبک و چه شکل میبیند. وی باور دارد هیچ دلیلی در دست نیست که نتوان امروزه نیز از الگوهای فضایی گذشته سود برد. به باور او این فضاها را باید دوباره کشف نمود. از دادههای به دست آمده در گذر قرنها که باورهایی نیز با خود به همراه دارند، نمیتوان بدون توجه گذشت. به گفتهی او بسیار سودمندتر است که از یک «چیز قدیمی» اما اثباتشده، گرتهبرداری نماییم تا این که به چیزی تازه که ممکن است برای مردم رنجآور باشد.
وی سپس به صورت فشرده، فرضیههایی را بر شمرد که الگوی بناهای شهری را تعیین میکند :
1- هر ساختمان در شهر باید پیرو کلیت شهر باشد. مقیاس، نوع ساختمان و سبک معماری آن با بافت معماری موجود، هماهنگی لازم را داشته باشد.
2- حس و حال موجود فضای شهری را نباید از میان برد، بلکه باید با ساختمانهای نو آن را تکمیل کرد. چنانچه دارای ارزش نباشد، ساخت و سازها باید آن را بیافریند.
3- واژهی منظم و نامنظم در مفهوم بافت هیچگونه حقانیتی ندارد و نباید در زمینهی ایدئولوژیک، آنها را به کار گرفت. بنیانگذاری طرح معماری شهری با گوشههای راست را که به «هیپوداموس» نسبت میدهند (صدهی پنجم پیش از میلاد)، به طور گستردهای در اسکانهای شهری مورد تقلید قرار گرفته است؛ اما تاریخ نشان میدهد که شاهکارهای معماری فضای شهری از هر دو ساختار پیروی کرده است. این موضوع در همهی دورههای فرهنگی واقعیت دارد.
به باور او شهرهای امروزین و ساختمانهایشان، صرفاً تبدیل به اشیایی کارکردی شدهاند که بدون هر گونه معنای اخلاقی هستند. او جداسازی کارکردهای شهری به زندگی، تفریح، کار و آمدوشد، و تحمیل روابط فضایی و راهکارهای طراحی به هر یک از آنها را – آنچه در چارچوب قوانینی نظری در 1933 در منشور آتن آمده – یکی دیگر از اشتباهات شهرسازان سدهی بیستم میداند. کریر یادآور میشود که در دههی 1960 نسبت به این جداسازی کارکردی و پهنهبندی شهر، واکنشهای بسیاری شده است.
در این زمان واژهی «اوربانیزم» برای احیای احساس و بینش از دست رفتهی حس و حال محیط شهری، پدیدار شد و برای چارهجویی و رویارویی با پیامدهای منشور آتن، پیشنهادهای تازهی بیشماری ارائه شد. با این همه کریر بسیاری از این پیشنهادها را از دید فنی غیرکاربردی میداند. او با اشاره به این که همهی آنها راهکارهای این مشکل را در ساخت ساختمانهای غولپیکر و شگفتآور میدانستند، زیادهروی در طرحهای نمادین را نشان دهندهی بنبست شهرسازی نوگرایانه میداند.
او تأکید میکند که نباید فعالیتهای شهری را جداگانه در نظر گرفت، بلکه باید به چارچوبی که چنین فعالیتهایی در آن روی میدهد نیز اندیشید.
او به این واقعیت اشاره میکند که به هر روی این شهرسازان نیستند که به شهر شکل میبخشند و آن را سامان میدهند؛ بلکه جانمایی آن را مردان سرمایهگذار دیکته میکنند؛ شهرسازان جز پذیرفتن و سرفرودآوردن در برابر درخواست کارفرمایان خود راه دیگری ندارند.
او مینویسد: «قدرت خشن سرمایهداری، شهرسازی را در اختیار مقاصد مشکوک خود گرفته است.»
در تعریف او، توسعهی شهری به معنای گسترش شهر به سوی بیرون آن، همهنگام با نوسازی درونی و همخوانی با بافت موجود آن است. او هشدار میدهد که انفجار شهری امروز باید بیدرنگ مهار شود و شهرهای تازه با توجه به برنامهریزی توسعهی منطقهای و در چارچوب آن طراحی گردد.
کریر جایگاه کنونی برنامهریزی شهری در پیوند با نیازهای زیبایی را بسیار متأثر از گرایش ترسناکی میداند که به سوی یکسانسازی پدید آمده و دستاورد عصر ماشین است.
او در نقد گرایش برنامهریزی به یکسانسازی و یکبار مصرفی بودن، مینویسد: «مشکل کمبود خانه در شرایط پس از جنگ، فرصتی بود برای سوء استفادهی معاملهگران، تا بتوانند در مدت کوتاهی ثروتمند شوند.»
به باور کریر تحرک زیباشناختی نوین، بسیار محدود است و در میدان تلاش و تکاپوی خود، بدون درونمایه بوده، و در مدت کوتاهی ارزش خود را از دست میدهد.
وی بر این باور است که انقلاب معماری نوگرا شکست خورده است، حتی اگر پذیرفتن این واقعیت برای حرفهمندان دشوار باشد. به باور او امروزه مردم در مقایسه با گذشته با حساسیت و درک بیشتری مسائل شهری را میفهمند، رسانههای گروهی نیز با موفقیت روزافزون، کارهای ناروای شرکتهای ساختمانی را کشف و برملا میسازند.