تعاريف واژهها و مفاهيم مربوط به برنامهريزي
- آمايش
آمايش اسم مصدر «آمائيدن» ميباشد و داراي معاني زير است:
– درهم كردن، آماده كردن، در نشاندن، آميختن، سد كردن، پر كردن، آراسته كردن كه معناي اخير آن بيشتر مد نظر است.
- آمايش سرزمين
آمايش سرزمين عبارت است از تنظيم رابطه بين انسان، فعاليتهاي انساني و فضا كه هدف بهرهبرداري منطقي و منطقهاي را از جميع امكانات در جهت بهبود وضعيت مادي و معنوي اجتماع همراه دارد. (سازمان برنامه 1350: 17)
با توجه به اينكه برنامهريزي جامع شامل سه نوع برنامهريزي خاص يعني: برنامهريزي اقتصادي ، برنامهريزي اجتماعي ، و برنامهريزي آمايش ميگردد ميتوان گفت كه آن فرايند بهرهبرداري عقلايي از استعدادها و منابع مناطق مختلف در سطح سرزمين ملي است و بطور كامل برنامهريزي آمايش سازماندهي مطلوب فضا را در جهت رسيدن به اهداف و استراتژيهاي جامع توسعه ملي به همراه دارد.
- بخشهاي اجتماعي
مجموع بخشهايي كه در افزايش سطح و كيفيت زندگي اجتماعي جامعه مؤثرند و از ديد بلندمدت داراي آثار اقتصادي ميباشند نظير بخشهاي آموزشي و پرورشي، بهداشت و تأمين اجتماعي.
- بخشهاي توليدي
مجموع بخشهاي اقتصادي كه مستقيماً موجب افزايش توليد ملي ميگردد را بخشهاي توليدي ميگويند نظير بخشكشاورزي، صنعتي.
- بخشهاي زيربنايي
مجموع بخشهاي اقتصادي غيرمستقيم با فراهم كردن شالودههاي ضروري را كه موجبات افزايش توليدات ملي ميگردند را گويند. نظير راهها، ارتباطات، مخابرات و …
- برآورد مالي و نيروي انساني
پس ميتوان برنامه اجرايي را مجموعهاي از عمليات و خدمات مختلف در ارتباط با يكديگر براي تحقق هدفهاي مشخص برنامه (بخش) دانست و هر برنامه اجرايي مستقل از طرحهاي متعدد است. برنامه اجرايي معمولاً در چهارچوب برنامه بلندمدت تنظيم ميگردد و غالباً از لحاظ پيشبيني 5 ساله ميباشد.
- برنامه
نمايش منظم يا سلسله مراتب فعاليتهاي مربوط به يك رشته تصميمات منظم و مرتبط بر حسب دورههاي زماني مختلف است به عبارت ديگر برنامه گاهنامه تصميمات منظم بر اساس سلسله مراتب عمل ميباشد.
- برنامهريزي
برنامهريزي فرايندي است كه در آن اتخاذ تصميم جديد استفاده از مناسبترين و مفيدترين ابزار، سياستها و يا راهها براي حركت و تحول فطري انسان در مسير سازندگي ممكن ميشود يا به عبارت ديگر برنامهريزي را ميتوان هدايت عقلايي تصميمگيري در امور توسعه اقتصادي، اجتماعي در ابعاد زماني بلندمدت، ميانمدت و كوتاهمدت به منظور بهرهبرداري منطقي و هماهنگ از امكانات و منابع در جهت تأمين نيازمنديهاي عمومي و اساسي جامعه دانست.
- برنامهريزي اجتماعي
عبارتست از فرايند هدفدار و جهتگير براي ايجاد هماهنگي بين برنامههاي جنبه رشد و تعالي انسان را دارند يا موجبات بهزيستي انسان را فراهم ميآورند. از لحاظ فرهنگ برنامهريزي امور و بخشهاي از قبيل، ارشاد اسلامي، آموزش و پرورش، بهداشت، تأمين اجتماعي، مسكن، تفريحات، اوقات فراغت و … جزء قلمرو مسائل اجتماعي ميباشند و در نتيجه برنامهريزي در اين حيطه را برنامهريزي اجتماعي ميدانند.
- برنامهريزي اقتصادي
فرايندي است در زمينه هدايت، جهتگيري و ايجاد هماهنگي در فعاليتهاي بخشهاي توليدي، قلمرو برنامهريزي اقتصادي بيشتر مسائل مادي و اقتصادي جامعه است. بخشهايي مربوط به برنامهريزي اقتصادي عبارت از كشاورزي آب، صنعت، معدن، انژي، ارتباطات، مخابرات و … لازم به تذكر ميباشد كه هر برنامهريزي اقتصادي يا فيزيكي جنبههاي اجتماعي قوي را نيز به عهده دارد.
- برنامهريزي بخشي (برنامهريزي ميكرو)
عبارت است از فرآيند تصميمگيري و پيشبيني فعاليتهاي هماهنگ شده در يك بخش اقتصادي، اجتماعي يا زيربنايي در قالب استراتژي توسعه ملي و هدفهاي پيشبيني شده؛ به عبارت ديگر فرآيند تنظيم روند تغييرات حال و آينده يك بخش معين اقتصادي و اجتماعي در چهارچوب هدفهاي ملي ميباشد.
- برنامه جامع بخشي
برنامه جامعه بخشي يا توسعه اقتصادي اجتماعي معادل واژه توسعه ميباشد. هر برنامه جامع يا توسعه شامل اهداف، سياستها، برنامههاي اجرايي مختلف، آورد مالي و نيروي انساني و ويژگيهاي غيره ميباشد.
برنامه جامع شامل ويژگيهاي ذيل است:
– هدفهاي برنامه
– سياستها و خطمشيها
– برنامهريزي اجرايي
– برآورد مالي و زماني و اجرايي نيروي انساني
– برنامهريزي درون منطقهاي
اين نوع برنامهريزي بيشتر به مسائلي ميپردازد كه مسائل آن در سطح بزرگتر از محل ميباشد در اين روش، برنامهريزي مكاني بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد كه جمعيت بيشتري در آن مناطق ساكن باشند. در برنامهريزي درونمنطقهاي با اهداف زيادي از جمله اهداف اقتصادي، اجتماعي و فيزيكي روبرو هستيم. اهداف اقتصادي بيشتر در جهت كاهش تراكم جمعيت و توزيع صحيح آن در منطقه پيريزي شده است. سرمايهگذاري جديد هم نيز بر اساس اين هدف تنظيم ميگردد. اهداف فيزيكي بيشتر به كيفيت رشد شهرها و جلوگيري از رشد بيرويه آن برميگردد. هدف اصلي برنامهريزي درون منطقهاي تنظيم ارتباط ميان فضا انسان و فعاليت ميباشد. (صادقي لارلبي، 1367)
- برنامهريزي فيزيكي
فرآيندي است در زمينه به كارگيري جنبههاي فيزيكي و كالبدي و تجهيزاتي در برنامهريزي و امروزه بيشتر در قلمرو مسائل شهرسازي و مسكن، برنامهريزي منطقهاي و آمايش سرزمين به كار مي رود.
- برنامهريزي كلان
عبارت از فرآيند مطالعه و پيشبيني و تخصيص عوامل اساسي اقتصاد ملي كشور، يا به عبارت ديگر كوششهاي كه در زمينه برآورد عوامل كلان اقتصادي، نظير عوامل توليد ملي درآمد ملي، صادرات، اشتغال و تعيين سهم بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، دفاعي و … در جهت نيل به هدفهاي تعيين شده اجتماع، صورت ميپذيرد. واژه برنامهريزي كلان بر آن اطلاق ميگردد. اين برنامهريزي نگرشي ملي دارد و از لحاظ زماني در قالب يك برنامهريزي دراز مدت قابل پيشبيني است. امروزه در كشورهاي اروپاي شرقي اين نوع برنامهريزي را اصطلاحاً برنامهريزي فضايي يا اقتصاد فضايي ميدانند و در كشورهاي اروپاي غربي نيز اصطلاحات مختلفي براي آن به كار برده ميشود.
- برنامهريزي منطقهاي
فرآيندي جهت تنظيم و هماهنگ نمودن برنامههاي مختلف اقتصادي و اجتماعي با نيازها و امكانات محلي، به عبارت ديگر برنامهريزي منطقهاي فرآيندي است جهت مشاركت مردم و مناطق در برنامهريزي و فراهم نمودن موجبات برنامهريزي از پايين به بالا در جهت انطباق برنامههاي كلان ملي با ويژگيهاي ناحيهاي.
برنامهريزي منطقهاي خود به دو دسته تقسيم ميشود:
برنامهريزي ميان منطقهاي
برنامهريزي درون منطقهاي
اين نوع برنامهريزي عمدتاً در جهت حل مسئله توزيع منابع در مناطق مختلف كشور به منظور ايجاد كارايي اقتصادي و عدالت اجتماعي و كاهش تفاوتهاي منطقهاي مطرح ميباشد. برنامهريزي ميان منطقهاي بيشتر در سطح كلان قابل اجرا ميباشد. در اين سطح در حقيقت مناطق يا طبيعي ميباشند يا مناطق عملكردي را تشكيل ميدهند و يا همگن ميباشند در اين سطح به هر شكلي كه باشد بايستي از نظر وسعت به اندازهاي بزرگ باشد كه بتواند هم جمعيت و هم تخصص را دربر گيرد و هم يك انتظام درون سيستمي را در منطقه ايجاد نمايد.
- برنامه ميانمدت
عبارتست از مجموع برنامهها و طرحهايي كه براي مدت زمان مشخص (7-5) سال طرحريزي ميگردد.
- بودجه عمراني
برنامه سالانه عمليات غيرمستمر دولت كه منجر به نتايج فيزيكي ميگردد و سطح اعتباري كه براي آن در نظر گرفته شده است. به عبارت ديگر بودجه عمراني مجموعه هدفها و عمليات و منابع موردنياز عمليات سالانه در چهارچوب برنامه توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور به منظور تحقق هدفهاي پيشبيني شده برنامه در ظرف يكسال ميباشد.
- بودجه غيرعمراني
برنامه سالانه عمليات مستمر دولت و سطح اعتباري كه براي آن در نظر گرفته شده است. يا به عبارت ديگر مجموعهاي از اهداف. عمليات و منابع مورد نياز براي انجام خدمات عمومي و جاري دولت در ظرف يكسال را گويند.
- بودجه كشور
بودجه كشور از ديدگاه علمي عبارتست از يك برنامه جامع كوتاهمدت توسعه اقتصادي و اجتماعي، اداري كه در چهارچوب برنامه عمراني ميانمدت و به منظور نيل به اهداف، اجراي سياستها و خطمشيهاي آتي تهيه و تنظيم ميگردد.
- تخصيص منابع
عبارتست از مكانيزمي در زمينه توزيع منابع اعم از مالي، انساني، فني، تجهيزاتي و … بر اساس ضوابط مشخص بر حسب فعاليتهاي اقتصادي و مناطق جغرافيايي.
- تعادل
برقراري توازن بين عوامل مختلف بوجود آورنده يك پديده يا وضعيت، تعادل ناميده ميشود.
توليد ملي
مجموع كالاها و خدمات نهايي توليد شده توسط عوامل توليدي كشور طي يكسال را گويند.
- خطمشي
آن دسته از تصميمات بلندمدت كه مبتني بر اطلاعات و تفكر ميباشد و موجبات دگرگوني در دوره زماني بلندمدت را فراهم ميآوردند گويند.
- حوزه
منظور از حوزه، عرصه جغرافيايي مشخص و محدودي است كه تمامي عناصر دروني آن حول يك مركزيت دروني به موجوديت و حركت خود ادامه ميدهد.
- چهارچوب
عبارتست از خطوط كلي مشخصات يك برنامه يا فعاليت.
- درآمد ملي
به مجموع درآمدهاي حاصله از كار و مالكيت كه در توليد كالاها و خدمات شركت داشتهاند و به عبارت ديگر، درآمد ملي، كليه درآمدهاي حاصله توسعه اجتماعي افراد يك كشور در يك دوره مشخص (يكسال) را شامل ميگردد.
- راهبرد
به مجموعه خطمشيهاي كلي كه راه رسيدن به هدفهاي نهايي را مشخص ميسازد، استراتژي گويند.
- سازمان و ساختار
سازمان و ساختار و يا تشكيلات عبارتست از يك سيستم آرماني از حداقل دو عنصر ايدهآل كه نسبت به تقسيمات عملكردي سيستم داراي هدف مشتركي است و ساختار را نظم عناصر سيستم يا سازمانيابي عناصر و اجزاي سيستم كه در جهت تأمين هدف سيستم صورت ميگيرد، تعريف نمودهاند.
- سرزمين
سرزمين را ميتوان عرضه سكونت، موجوديت، فعاليت و يا هويت ملي دانست كه داراي هويت فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و … مشتركي است. و مرزهاي طبيعي، سياسي و فرهنگي، آنهارا از ساير سرزمينها جدا مينمايد.
- سياست
مجموعهاي از معيارها و تدابير قانوني، فني، اجرايي، پولي، مالي و … كه اتخاذ آنها موجبات تسهيلات لازم جهت تحقق هدفهاي برنامه را فراهم ميآورد.
- سيستم
سيستم موجوديتي است كه متشكل از عناصر مرتبط با يكديگر است و اين عناصر دائماً در حال تأثيرگذاري بر روي هم ميباشد.
- طرح
عبارتست از بيان سلسله فعاليتهاي فني و اجرايي براي رسيدن به يك هدف مشخص، هر طرح از عوامل گوناگون تشكيل شده است كه عبارتند از:
– طرح به عنوان مجموعهاي از خدمات و عمليات مشخص ميباشد.
– طرح براي رسيدن به يك هدف يا هدفهاي معين در چهارچوب هدفهاي برنامه تدوين و اجرا ميشود.
– طرح در يك زمان معين اجرا ميگردد يعني زمان آغاز و نمايان عمليات دقيقاً مشخص ميشود.
– طرح داراي برآورد هزينه است.
طرح شامل موارد زير است:
- هدف طرح
- محاسبات فني و نيرويهاي انساني
- مشخصات عمومي طرح
- مشخصات ويژه طرح
- طرح ملي
مجموعه طرحهاي كه جنبه استراتژيكي دارد و از لحاظ سرمايهگذاري بزرگ و از نظر تكنولوژي پيچيدهتر ميباشند اثرات مترتب بر اجراي آن نيز از حد يك منطقه بيشتر ميباشد را طرحهاي ملي مينامند مانند طرحهاي آموزش عالي، طرحهاي عمراني سدسازي و …
- طرح استاني
مجموعهاي است از طرحهاي خاص ناحيهاي و طرحهاي منطقهاي كه طرحريزي آن در محل و اجراي آن با استفاده از امكانات مشترك محلي و ملي در استان امكانپذير ميباشد علاوه بر اين در وهله اول پيشرفت و توسعه آنها در استان هدف ميباشد و از جهت ديگر با اهداف سياستهاي عمومي دولت مغايرت ندارد، سياستهاي ارزي و دفاعي مثالهاي از اينگونه طرحها هستند.
- طرح خاص ناحيهاي
داراي ابعاد كوچك «حجم سرمايهگذاري و تكنولوژي» بوده و بيشتر در زمينههاي آموزشي، بهداشتي و رفاهي ميباشد. طرحريزي و اجراي اينگونه طرحها بطور كل در استان انجام ميگيرد. (ماهوتجيان 1361)
- عدم تعادل
بر هم خوردگي و ناهماهنگي بين عوامل مختلف دروني يك پديده يا وضعيت را عدم تعادل نامند.
- فضا
فضا كه اجزاء تشكيلدهنده آن عبارتست از: جمعيت، فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي و محيط، داراي تعاريفي است كه در ذيل به آن اشاره ميشود:
الف- از ديدگاه جان فريدمن، فضا توسط روابط كاركردي متقابل بوجود ميآيد و بر حسب نوع روابط بنيادي انواع و اقسام فضا وجود دارد.
ب- از ديدگاه مهندسين مشاور ستيران، فضا دربرگيرنده و تكيهگاه مشترك تمام خصوصيات و فعاليتهاي عمراني است.
ج- از نظر فرهنگ لغات، فضا عرصهايست كه تمام پديدههاي فيزيكي در آن نظم يافتهاند و در يك زمان با هم مرتبط هستند. (سازمان برنامه 1376)
فضا همچنين مقوله مجردي منظور ميگردد كه بخودي خود عاملي براي حركت نباشد. يعني اينكه ماده يا جسم بودن و محسوس بودن در ذات فضا پنهان است و از خود حركتي ندارد و ميتوان آن را زمينهاي دانست كه عوامل عظيمي به عنوان عوامل پويا در بستر آن قرار ميگيرند.
عوامل محيطي بر روي فضا نقش عملكننده دارند و فضا بدون اينكه محدوديتي بر آن مقرر باشد بستر عوامل محيطي ميباشد (بهزادفر 1365: 3)
- فعاليت
مجموعه عملياتي است كه بطور مشخص براي نيل به هدف معين در چهارچوب برنامه انجام ميگيرد.
- كلان منطقه
عبارت است از مجموع فضاهاي جغرافيايي كه داراي وجه تشابه زيادي ميباشد و بخشي از فضاي ملي كشور را تشكيل ميدهند. (ماهوتچيان، 1361)
- محيط
در برنامهريزي فضايي منظور از محيط آن نوع فرو گيرندگي، احاطه كنندگي موردنظر است كه انسان را دربر گيرد.
- منطقه جغرافيايي
عبارت است از فضاي جغرافيايي كه در درجه اول از لحاظ خصوصيات اقليمي و اكولوژيكي و محيطي همگن و داراي مشخصات يكساني ميباشند.
- منطقه توسعه
عبارت است از محيطي كه از لحاظ امكانات توسعه يكسان و همگن مي باشند و از جهت خصوصيات اقتصادي- اجتماعي يك مكان همسان براي برنامهريزي و توسعه قلمداد ميگردند.
- منطقه محروم
عبارتست از مكان يا فضاي جغرافيايي كه به علل گوناگون تاريخي، طبيعي، سياسي و اقتصادي از امكانات و منابع ملي و در دسترس سايرين، بيبهره ميباشد. (ماهوتچيان، 1361)
- ناحيه
عبارت است از بخشي از سياره زمين كه با داشتن يك يا چند مشخصه جغرافيايي از نواحي اطراف خود متمايز ميگردد و هر ناحيه از عوامل و شرايط خاصي بهرهمند ميباشد.
با در نظرگيري اينكه ناحيه اعمال تعادل، توازن، عمل و عكسالعمل پديدههاي مختلف جغرافيايي را دربر دارد طبيعتاً در هر معني آن مفهوم جغرافيايي مستقر است. بايد توجه نمود كه ناحيه كوچكتر از منطقه است و از طرفي هميشه با تقسيمات سياسي و كشوري منطبق نيست. (زمرديان 1362)
- هدف (كلان)
در برنامهريزي توسعه، هدف عبارتست از مجموع آرزوها و خواستهاي نهايي جامعه اعم از اقتصادي يا اجتماعي، فرهنگي كه منبعث از نظام ارزشهاي حاكم بر جامعه است.
- هدف برنامه (عملياتي)
هر برنامه اعم از جامع و اجرايي داراي مقصود و منظورهايي است، مقاصد كلي برنامه را اصطلاحاً اهداف گويند. هر هدف كلي به هدفهاي جزئيتر كه آن را هدفهاي خرد يا هدفهاي فرعي گويند تقسيم ميگردد.