
1- زمينهي ظهور نيواربانيسم
در ربع اول قرن بيستم، آمريکا بهصورت پيچيده و درهم و بدون برنامهي از پيش انديشيده شدهاي رشد ميکرد. کاربريهاي درهم آميخته و بدون برنامه از مشکلات عمدهي شهرهاي آمريکا محسوب ميشد. پس از جنگ جهاني دوم با ظهور معماري مدرن و تفکر زونينگ و همچنين ازدياد وسايل نقليه الگوي جديدي براساس تفکرات زونينگ در سراسر آمريکا تحقق يافت. با به ثمر رسيدن اين تفکر جدايي کاربريها و پهن شدن و گسترش شهرها حادث گرديد. حومههاي خوابگاهي در جهت اسکان جمعيت ايجاد گرديدند و جدايي کامل محل سکونت (به همراه خرده فروشي) با ساير کاربريها از جمله کاربري تجاري و صنعتي صورت گرفت. زونينگ عامه پسند بود ولي براي اعمال آن هزينههاي سنگيني پرداخت ميشد که مهمترين آنها عبارت بودند از: فقدان يک مرکز شهري، فقدان مقياس پياده، ازدحام در شبکههاي دسترسي به کاربريهاي مختلف و غيره.
جنبش نيواربانيسم در جهت رفع مشکلات ناشي از تفکر زونينگ پا به عرصهي وجود گذاشت. اين جنبش با بحث دربارهي رشد حومهي شهري در قالب خلق شهرها و مجتمعهاي کوچک، گسترش شهرها را به چالش کشاند. اين گرايش در طرح اين پيشنهاد، به احياي انگارههاي برنامهريزي شهري که در اوايل قرن بيستم شکل گرفتند اما براي پاسخگويي به الگوهاي زندگي مدرن انطباق يافتهاند، به شدت اتکا ميکند.
2- معرفي جنبش نيواربانيسم
در فرداي دوران پرتشويش و مخرب رواج مدرنيسم در شهرسازي و در دههي 1980 ميلادي تعداد زيادي از معماران و شهرسازان آمريکايي در ارتياط با فرسودگي و زوال مراکز شهري و افزايش فزايندهي جوامع محلي که پراکنده و متفرق، مبتني بر اتومبيل و داراي فاصله با مراکز شهري، نگران و ناراضي بودند. در سالهاي پاياني دههي 1980 و ابتداي دههي 1990 اين نارضايتي منجر به ظهور نهضت نيواربانيسم شد.
نيواربانيسم بهطور کلي يک بستهي طراحي شهري است که ساختمان هاي داراي سبک نوسنتي را براي شکل دادن به محلههاي نسبتا پرتراکم، قابل پيادهروي و داراي کاربري مختلط با يکديگر ترکيب ميکند. درحاليکه نيواربانيسم اصالتاً با توسعههاي مسکوني جديد مرتبط است، با اينحال همواره بر توسعه درون بافت و شهرسازي در ارتباط با حومههاي موجود تاکيد ميکند. نيواربانيسم نيروي هدايتگري براي توسعهي شهري در تمام مقياسها است. آميزهاي از سبک هاي معماري، رشد هوشمند، مخالفت با توسعه هاي پراکنده و شهرسازي پايدار مبتني بر حمل و نقل عمومي است.
بهعبارت ديگر نيواربانيسم عکسالعملي در مقابل توسعهي بيرويه بوده و معتقد است که بازگشت به الگوي محلات سنتي براي ايجاد جوامع پايدار و کارا لازم است.
هدف نيواربانيسم تغيير شکل در همهي جوانب توسعهي مکاني و اجتماعي ميباشد . بهطوريکه اثرات کار آنها در منطقه و بخش قابل شناسايي ميباشد . آنها در ارتباط با تمام سطوح برنامهريزي شهري و منطقه اي و طراحي شهري از نحوهي تعيين مکان متروپلها در منطقه تا چگونگي طراحي واحدهاي مسکوني صاحب نظر ميباشند و الگوهاي مناسب خود را ارايه ميدهند.
نيواربانيسم معتقد است با اعمال روشهاي جديد ميتوان حجم ترافيک شهري را کم کرده و از نابساماني آن جلوگيري کرد. واحد همسايگي جديد تعريف شده توسط آنها، معرف اصلي آنها محسوب ميشود. واحد همسايگي که براساس دسترسيهاي عابر پياده و شامل سلسلهمراتبي از محيطهاي مسکوني، فضاهاي عمومي و محل هاي کار و تفريح مي باشد. (برخلاف حومههاي گذشته که صرفاً داراي عملکرد خوابگاهي بودند.)
نيواربانيسم براي ايجاد الگوي خود علاوه بر اينکه به شهرسازي نوين ميانديشد، نگاهي به گذشته و تعاريف همسايگي در گذشته دارد. استفاده از واحد همسايگي سنتي که در آن انواع کاربريها يافت ميشود و در کنار آن وجود مرکزي براي هر واحد که همهي اينها در جهت متمرکز کردن شهر و ايجاد مقياس انساني خواهد بود. (تعريفي که مغاير با حومه سازي تفکر زونينگ ميباشد.)
هر واحد همسايگي بايد پاسخگوي نيازهاي انسان باشد. خانه ديگر صرفاً محلي براي خوابيدن نيست بلکه خانهي جديد در واحد همسايگي جديد بايد محل زندگي و پاسخگويي به نيازهاي انسان باشد.
در واقع نيواربانيسم تفکري در جهت تغيير در روشها و الگوهاي مکانيابي، برنامهريزي و طراحي شهري ميباشد که الگوها و روشهاي جديد خود را براي توسعهي شهر و مداخله در آن در تمامي سطوح معرفي ميکند.
3- گسترش جنبش نيواربانيسم
جنبش نيواربانيسم بهسرعت در سطح ايالات متحده بهمنظور توسعهي اجتماعات محلي به رسميت شناخته شد. بهطوريكه در سال 1981 در دهکدهي تفريحي Seaside واقع در فلوريدا مورد استفاده قرار گرفت.
امروزه بسياري از مقامات مسکن، حمل و نقل و برنامهريزي و همچنين قانونگذاران در ايالات متحده، اصول نيواربانيسم را مورد استفاده قرار دادهاند. بهعنوان مثال وزارت مسکن و توسعهي شهري آمريکا در برنامهاي موسوم به Hope VI program اصول نيواربانيسم را در تلاش براي تغيير ماهيت طرحهاي مسکن عمومي فرسوده و در حال تخريب به جوامع محلي سالم، پايدار و فعال مورد استفاده قرار داده است. بسياري از مقامات رسمي آمريکا از نيواربانيسم آگاه شدهاند و حتي اصول آنرا در منشور سياسي خود گنجاندهاند.
اگرچه اين نهضت همچنان در مراحل ابتدايي خود است، ليکن در حال رشد سريع ميباشد و به سبب استفاده در صدها پروژهي موفق و ارزشمند شهرسازي به شهرت مطلوبي دست يافته است.
4- منشور نيواربانيسم
مهمترين سندي که به تشريح محتواي نظري نهضت نيواربانيسم ميپردازد، منشور نيواربانيسم است. اين منشور که در سال 1996 ميلادي و پس از برگزاري کنگرهي 4 بهعنوان منشور نظري نيواربانيسم ارايه گشت را ميتوان بيانيه اي در مقابل منشور آتن دانست. اين منشور تمامي سطوح قابل بررسي در ارتباط با اجتماعات انساني از بلوک، خيابان و ساختمان، محله، بخش و کريدور تا منطقه، كلانشهر، شهر و شهرک را مورد بررسي قرار ميدهد و بدين ترتيب هيچ يک را انکار نميکند. با اينحال توسعه در مرزهاي موجود شهرها را در مقابل توسعهي پراکنده پيشنهاد ميکند.
آنچه بسيار اهميت دارد تاکيد اين منشور بر انسان و محيط زيست او در مقابل اتومبيل است. اين منشور به هيچ وجه نيازهاي حيات مدرن و پست مدرن را رد نميکند بلکه ميکوشد در جهت رفع آنها راه حلهاي کالبدي، افقي و … متناسب با حيات انساني و حفظ محيط زيست با تاکيد بر جايگاه فراموش شدهي انسان، و نه اتومبيل بيابد. اگر ديروز معماران مدرن خود را رهبران اجتماع ميدانستند و سخن از هدايت جامعه توسط خود بر زبان ميراندند، امروز طرفداران نيواربانيسم مدعياند خود را براي اجتماع وقف کردهاند. متن اين منشور به شرح زير مي باشد:
“کنگرهي نيواربانيسم عدم جايگزيني سرمايهها در شهرهاي مرکزي، شيوع توسعههاي پراکنده، جدايي فزاينده به سبب قوميت و درآمد، تخريب زيست محيطي، نابودي زمينهاي کشاورزي و طبيعت وحشي و نيز فرسايش ميراث ساخته شدهي جامعه را چالشي جدي بر سر راه ايجاد اجتماعات محلي يکپارچه ميداند. ما معتقديم راه حلهاي کالبدي نميتوانند به خودي خود مشکلات اجتماعي و اقتصادي را حل نمايند، با اينحال مواردي چون سرزندگي اقتصادي، پايداري اجتماعي و سلامت محيطي نيز بدون يک چارچوب کالبدي يکپارچه و پشتيبان بدست نميآيند. ما بر اصول زير جهت هدايت سياست عمومي، تجارب توسعه، برنامهريزي و طراحي شهري تاکيد مي نماييم:
- منطقه، كلانشهر، شهر و شهرک (City and Town , Metropolis , The Region )
- مناطق كلانشهري، مکانهاي معيني با مرزهاي جغرافيايي معلوم هستند که از توپوگرافي، جريانهاي آب، زمينهاي کشاورزي و ….. حاصل شدهاند. كلانشهر از مراکز مضاعفي که شهرها، شهرکها و روستاها هستند و هر يک داراي مرکز و لبههاي قابل شناسايي مشخصي هستند، تشکيل شده است.
- منطقهي كلانشهري يک واحد اساسي اقتصادي از جهان معاصر است.
- كلانشهر داراي يک ارتباط اجتناب ناپذير و بسيار ظريف با پسکرانهي کشاورزي و مناظر طبيعي اطراف است.
- الگوهاي توسعه نبايد لبههاي كلانشهر را محو، نابود و مغشوش کنند. توسعهي درون بافت در نواحي شهري موجود سبب حفظ منابع زيست محيطي، سرمايهگذاري اقتصادي و احياء و آباداني مناطق متروکه ميباشد.
- در صورت ضرورت انجام توسعههاي پيوستهي جديد در مرزهاي شهري، اينگونه توسعهها بايد بهصورت محلات و بخشهاي سازمانيافته باشند و با الگوي موجود بهطور يکپارچه درآيند.
- توسعه و توسعهي مجدد شهرکها و شهرها بايد همراه با احترام به الگوهاي سنتي و مرزهاي تاريخي انجام گيرد.
- شهرها و شهرک ها بايد طيف وسيعي ازکاربريهاي عمومي و خصوصي را پديد آورند تا بتوانند از يک اقتصاد منطقهاي حمايت کنند.
- سازمان کالبدي منطقه بايد توسط چارچوبي از گزينههاي حمل ونقل مورد پشتيباني قرار بگيرد. سيستمهاي حمل و نقل عمومي، پياده و دوچرخه بايد دسترسي و تحرک در منطقه را همراه با کاهش وابستگي به اتومبيل افزايش دهند.
- درآمدها و منابع مالي ميتواند بهطور هماهنگتري ميان شهرداريها و مراکز موجود در منطقه براي جلوگيري از رقابت مخرب بر سر ماليات، تفريحات، خدمات عمومي و … به اشتراک گذاشته شود.
- محله، بخش و کريدور ( The District and The Corridor , The Neighborhood )
- محله، بخش و کريدور عناصر ضروري توسعه و توسعهي مجدد در كلانشهر هستند.
- محلهها ميتوانند فشرده، حامي افراد پياده و داراي کاربريهاي مختلط باشند. بخشها نيز بهطورکلي بر يک کاربري واحد تاکيد ميکنند و در صورت لزوم ممکن است از اصول طراحي محله تبعيت کنند. کريدورها رابطهاي منطقهاي محله ها و بخشها محسوب ميشوند و داراي طيف وسيعي از عناصر مختلف چون بلوارها ، خطوط آهن و … هستند.
- بسياري از فعاليتهاي زندگي روزمره بايد در فاصلهي پياده روي اتفاق بيافتد، از تعداد و طول سفرهاي انجام شده توسط اتومبيل بهکاهند و به صرفه جويي در انرژي منجر شوند.
- در داخل محلات طيف وسيعي از گونههاي مختلف مسکن و سطوح مختلف قيمت وجود دارد چرا که انسانهاي مختلفي به لحاظ درآمد در آن زندگي خواهند کرد.
- کريدورهاي حمل و نقل عمومي هنگاميکه بهطور صحيح و هماهنگ با يکديگر طراحي شدند ميتوانند به سازماندهي ساختار كلانشهر و احياء مراکز شهري کمک کنند.
- کاربريهاي مناسب بايد در فاصلهي پياده روي ايستگاههاي حمل و نقل عمومي باشند .
- تمرکز فعاليتهاي مدني، نهادي و اقتصادي بايد در محلات و بخشها گنجانده شود نه اينکه بهصورت مجموعههاي دورافتاده و تک عملکردي پاره پاره شود.
- سلامت محيطي و تحول موزون محله ها، بخش ها و کريدورها بايد از طريق ضوابط طراحي شهري تصويري (Graphic urban design codes) که بهعنوان راهنماي قابل پيشبيني تغييرات به ارايهي خدمات ميپردازد، ارتقاء يابد.
- طيف متنوعي از انواع پارکها شامل: زمينهاي بازي کودکان، دهکدههاي سبز، پارکهاي محلي و …. بايد در داخل محلات توزيع شوند.
- بلوک، خيابان و ساختمان ( The Street and The Building , The Block )
- يک وظيفهي ابتدايي همهي معماران شهري و طراحان منظر، تعريف کالبدي خيابانها و فضاهاي عمومي بهعنوان محل استفادهي مشترک است.
- پروژههاي معماري منفرد بايد بدون هرگونه مرز مشخصي با محيط پيرامونشان مرتبط شوند.
- احياء اماکن شهري، وابسته به ايمني و امنيت است. طراحي ساختمانها وخيابانها بايد سبب تقويت محيطهاي امن شود اما نه به قيمت از بين رفتن قابليت دسترسي آزاد (Openness)
- خيابانها و ميدانها بايد ايمن، آسوده و جذاب براي افراد پياده باشد. اين موجب ترغيب هرچه بيشتر مردم براي پيادهروي و عدم استفاده از وسايل نقليهي شخصي ميباشد.
- خيابانها بايد در محلات باريک بوده و بهصورت شاخههاي درخت باشد، که اين خود باعث آرام شدن ترافيک گشته و امنيت پياده را بيشتر ميکند.
- معماري و طراحي منظر بايد براساس اقليم محل، توپوگرافي، تاريخ و تجارب معماري شکل گيرند و به اين مسايل احترام بگذارند.
- بناهاي مدني و فضاهاي جمعي و عمومي نياز به موقعيتهاي مناسب و مهمي دارند تا هويت اجتماعي و فرهنگ دموکراسي را تقويت نمايند.
- همهي ساختمانها بايد براي ساکنينشان حس مشخصي از مکان، اقليم و زمان را فراهم سازند.
- حفاظت و نوسازي بناها و بخشها و مناظر تاريخي، تداوم و تحول جامعهي شهري را ممکن مي کند.”
5- راهکارهاي پيشنهادي جنبش نيواربانيسم
همانطور که گفته شد نيواربانيسم تمامي سطوح قابل بررسي جوامع انساني، از بلوک و خيابان گرفته تا كلانشهر و منطقه را مدنظر قرار داده و در رابطه با هر کدام اهداف روشني را براي خود در پيش گرفته است. نهضت نيواربانيسم اگرچه اصالتاً در رابطه با توسعههاي مسکوني جديد بهوجود آمده است ولي همواره بر توسعههاي درون بافت (توسعه ميانافزا) و اصلاح بافتهاي موجود تاکيد کرده است و يکي از مخالفان جدي بحث گسترش بيش از اندازه و مرز شهر (Sprawl growth) و درنتيجه هدر رفتن زمين ميباشد.
در همين راستا طرفداران نهضت نيواربانيسم راهکارهايي را به منظور اصلاح بافتهاي موجود در نظر گرفتهاند که به روشني اهداف مطرح شده در منشور نيواربانيسم را عملي ميسازد. اين راهکارها ماهيتي مشابه با راهکارهاي مطرح شده براي توسعههاي جديد شهري توسط نيواربانيسم دارد چرا که در واقع هدف نيواربانيسم توسعهاي يکپارچه و هماهنگ ميباشد.
ليکن در هنگام کاربست اين راهکارها، چون با محيطي سروکار دارد که از قبل ساخته شده و شکل گرفته است، با احتياط بيشتري گام بر ميدارد و سعي دارد در موضوعات انعطاف بيشتري از خود نشان بدهد.
اين راهکارها تا به امروز در پروژههاي بسياري مورد استفاده قرار گرفتهاند و موفقيتهاي چشمگيري را به همراه داشته است. مهمترين اين راهکارها عبارتند از:
-
حمايت از حرکت پياده در بافت
نيواربانيسم تاکيد بسياري بر حرکت پياده در شهر دارد و آنرا بهعنوان مهمترين ويژگي اجتماعات انساني مورد تمجيد و ستايش قرار ميدهد. به اعتقاد آنها تقويت حرکت پياده در يک بافت موجب سرزندگي و پويايي آن شده و ميتواند حيات دوبارهاي به زندگي ساکنان بخشد. به همين دليل در ساماندهي مجدد کاربريها در يک بافت شهري، تاکيد ويژهاي بر استقرار اغلب کاربريهاي خدماتي روزمره و هفتگي در فاصلهي پياده روي 10 دقيقهاي ساکنان ميکند. همچنين در بهسازي معابر بافت، معيار اصلي را حرکت انسان در اين معابر قرار ميدهد و تمامي تمهيدات را از جمله: کفسازي، مبلمان، کيفيت مناظر، در جهت راحتي و آسايش حرکت پياده در نظر ميگيرد.
بهعلاوه نيواربانيسم در احياء بافتهاي شهري، برخي از خيابانهايي را که به لحاظ موقعيت و عملکرد کاربريهاي اطراف آن واجد ارزش ميباشند، مختص حرکت پياده کرده و حرکت اتومبيل در آنها را تنها در ساعاتي از شبانه روز مجاز ميشمارد. اين اقدام نه تنها باعث تقويت فضاهاي عمومي در بافت شده بلکه بنا به آمار منتشره از پروژههاي اجرا شده، از لحاظ اقتصادي نيز کارآيي زيادي داشته و حيات اقتصادي جديدي را براي کاربريها فراهم ميکند که درنهايت سود سرشاري را براي ساکنان در پي خواهد داشت.
در نتيجه توجه به حرکت پياده و پياده سازي معابر، يکي از مهمترين راهکارهاي پيشنهادي نيواربانيسم براي دخالت در بافتهاي موجودي ميباشد که تردد بيرويهي وسايل نقليه در آن مشکلات متعددي را ايجاد کرده است.
-
ايجاد ارتباط در بافت
نيواربانيسم تاکيد قابل توجهي بر وجود شبکهي ترافيکي پيوسته و برخوردار از سلسله مراتب روشن ميکند و در کنار آن ايجاد شبکهي پيادهروي و قلمروي عمومي با کيفيت بالا را مورد توجه قرار ميدهد. قابليت نفوذپذيري و دسترسي در يک بافت، براي نيواربانيسم امر بسيار مهمي تلقي ميشود و دسترسي به مراکز مختلف خدمات و فعاليت در آن بايد به آساني صورت بگيرد.
نکتهي قابل توجه در اين دسترسي، رعايت سلسله مراتب روشني از فضاهاي دسترسي با کارکردهاي شهري و محلهاي ميباشد. بهعبارت ديگر در ساماندهي يک بافت شهري، افزايش نفوذپذيري آن بايد از طريق سلسله مراتبي از فضاهاي دسترسي صورت بگيرد. همچنين در اين سلسله مراتب ميبايست قلمروها و عرصههاي مختلف خصوصي، نيمه خصوصي و عمومي تعريف شده باشد. به اين ترتيب نه تنها بافت موجود نفوذپذيرتر شده بلکه با تعريف قلمروهاي فضايي در درون بافت، حس تعلق ساکنين نيز تا حد زيادي تقويت خواهد شد.
-
ايجاد کاربريهاي مختلط
نيواربانيسم اهميت قابل توجهي براي استفاده از کاربريهاي مختلف و متنوع در انواع فضاهاي کار و زندگي در سطوح مختلف اجتماعات انساني قائل است. اين موضوع بهطور کامل در مقابل موضوع منطقهبندي مطرح شده در شهرسازي مدرنيستي قرار دارد.
نيواربانيسم معتقد است در سازماندهي مجدد يک بافت، استفاده از کاربريهاي مختلف و پرهيز از جداييگزيني و منطقهبندي کاربريها ميتواند مزاياي بسياري در برداشته باشد. يکي از مهمترين اين مزايا اين است که بافت در ساعات مختلف شبانه روز فعال ميشود و ماهيتي يک بعدي به خود نمي گيرد. تفکر منطقهبندي کاربريها، باعث خالي شدن بافت در ساعاتي از شبانه روز ميشد که مسايل بسياري را بهدنبال خود ايجاد مي کرد.
همچنين به وسيلهي اختلاط کاربريها، تا حد زيادي از سفرهاي روزانه، بهخصوص بين محل کار و سکونت، در بافت کاسته شده و درنتيجه بار ترافيکي سنگيني از روي معابر برداشته ميشود. بهعلاوه در نگاه وسيعتر، ايجاد کاربريهاي مختلط سبب استفادهي بهينه از زمين در سطح شهر ميشود و از گسترش بيش از حد و مرز شهر نيز جلوگيري ميکند.
راهکار ايجاد کاربريهاي مختلط به روشني در اکثر پروژههاي نيواربانيسم جهت بهبود بافت شهري موجود ديده ميشود و مورد تاکيد قرار گرفته است.
-
ايجاد گونههاي مختلف مسکن در بافت
نيواربانيسم بر اين اعتقاد است که در يک اجتماع انساني، گونهها، اندازهها و قيمتهاي مختلفي براي واحدهاي مسکوني بايد وجود داشته باشد، تا هرکس متناسب با علايق و سطح درآمدياش بتواند مناسبترين انتخاب را داشته باشد. به همين دليل در بهسازي بافت موجود، بر اختلاط گونههاي مختلف مسکن تاکيد کرده و دامنهي وسيعي از گزينههاي انتخابي را در اختيار مردم قرار ميدهد و با تمهيدات انديشيده شده، نقش مردم در ساخت واحد مسکونيشان با مساحت و شرايط دلخواه را در نظر ميگيرد.
اين راهکار نه تنها سبب ميشود شهروندان حق انتخاب بيشتري در انتخاب مسکن خود داشته باشند، بلکه باعث ايجاد تنوع و گوناگوني در سيماي بافت شده و آن را از خطر يکنواختي که دلزدگي ساکنان را بهدنبال خواهد داشت، نجات ميدهد.
-
افزايش تراکم در بافت
همانطور که گفته شد نيواربانيسم يکي از مخالفان گسترش بيش از حد شهر و از طرفداران شهرهاي فشرده ميباشد. در نگاه نيواربانيسم به بافتهاي موجود شهري، اين نظر غالب است که حداکثر استفادهي بهينه از زمينهاي داخل بافت صورت بگيرد چرا که اين زمينها داراي ارزش بسيار زيادي بوده و کالايي غيرقابل جايگزين و محدود محسوب ميشوند.
البته اين افزايش تراکم به معناي تحميل بار اضافي به بافت نميباشد بلکه نيواربانيسم اعتقاد دارد هر بافت با توجه به پتانسيلي که در اختيار دارد، تراکم معقولي هم داشته باشد.
با افزايش تراکم در بافت، فضاهاي مسکوني و مراکز خدمات به هم نزديکتر شده و فواصل هم کاهش خواهد يافت و اجتماعي فشردهتر حاصل خواهد شد که در آن پيادهروي هم تسهيل ميشود. منابع و خدمات به طور کارا به کار گرفته شده و در نهايت مکاني راحت، مطبوع و مناسب براي زندگي شهروندان خلق خواهد شد. درنتيجه افزايش تراکم در بافتهاي موجود، راهکاري است که نيواربانيسم نه بهعنوان وسيلهاي براي کسب درآمد کاذب بلکه بهعنوان وسيلهاي جهت خلق فضاهايي کاراتر، سرزندهتر و همچنين جلوگيري از گسترش بيش از حد شهر و نهايتاً هدر رفتن زمين بهعنوان کالايي غير قابل جايگزين مورد استفاده قرار ميدهد.
-
توجه به بناهاي واجد ارزش تاريخي در بافت
نيواربانيسم به سبب تاکيد خود بر هنر ساخت اجتماعات انساني، اهميت ويژهاي به حفاظت از بناهاي با ارزش تاريخي موجود قائل است. اين امر به خصوص در رابطه با بناهاي عمومي و مدني موجود در يک بافت اهميت فوق العادهاي مييابد. نيواربانيسم با توجه به نگاه خود به ميراث مصنوع شهر از طريق حفاظت، نوسازي بناها، حفاظت مناظر و … تداوم و تحول جامعهي شهري را ممکن ميسازد.
نيواربانيسم به هنگام مداخله در بافتهاي موجود، همواره بهدنبال شناسايي چنين ابنيههايي بوده و آنها را به عنوان نقاطي با پتانسيل بالا براي خلق و تقويت فضاهاي شهري در بافت در نظر ميگيرد و با تمهيدات مختلف از جمله: تزريق فعاليت، مرمت کالبدي و … آنها را به نقاط ارجاع دادني و به يادماندني در بافت تبديل ميکند. اين راهکار ضمن حفظ و تقويت هويت بافت، سبب ميشود خوانايي قوياي نيز در بافت ايجاد شده که منجر به شکلگيري تصور ذهني قوي ساکنين از بافتي ميشود که در آن زندگي ميکنند.
-
استفاده از مشارکت ساکنان در ساماندهي بافت
يکي از مهمترين راهکارهايي که نيواربانيسم خصوصاً به منظور مداخله در بافتهاي موجود شهري مورد استفاده قرار ميدهد، استفاده از مشارکت ساکنين ميباشد. برخلاف برخي گرايشها که تنها مشارکت شهروندان را در مرحلهي اجراي طرح ميدانند، نيواربانيسم تاکيد ويژهاي بر دخالت دادن شهروندان و استفاده از نظرات آنها از همان ابتداي تهيهي طرح دارد.
لذا در تمامي مراحل فرآيند تهيه و اجراي طرح، جلسات متعددي بين گروه طراحان و ساکنين و نهادهاي محلي بهطور پيوسته و منظم تشکيل شده و از نيروي مشارکت ساکنين بهعنوان ابزار نيرومندي در جهت رسيدن به اهداف در نظر گرفته شده، استفاده ميشود.
-
حفظ و تقويت ساختارهاي سنتي
نيواربانيسم در ارتباط با مداخله در بافتهاي موجود، بر حفظ ساختارهاي شکل گرفته در بستر زمان تاکيد ميکند. به اعتقاد آنها تغيير يکمرتبه و ناگهاني ساختارهايي که به مرور شکل گرفته است، ميتواند تبعات سنگيني را در پي داشته باشد. لذا در هنگام مداخله در بافتهاي موجود، سعي ميکند ابتدا اين ساختارها را در بافت شناسايي کرده، سپس با تمهيدات مختلف از جمله: تقويت فضاهاي باز و عرصههاي عمومي، حفظ لبههاي متمايز و … ، سعي بر تقويت آنها داشته باشد.
-
تقويت حمل و نقل عمومي خصوصاً حمل و نقل ريلي
نيواربانيسم به منظور حل مسائل ناشي از تردد بيش از حد وسايل نقليهي شخصي در بافت، تاکيد ويژهاي بر تقويت و تجهيز سيستم حمل و نقل عمومي داشته و آنرا جايگزين بسيار مناسبي براي وسايل نقليهي شخصي ميداند.
نيواربانيسم معتقد است ايجاد شبکهي پيوستهاي از خطوط حمل و نقل ريلي داراي کيفيت بالا که شهرها، شهرکها و محلات را به يکديگر متصل ميکنند، بسيار ضروري است. به اعتقاد آنها اينعمل سبب شده حجم قابل توجهي از بار ترافيکي در سطح خيابانها بهعنوان مهمترين فضاهاي عمومي در شهر کاسته شده و ميتوانيم به جاي ازدحام وسايل نقليهي خصوصي در آن، شاهد تردد انواع حرکتهاي پياده، دوچرخه باشيم.
نيواربانيسم در ساماندهي يک بافت، توجه ويژهاي به متصل کردن آن به شبکهي ارتباطي ريلي شهري مبذول داشته و تا جاييکه امکان دارد سعي در تجهيز ناوگان حمل و نقل عمومي و در نتيجه کاستن از بار ترافيکي خيابانها دارد.
-
استفاده از ابزار طراحي جهت ايجاد اماکني امن
نيواربانيسم معتقد است احياء اماکن و بافتهاي شهري وابسته به ايمني و امنيت آن است. تا هنگاميکه فرد در بافتي احساس امنيت نداشته باشد، صحبت کردن از مسائلي چون منظر، حس تعلق، حس مکان و … بيهوده خواهد بود. نيواربانيسم تاکيد بسياري بر استفاده از ابزار طراحي شهري در جهت افزايش امنيت در بافتهاي شهري دارد. بنا به نظر آنها در ساماندهي مجدد يک بافت، طراحي ساختمانها و خيابانها بايد بهگونهاي صورت بگيرد که از خود ساکنين بهعنوان بهترين پاسداران بافت به نحو احسن استفاده شود در واقع مفهوم چشم ناظر که خانم جين جيکوبز مطرح کردند، همواره در طراحيهاي نيواربانيسم بهعنوان عاملي کليدي در ارتقاي امنيت يک محيط ديده مي شود.
6- منابع
1- آرندت، رندل و ديگران، منشور نوشهرگرايي، مترجمين: رضا بصيري مژدهي و عليرضا دانش، شرکت پردازش و برنامه ريزي شهري، تهران، 1387
2- Duany, A., & Plater-Zyberk, E. (1994). The Neighborhood, The District and The Corridors, Available on dpz.com
3- Harvey, David. (1997). The New Urbanism and The Communitarian Trap, Harvard design magazine1
4- Jacobsen, Eric, o. (2006). The New Urbanism, Pasadena, California
5- Sander, T. (2002), Social Capital and New Urbanism, National Civic review, vol. 91, no. 3. Fall.
6- Talen, Emily. (2002). The Social Goals of New Urbanism, Fannie mae Foundation. Volume, 13. Issue, 1.
7- www.dpz.com
9- www.cnu.org/
10- www.tndtownpaper.com/neighborhoods.htm