فرایندهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی درگیر در برنامهریزی کاربری زمین، ذاتاً فضایی[1] هستند (Zhang& et al,2012:2265) و از طرفی آنچه یک سیستم اطلاعات جغرافیایی را از دیگر انواع سیستمهای اطلاعاتی متمایز میسازد وجود توابع تحلیل فضایی است. این توابع دادههای مکانی[2] و اطلاعات توصیفی (غیر مکانی)[3] موجود در پایگاه دادههای GIS یک مدل از دنیای واقعی است که میتواند برای تقلید جنبههای خاصی از واقعیت بکار رود (پرهیزگار،161:1376).
کلید تمامی تعاریف و معانی سیستم اطلاعات جغرافیایی کجا و چه چیزی میباشد (بولستاد ،1:1392). سیستم اطلاعات جغرافیایی از مجموعهای یکپارچه از سختافزار، نرمافزار، دادههای جغرافیایی و نیروی انسانی تشکیلشده که در جهت ذخیرهسازی، دستکاری، بازیابی، تجزیهوتحلیل، نمایش و گزارش تمامی حالتهای جغرافیایی با توجه به هدفی خاص طراحیشده است (al,2000:235 et&Nath).
امروزه گسترش فضایی و فیزیکی شهرها، به وجود آمدن فعالیتها و عملکردهای جدید، ماهیت پیچیده عوامل مؤثر بر کاربری اراضی شهری، صرفاً اقتصادی و فنی نبودن مسئله مکانیابی و ساماندهی، اهمیت نظرات و اولویتهای مدیران در رابطه با استقرار یک کاربری خاص، تسریع در کارها و لزوم بهرهبرداری صحیح از اراضی شهری و بسیاری عوامل دخیل دیگر لزوم بهکارگیری همزمان سیستم اطلاعات جغرافیایی و مدلهای تصمیمگیری چند معیاره را مبرم میسازد که از آن تحت عنوان تصمیمگیری چند معیاره فضایی یاد میشود.
آن دسته از مسائل تصمیمگیری که مشتمل بر دادههای جغرافیاییاند تحت عنوان مسائل تصمیمگیری فضایی یا جغرافیایی در نظر گرفته میشوند (مالچسفکی،12:1385). تخمین زدهشده، 80% از دادههای مورداستفاده توسط مدیران و تصمیمگیرندگان ماهیتاً جغرافیایی (فضایی) هستند (Rikalovic&et al,2014:1055). تصمیمگیری که عنصر اساسی مکان و فضا است، از ارکان مطالعات جغرافیایی محسوب میشود، بهطوریکه نظریههایی مکانی و فضایی کلیدیترین نظریههایی جغرافیاییاند که ارتباط حساس و تنگاتنگی با مفهوم تصمیمگیری دارند.
عوامل مؤثر در انتخاب و اولویتبندی مکانی بسیار مهم، در همان حال متنوع و متعددند. به عبارتی تئوری مکانیابی بهمنظور انجام اولویتبندیها بر آن است تا چگونگی ارتباط عوامل و متغیرهای مؤثر بر اولویتبندی مکانی را روشن کند و به سؤال مربوط به تعیین اولویت جهت بهرهبرداری از مزیتهای اقتصادی و اجتماعی مناطق بهترین پاسخ را ارائه دهد (پور طاهری،3:1389 و 4). نوع و مقدار اطلاعات موردنیاز و قابلاستفاده در حل یک مسئله تصمیمگیری ویژه، به پیچیدگی وضعیت تصمیمگیری بستگی دارد. پیچیدگی نیز بهنوعی خود تابعی از تعداد گزینهها و معیارهای ارزیابی موردنظر و همچنین تعداد تصمیمگیرندگانی (گروههای ذینفع) است که در فرایند تصمیمگیری نقش دارند. در مسائل تصمیمگیری فضایی، اغلب لازم است تعدادی از گزینههای ممکن را بر مبنای معیارهای چندگانه[4] ارزیابی کرد. تصمیمات فضایی خود ماهیتاً چندمعناییاند (مالچسفکی،26:1385). برنامهریزی کاربری زمین نیز مانند هر مشکل تصمیم فضایی، بهطورمعمول شامل یک سری گزینههای احتمالی و چندگانه با معیارهای ارزیابی متناقض است (Zhang& et al,2012:2265). یعنی اغلب نهتنها دارای تعداد زیادی الزامات فنی بوده، بلکه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی را شامل میشود که ممکن است ارزشهای متناقضی به خود بگیرند. راهحل این مشکلات شامل فرایند تحلیل دادههای فضایی بسیار پیچیده بوده که غالباً نیاز به ابزارهای پیشرفته میباشد (Eldrandaly,2010:695).
هدف نهایی از بهکارگیری سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) فراهم نمودن پشتیبانی تصمیمگیری فضایی است. قابلیتهای این سامانه در پشتیبانی از تصمیمگیری فضایی را میتوان در بستری از فرایند تصمیمگیری فضایی مورد تحلیل قرارداد. درواقع نرمافزار GIS اغلب بهعنوان سیستم پشتیبانی تصمیمگیری شناخته میشود اما فاقد سازوکارهای ادغام ترجیحات تصمیمساز و ایجاد انتخاب در زمینه ارزیابی عینی و معیارهای متناقض میباشد. این محدودیتها به لحاظ مدلسازی اولویتها و انتخاب روش بدین معنی است که در حال حاضر حوزه Gis بهعنوان ابزاری در جهت پشتیبانی تصمیمگیری دارای محدودیت میباشد (Hamadouche& et al,2014:421)
بر اساس نظر سیمون ساختار فرایند تصمیمگیری را میتوان در سه مرحله اصلی بنیان نهاد که عبارتاند از: آگاهی (آیا مسئله یا فرصتی برای تغییر وجود دارد)، طراحی (گزینهها کدماند؟) و انتخاب (بهترین گزینه کدام است؟ (مالچسفکی،140:1385) با توجه به اینکه Gis دارای محدودیتهایی برای حمایت از دو مرحله طراحی و انتخاب از فرایند تصمیمگیری است، بنابراین تلفیق Gis با روشهای MCDM، موجب افزایش قابلیتهای مکانی آن برای حل مسائل مکانی، بهعنوان سامانه پشتیبان تصمیمگیری مکانی میگردد(طالعی و همکاران،78:1388). به عبارتی میتوان عنوان نمود یکپارچهسازی یا استفاده همزمان از سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) و تحلیلهای چند معیاره (MCDM)، برنامهریزان را در دستیابی به نتایج دقیقتر و دلخواه کمک خواهد کرد(Namir,2013:557).
برای اولین بار در دههی 1960،تکنیکهای تصمیمگیری چند معیاره (MCDM) برای کاهش مشکلات در زمینه انطباق نظرات گوناگون و کنترل مقدار زیاد اطلاعات پیچیده در فرایند تصمیمگیری ظهور یافتند. این قابلیت، برنامهریزان را ترغیب نمود تا مدلهای تصمیمگیری چند معیاره را با دیگر ابزارهای برنامهریزی از قبیل سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) ترکیب کنند (Mosadeghi& et al,2014:54). سیستم اطلاعات جغرافیایی مبتنی بر تصمیمگیری چند معیاره[5]، در درجه اول از ترکیب اطلاعات از چندین معیار به یک “شاخص واحد ارزیابی” مربوط میشود (Feizizadeh& et al,2014:81). تصمیمگیری چند معیاره مبتنی بر سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS–MCDM) را میتوان فرایند تبدیل و ترکیب دادههای جغرافیایی (معیار نقشه) و قضاوت ارزش (ترجیحات و عدم قطعیت تصمیمگیرندگان) جهت دستیابی به اطلاعات مناسب و مفید جهت تصمیمگیری تعریف کرد. منطق اصلی ادغام Gis و MCDM اینگونه تعریف میشود که این دو حوزه مجزا از تحقیقات، مکمل یکدیگر عمل میکنند. درحالیکه سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) معمولاً بهعنوان یک ابزار قدرتمند و یکپارچه باقابلیتهای منحصربهفرد جهت ذخیرهسازی، دستکاری، تجزیهوتحلیل و تجسم دادههای فضایی برای تصمیمگیری شناخته میشود، تصمیمگیری چند معیاره (MCDM) مجموعهای غنی از روشها و الگوریتمها برای ساختاربندی مشکلات تصمیمگیری، طراحی، ارزیابی و اولویتبندی تصمیمات جایگزین فراهم میآورد (Afshari&Branch ,2012:1).
بنابراین برای پرداختن به مسائل جغرافیایی، (MCDM) یک رویکرد محبوب جهت تجزیهوتحلیل تصمیمگیری در محیط GIS به شمار میرود (Zhang& et al,2012:2265) و یکی از رایجترین راهبردهای مبتنی بر سیستم اطلاعات جغرافیایی که در جهت تسهیل تصمیمگیری طراحیشده است؛ مکانیابی[6] با استفاده از مدل تصمیمگیری چند معیاره است (Afshari& Branch,2012:2).
مکان یابی شهر جدید در منطقه موردمطالعه مانند هر مسئله مکانی دیگر بر اساس معیارهای گوناگونی اندازهگیری و بیان میشود و یک مسئله چندمعیاری به شمار میرود. در تجزیهوتحلیل چند معیاری هیچ جوابی بهطور همزمان همه معیارها را تأمین نمیکند بلکه یک راهحل توافقی برای یک مسئله با معیارهای متضاد میتواند در شناسایی یک جواب قابلقبول به تصمیمگیرنده کمک نماید.
از طرفی سامانه اطلاعات جغرافیایی نوع خاصی از سامانههای اطلاعاتی مبتنی بر رایانه بوده و قادر به ضبط، مدلسازی، ذخیرهسازی، بازیابی، به اشتراکگذاری، تجزیهوتحلیل و ارائه اطلاعات زمین مرجع بوده که بهطور فرایندهای در مشکلات تصمیمگیری فضایی از قبیل برنامهریزی کاربری زمین مورداستفاده قرارگرفته است ((Eldrandaly,2010:696. اصولاً تحلیل مکانی و مکانیابی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی، مهمترین کاربرد GIS محسوب میشود (فاضل نیا و همکاران،135:1393).
[1] Spatial
[2] Spatial Data
[3] Non- Spatial Data (Attribute Data)
[4] Multiple Criteria
[5] GIS Based Multi Criteria Decision Analysis
[6] Site Selection