
مقدمه :
این بخش به بحث راجع به دسته ای از زمینه ها شامل زمینه های محلی، جهانی، بازار و قانونگذاری( حکومتی) می پردازد که در برگیرنده تمامی سطوح طراحی شهری می شود.گر چه این زمینه ها در بعضی موارد تغییر می کنند، اما در لحظات ویژه ای تقریبا” ثابت می مانندو خارج از حوزه تاثیر عاملین طراحی شهری هستند .
از این رو این زمینه ها باید به عنوان داده های اولیه مورد استفاده قرار گیرند . این داده ها مباحث بخش های بعدی کتاب را در مورد ابعاد طراحی شهری حمایت و پشتیبانی می کنند . این ابعاد در حقیقت مصالح اولیه ای برای طراحی شهری هستند، تا به کمک آن ها بتوان بر تغییرات تسلط و کنترل بیشتری داشت . در عمل مرز بین ابعاد و زمینه حذف می شود .
زمانی که طراحان شهری به تصمیم گیری راجع به یک فرم توسعه می پردازند نمی توانند این حقیقت را که این سایت متعلق به یک زمینه محلی و جهانی خاص است، یا آن که در یک نظام اقتصاد بازار شکل می گیرد که با نظام های بالاتر و پایین تر در ارتباط است را تغییر داده و به آن بی توجهی کنند. ارتباط بین 4 زمینه مذکور و شش بعد طراحی شهری طبیعت حیاتی طراحی شهری به عنوان فرایند حل مشکل است .
زمینه محلی :
زمانی که فعالیت طراحی شهری مستلزم تهیه راهبردی برای عرصه عمومی می شود، سایت خود قسمتی از زمینه است. در یک پروژه توسعه شهری زمینه شامل سایت بعلاوه محدوده بلافصل پیرامونش می شود.هر چه مقیاس پروژه بزرگتر باشد به محدوده وسیعتری برای ایجاد یا کنترل زمینه نیاز است.
به طور کلی پروژه های طراحی شهری در هر مقیاسی که باشند در زمینه محلی خود قرار گرفته و آن را تقویت می کنند . بنابراین تمامی فعالیتهای طراحی شهری کمکی هستند به یک کل بزرگتر .
قاعده طلایی فرانسیس تیبالدز با عنوان موضوع اصلی مکان <places matter most> بیان گر این ایده است که : زمینه ها اولین مولفه های سازنده طراحی شهری موفق هستند . کیفیت منحصر به فرد هر مکان شاید با ارزش ترین منبع در دست طراحان شهری باشد که عموما” در زمینه های موجود، مجموعه ها یا سایت های خاص کار می کنند. تفکرات نوآورانه و رهایی از طرح های جامع در رد مدرنیسم از طراحی فضاهای شهری بسیار پاسخگو و موثر بودند . به عنوان یک پاسخ مطلوب، ارجحیت با طرحی است که به شخصیت و زمینه محلی احترام می گذارد و به آن توجه می کند (تصویر 1-3) .
همه زمینه ها به یک درجه مشابه از حساسیت و توجه نیازندارند، محدوده هایی که دارای شخصیت یکپارچه ای هستند به پاسخ هایی با توجه و ملاحظه بیشتری نیازمندند ودر عوض مناطقی با کیفیت محیطی پایین تر فرصت مناسبی برای خلق شخصیت جدید فراهم می آورند، اکثر محدوده ها در طیفی بین این دو حد قرار دارند .لازم به ذکر است که نه تنها کیفیت زیباشناختی یا تاریخی ویژه بلکه کیفیت اجتماعی یا فرهنگی محیط ارزشمند و قابل توجه و ملاحظه است .
بوکانان(Buchanan، 1988ص 33) معتقد است که زمینه فقط شامل محدوده بلا فصل نیست بلکه تمام شهر و شاید حتی ناحیه پیرامونش را نیز شامل می شود . این یک صورت دقیق و کامل نیست اما شامل الگوی کاربری زمین، ارزش زمین، سیمای طبیعی، خرد اقلیم، اهمیت تاریخی و سمبولیک، روابط فرهنگی- اجتماعی، شاخصه های خاص و ویژه هر مکان و موقعیت آن در شبکه بزرگتر جابجایی و دسترسی نیز می شود .
(تصویر 1-3)
توسعه جدید در لندن که حداقل ارتباط با زمینه پیرامونش را دارد علی رغم سرمایه گذاری هنگفت در این منطقه، سود دهی برای ساختمان های مجاور توسعه جدید جزیی و اندک است.
تیبالدز (Tibbalds et al, 1993) در مطالعاتی پیرامون کیفیت محیط شهری لندن 8 عامل کلیدی را مشخص می کند که نقطه حرکت سود مندی برای بررسی تنوع در زمینه شهری ساخته شده است (تصویر 2-3) .
( تصویر 2-3)
پس از آن جان لنگ (lang،1994 ص 19) همه محیط ها را با اصطلاحاتی از 4 مولفه به هم پیوسته دسته بندی می کند:
- محیط زمینی یا خاکی : شامل زمین، ساختار و فرایند هایش
- محیط زنده و پویا : ارگانیسمی زنده که آن را تصرف و اشغال می کند.
- محیط اجتماعی :شامل ارتباطات میان مردم
- محیط فرهنگی :هنجارهای رفتاری و حقایقی که توسط جامعه خلق شده است .
معیارهای زمینی و زنده شامل : اقلیم، خرداقلیم محلی، شناخت بستر طبیعی،شکل زمین، عوارض طبیعی، تهدیدهای محیطی و منابع آب و غذا می شود. فاکتورهای فرهنگی و اجتماعی شامل: اهداف اصلی ساکنین و تغییرات آن، مداخلات انسان، الگوی مالکیت زمین، فرهنگ ساکنین، ارتباط با جمعیت همجوار و سازگاری در تغییر کیفیات می شود.در هر مقطع زمانی و مکانی محیط شهری بخشی از زمینه خاکی است که توسط تنوعی از اجتماعات پویا و زنده مسکون شده است، تعاملات اجتماعی چند لایه ، یک فرهنگ محلی خاص ایجاد می کند .
بررسی زمینه فقط توجه به مکان در یک حس کالبدی نیست بلکه توجه به افرادی که محیط مصنوع را خلق، تصرف و استفاده می کنند نیز ضرورت دارد .شناخت زمینه های اقتصادی و اجتماعی، محلی و تفاوت های فرهنگی، مکان های شهری را قابل فهم و خوانا می کند و این امکان را به آن ها میدهد که فرهنگی که موجد آن ها بوده را نمایان و آشکار سازند .
رابطه فرهنگ ومحیط فرایندی دو طرفه است، در غالب موارد، انتخاب مردم فرهنگ محلی مشخصی را ایجاد می کند که محیط زندگی شان را می سازد و موجب تقویت آن می شود، از طرفی تجربه نشان داده که انتخاب های مردم با تغییر ارزش ها و اهداف(چه شخصی و چه جمعی) تحریک شده و تغییر می کند . در حالی که مردم و انتخاب هایشان، مجموعا” زمینه های فرهنگی – اجتماعی می سازد مواردی چون توانایی و رضایت خرید، اجبارها و فرصت هایی که اقلیم محلی ایجاد می کند، قابلیت دسترسی و هزینه فناوری و منابع، نیز در اتخاذ تصمیمات موثرند .
به عنوان مثال در امریکا، محیط شهری ، محصول انتخاب هایی مبتنی بر کاهش هزینه نسبی حمل و نقل (و انتظار ثابت ماندن آن ها) می شود .در حالی که در اکثر کشورهای اروپایی، محیط شهری محصول انتخاب هایی مبتنی بر هزینه نسبی بالای حمل و نقل می شود .
تکنولوژی همواره فرصت های جدیدی را فراهم می کند، خصوصا” در ارتباطات و حمل و نقل . گرچه تاثیرات تکنولوژی بر زندگی اجتماعی و فرهنگی میتواند هم به صورت ظاهری و هم ریشه ای باشد اما غالبا” به صورت ظریفی اتفاق می افتد و ما کمتر از آن آگاه می شویم . نمونه ای از تاثیرات تکنولوژی جدید بر زندگی اجتماعی و فرهنگی بانک ها هستند . تا چندی پیش بانکها در همه جا وجود داشتندواغلب ساختمان ها ی معمارانه ای را به خود اختصاص می دادند و به شیوه حضوری کار می کردند(Mitchell) .سیستم کاری آن ها با ایجاد خودپردازهای اتوماتیک که دسترسی 24 ساعته به تسهیلات بانکی را فراهم می کردند تغییر کرد و پس از آن بانکداری الکترونیک و تلفن بانک نیاز به شبکه وسیع بانکها را کاهش داد، بانک ها رفته رفته تعطیل شدند و ساختمان های آن ها به کاربری های دیگر اختصاص یافت.
چنین تغییراتی با دسترسی به تکنولوژی جدید در مقیاس های کوچکتر نیز اتفاق می افتد، ضمن این که طراحان شهری باید با توجه به الگوهای فرهنگی، اجتماعی مردم و اولویت های آن ها عمل کنند. بعلاوه طراحی شهری هم باید پاسخگوی تغییرات شهری باشد و هم خود وسیله ای به سوی این تغییرات به شمار می آید . در فرایند توسعه طراحان شهری الگوهای فرهنگی، اجتماعی و تعاملات را شکل میدهند، بدون آن که آن ها را محدود کنند. به عنوان مثال در دو دهه اخیر کافه جمعی (cafe society) و ایوان نشیمن(loft living) و فرهنگ زندگی شهری در مرکز شهرهای انگلستان به عنوان یک ضرورت دیده شده است . این نتیجه تاثیر رسانه ها و صنایع فرهنگی است که تصویر مثبتی از آن ها به نمایش گذارده اند، طراحان شهری نیز می توانند چنین فرصت هایی را در دسترس قرار دهند.
طراحی شهری نیازمند حساسیت وتوجه به تفاوت های فرهنگی است، این فرض که اصول طراحی شهری مناسب، جهانی و قابل انتقال بین فرهنگهای مختلف است، تهدیدی است برای محو کردن و ازبین بردن گوناگونی های فرهنگی . همواره توجه به این نکته که ادامه وضع موجود باید چگونه باشد بسیار حایز اهمیت است .
باری شلتون (shelton،1999، ص 9) در کتاب” آموختن از شهر ژاپنی” تحت عنوان غرب شرق را ملاقات می کند، یادآور می شود که ایده های فضای شهری از لحاظ فرهنگی ویژه و خاص هستند .شلتون می نویسد که از دید غربیان ، شهر ژاپنی فاقد فضاهای شهری، پیاده روها، میادین،پارک ها و چشم انداز ها ی کافی است . به عبارت دیگر آن ها از نظر آن دسته از مولفه های فیزیکی که باید به دیده آیند – همچون یک شهر متمدن غربی_ دچار کمبود هستند . وی شرح می دهد که چگونه در پس فرم های شهری ژاپن، نشانه هایی از تفکر و توجه به آن چه در فرهنگ ژاپنی ریشه ای و عمیق شده است به چشم می خورد . ژاپنی ها درباره فضای شهری و معماری با وابستگی بیشتری به سطح دقت دارند نسبت به تفکرغربی که بر خطوط تکیه دارد (همان طور که در اهمیت حصیر تاتامی و کف ساختمان می توان این موضوع را مشاهده کرد ). بحثی پیرامون سنت های طراحی شهری امریکایی و اروپایی وجود دارد، در امریکا بیشتر سعی طراح بر شناساندن و معرفی یک هویت مشخصه امریکایی است در مقابل سنت بازنشانی و ساماندهی که در طراحی شهری اروپایی وجود دارد(دیکمن، 1962، آتو و لگان 1989).
همچنان که زمینه های تکنولوژیکی، فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی در حال تغییرند، محیط شهری را تغییر می دهند. این تغییرات غیرقابل اجتناب و غالبا” لازم هستند .تا پیش از انقلاب صنعتی، تغییر در محیط مصنوع به آرامی صورت می گرفت ولی پس از آن سرعت و مقیاس تغییرات وسعت یافت ، به همراه یک افزایش در فشار توسعه بر مکان های ویژه و در تشابه و تجانس مکان و زمینه .
فشارهای توسعه بر محیط شهری پس از انقلاب صنعتی شامل جهانی شدن، بین المللی شدن، استاندارد سازی تیپ ساختمانی، سبک ها و روش های ساخت،کنار گذاشتن سنت های بومی، استفاده از مصالح پیش ساخته و حجمی، تمرکز زدایی،
جدایی مردم از جهان طبیعی، فشارهایی برای بازده مالی کوتاه مدت در صنعت توسعه و در تصمیمات مردم برای محیط زندگی خود، عدم وجود مقرراتی در بخش عمومی برای محیط مصنوع، افزایش حرکت پیاده و حاکمیت ماشین بود .این فشارها که هم ابعاد محلی و هم جهانی دارند، رابطه ای بین زمینه های محلی و جهانی ایجاد می کنند .
زمینه جهانی :
تمامی فعالیت های طراحی شهری همچنان که در زمینه محلی خود قرار دارند، به صورت تنگاتنگی در زمینه جهانی نیز جای می گیرند .اقدامات محلی تاثیر و نتایج جهانی در پی دارند .خطر گرم شدن کره زمین ، تغییر اقلیم، آلودگی محیط طبیعی، تخلیه منابع سوخت های فسیلی و نیاز به پاسخدهندگی محیطی دغدغه اصلی طراحان شهری است . از مسایل تاثیرگذار بر تصمیمات طراحی در بسیاری از سطوح می توان موارد زیر را نام برد :
- انضمام و اتصال توسعه های جدید به بخش های ساخته شده موجود و زیر ساخت ها (به عنوان مثال : انتخاب سایت، استفاده از زیر ساخت ها، قابلیت دسترسی به وسایل گوناگون سفر )
- محدوده کاربری های یک توسعه شامل (به عنوان مثال : اختلاط کاربری، دسترسی به تسهیلات، کار از راه دور)
- طرح و نقشه سایت : از قبیل تراکم، منظرسازی، زندگی طبیعی، نور روز، نور شب
- طراحی ساختمان های شخصی از قبیل شکل، جهت گیری، خرد اقلیم، انتخاب مصالح، ساختمان نیرو مند
مفهوم توسعه پایدار فقط شامل محیط نیست بلکه پایداری اجتماعی و اقتصادی نیز مد نظر است .طراح شهری علاوه بر توجه به تاثیرات محیطی نیازمند توجه به تاثیرات اجتماعی و دوام اقتصادی در بلندمدت نیز می باشد .
اغلب کششی بین توجه به نیازهای انسانی، خواست ها، تمایلات و پاسخدهندگی محیطی وجود دارد (تصویر 3.3) اگر نیازهای انسانی کوتاه مدت و ضروری فرض شوند ونیازهای محیطی بلند مدت و مهم باشند، به توازنی بین این دو نیاز است . مساله تمایلی است که به مزیت نیازهای کوتاه مدت وجود دارد در برابر هزینه نیازهای بلند مدت . جان مینارد کینز(John Maynard Keynes)در مورد کوتاه مدت گرایی در بازار می گوید از دید بازار بلند مدت اهمیت ندارد چون در دراز مدت ما دیگر نخواهیم بود . چف سیتل( Chief Seattle) در این باره دیدگاه متفاوتی دارد، وی معتقد است که ما جهان را از نیاکان میراث نمی بریم بلکه آنرا از فرزندانمان وام می گیریم . اگر تولیدات آتی برای بهره مندی از کیفیات محیطی و کیفیت زندگی لذت بخش امروز است، طراحی پایدار و راهبردهای توسعه در درجه بالایی از اهمیت قرار دارند .
تصویر 3.3 تصویر سوپرمارکتی درگرینویچ لندن را نشان می دهد که توسعه وابسته به ماشین در آن مشهود است .
اشکال اصلی در این جاست که اغلب، دغدغه های محیطی حاشیه ای و مشکل دیگران به نظر می آیند .عمده توجهات معطوف به توسعه هایی است که یا از لحاظ اقتصادی سودمند باشند یا این که به موجب قوانین عمومی به آن ها نیاز باشد .محاسبات مالی درفرایند توسعه موفق به در نظر گرفتن همه هزینه های محیطی نمی شود و مجریان اغلب نگران هزینه هایی هستند که به صورت مستقیم بر دوام و ماندگاری پروژه تاثیرگذارند و به ندرت به تاثیرات محیطی که مربوط به سرمایه گذار، ساکنین و جامعه می شود، توجه می کنند .در حالی که تاثیرات محیطی توسعه بسیار بیشتر از تاثیرات ظاهری آن است که با بررسی رد پاهای محیطی توسعه آشکار می شوند .
رد پاهای محیطی (ENVIRONMENTAL FOOTPRINTS) :
منظور از رد پاهای محیطی تاثیرات محیطی توسعه است که در ابتدا ممکن است کوچک به نظر رسند .شامل محدوده سایت بعلاوه تخریب هر محیط طبیعی که آن جا وجود داشته است . با بررسی سرمایه پنهان محیطی در ساخت توسعه ردپاهای محیطی آشکارتر می شوند (انرژی و منابعی که در کارخانه ها و برای حمل و نقل مصالح هزینه می شود، انرژیی که برای تدارک و ایجاد توسعه نیاز است، انرژیی که برای گسترش زیر ساخت ها و خدمات نیاز است ) .زمانی که توسعه جدید مستقر می شود، رد پاهای محیطی باز هم بیشتر به نظر میآیند(انرژی و منابعی که برای توسعه پایدار هزینه می شود، شامل : ابزار نگهداری، ابزار دفع ضایعات، سفر ساکنین به یا از توسعه جدید و…) . در نهایت زمانی که توسعه به پایان عمر خود می رسد، برای تغییر یا تخریب آن به انرژی نیاز است . در این جاست که ردپاهای محیطی وسیع تر می شوند . مجریان و توسعه دهندگان معمولا” فقط نگران تاثیرات محیطی ساختمان در مراحل اول و دوم هزینه ها هستند و کمتر به تاثیرات محیطی بعدی که بر سرمایه گذار، ساکنین و جامعه وارد می شوند توجه دارند .
از این رو طراحی شهری پایدار مستلزم کاهش این رد پاهای محیطی است به عنوان مثال، با کاهش وابستگی به محیط وسیعتر برای منابع یا کاهش آلودگی محیط با محصولات غیر قابل بازیافت . برای دستیابی به این مهم، توسعه در ساختار و طول عمر خود باید به اندازه ممکن ، خودبسنده باشد . بارتون(1995،Barton et al) توسعه را در چند دوره از یک سری محدوده های تاثیر گذاری می بیند(تصویر 3.4)، برای توسعه ای پایدار و خودبسنده هدف، استقلال داخلی هر کره به وسیله کاهش تاثیر کره های داخلی بر بیرونی است . گرچه بسیاری از فعالیت های طراحی شهری مقیاس کوچکی دارند اما محدوده تاثیر آن ها بر سراسر سیستم طبیعی محله، شهر، ناحیه و حتی کره زمین می باشد .
برخی نظریه پردازان محیط شهری را یک اکوسیستم طبیعی می دانند به عنوان مثال ، یان مک هارگ (McHarg Ian، 1969) عقیده دارد :شهر بخشی از اکوسیستم کارکردی بزرگتر است که دارای ورودی ها و خروجی هایی است، هدف کاهش میزان ورودی ها و خروجی های ناپایدار است .همچنین هوگ نیز معتقد است که بوم شناسی، اساسی ضروری برای طراحی منظر و محیط است . تصمیم سازان باید رفتار فرایندهای طبیعی را در محدوده های شهری درک کنند و نسبت به آن ها آگاهی کامل داشته باشند(تصویر3.5) .
تصویر 3.4
محدوده های تاثیر(منبع : بارتون، 1995،ص 12)
تصویر3.5
زیستگاه به عنوان یک اکوسیستم ( منبع : بارتون ، 1995، ص 13)
مایکل هوگ (Michael Hough،1984) 5 اصل طراحی اکولوژیک را برای طراحی شهری پایدار معرفی می کند :
1 . درک فرایند و تغییرات : فرایندهای طبیعی متوقف نمی شوند، تغییرات آن ها حتمی و نه لزوما” در جهت منفی است .
2 . صرفه جویی منابع : به معنای بیشترین برداشت از کمترین مقدار کار و انرژی
3 . تنوع : اساسی برای سلامتی اجتماعی و محیطی
4 . دانش محیطی : اساسی برای شناخت وسیع تر مسایل اکولوژیک
5 . ارتقای محیط : به عنوان نتیجه تغییرات ، نه فقط به عنوان محدود کردن ضرر و زیان
برخی دیگر از نظریه پردازان مجموعه ای از اصول را برای توسعه و طراحی شهری پایدار معرفی می کنند .که خلاصه آن در جدول 1-3 آمده است . در این میان کتاب” آنالیز اصول طراحی پایدار” بارتون جامع ترین معیارها در زمینه طراحی و توسعه شهری پایدار است (جدول 2-3) .
راهبردهایی برای طراحی توسعه پایدار جدول 1-3
MICHAEL BREHENY
COMMISSION OF EU .COM
EVANS ET AL URBED
- سیاست های محدودیت شهری باید پذیرفته شوند
- پیشنهاد شهر بسیار فشرده بدون دلیل است.
- مراکز شهری و بخش های درونی شهر ها باید باززنده سازی شوند.
- تشویق به ایجاد فضای سبز در شهر
- ارتقا حمل و نقل عمومی
- پیرامون گره های ترافیکی تقویت شود.
- تشویق به طرح های اختلاط کاربری
- استفاده از سیستم CHP
- اختصاص فضای باز شهری برای ارتقای کیفیت و سلامت زندگی
- اهمیت گیاهکاری و فضای سبز در اصلاح و بهبود آلودگی
- اشکال ترکیبی و فشرده توسعه
- ابتکاراتی برای تقلیل وبازیافت انرژی
- حفظ هویت منطقه ای
- برنامه ریزی جامع در هم جنبه ها
- رهایی از آلودگی –حداقل ضایعات
- حمایت از حیات و زندگی با حفاظت از تنوع زیستی
- حفاطت از منابع آب، هوا، خاک، انرژی، مواد معدنی
- انعطاف پذیری
- نفوذپذیری
- سرزندگی
- تنوع
- خوانایی
- شاخص بودن
- فضای مطلوب و جذاب انسانی و شهری
- چهارچوبی خوانا از فضاها و راهها برای خیابان و میدان
- اختلاط غنی از کاربری و نحوه تصرف
- حجمی مناسب از فعالیت برای پایداری و پویایی خیابان
- حداقل آسیب به طبیعت در خلال توسعه
- اتصال ونفوذپذیری
- حس مکان ،نو و کهنه را باهم ترکیب می کند.
- احساس نظارت و پاسخدهندگی محیط
راهبردهایی برای طراحی توسعه پایدار جدول 1-3
IAN BENTLEY HUGH BARTON GH. HAUGHTON R.ROGERS
- کارآیی انرژی : حداکثر استفاده از محیط ، خصوصا” انرژی خورشیدی و حداقل استفاده از انرژی های دیگر برای ساخت وساز
- انعطاف پذیری : ساختمانی قابل انطباق با خواست ها و نیازهای جدید، برای کاربری جدید به نحوی که نیاز به تخریب و دوباره سازی نباشد .
- پاکیزگی :
طراحی فضاهایی با حداقل تولید آلودگی، در جایی که درجه ای از آلودگی غیرقابل اجتناب است طرح باید تا حد امکان خود پاکیزه باشد .
- افزایش خود بسندگی : دیدن هر توسعه به عنوان یک لکوسیستم یا ارگانیسم کوچک در حقیقت وجودی خود
- نیازهای انسانی : تطبیق نگرانی های توسعه پایدار با ارضای نیازهای اساسی انسانی
- توسعه سازمان یافته پیرامون انرژی :
شبکه جابجایی موثر و کارا، استفاده از دوچرخه و پیاده روی برای گردش وجابجایی ، کارآیی حمل و نقل عمومی به عنوان نقطه شروع
- تنوع :محدوده هایی با چندین کارکرد، با ساختمان هایی متنوع به لحاظ سبک، عمر و وضعیت
- تمرکز : تراکم مناسب برای حفاظت از تنوع و فعالیت شامل مردمی که ساکن هستند.
- دموکراسی : حق انتخاب در جایی که فعالیت ها هدایت می شوند .
- نفوذپذیری : ارتباط مردم با یکدیگر وبا تسهیلات
- امنیت : در طراحی فضاها برای ارتقای ایمنی شخصی
- مقیاس خاص : ساخت توسعه بر زمینه محلی و انعکاس وضعیت محلی
- شهر عدالت : جایی که عدالت، غذا، پناهگاه، تحصیل، سلامتی و امید عادلانه توزیع می شوند و جایی که همه مردم در امور مشارکت دارند.
- شهرزیبا : جایی که معماری،هنر و منظرسازی خاطره انگیز می شوند و روحیات را تحریک می کنند
- شهر سرزنده : جایی که تمایلات و تجارب ،پتانسیل منابع انسانی را به حرکت در می آورد ،جایی که آمادگی پاسخ سریع به تغییرات را داراست .
- شهر اکولوژیک :جایی که تاثیرات اکولوژیک خود را به حداقل می رساند،جایی که منظر طبیعی و محیط مصنوع متوازنند ،ساختمان ها و زیر ساخت ها ایمن و کافی هستند .
ادامه جدول 1-3
IAN BENTLEY HUGH BARTON GH. HAUGHTON R.ROGERS
- شبکه فضاهای باز : برای مدیریت آلودگی، حیات وحش، انرژی، آب و فاضلاب و ارتقای فضای سبز محلی
- راهبرد انرژی : در هر توسعه جدید برای صرفه جویی مالی ،کاهش فقر سوخت، کاهش استخراج و بهره برداری منابع
- راهبرد آب : برای کاهش تخلیه آب و افزایش نفوذ به درون زمین
- طراحی ارگانیک : احترام به شرح تاریخی و مشخصات محلی
- صرفه جویی منابع : طراحی با طبیعت و استفاده از منابع محلی
- ارتباط پویا وسرزنده : بین شاهراهها ، ساختمان ها و فضاهای باز
- انعطاف پذیری : سازگاری
- مشاوره : برای برآوردن نیازهای محلی ، احترام به سنت ها و ملاحظه منابع
- مشارکت در طراحی، نگهداری و انجام پروژه
- شهری با ارتباطات آسان : جایی که عرصه عمومی اجتماعات و حرکت را تشویق کند و تبادل اطلاعات هم به صورت چهره به چهره و هم از راه دور میسر باشد .
- شهر فشرده و چند مرکزی : شهری که حامی حومه ها است و اجتماعات را در محله ها و در بالاترین حد همسایگی و مجاورت به دور هم جمع می کند .
- شهر متنوع : جایی که دامنه وسیعی از فعالیت ها ، زندگی پویا و زنده ای می سازد .
- حمایت از حیات وحش :طراحی مکان هایی جهت حمایت و افزایش تنوع گونه ها
- نفوذ پذیری : افزایش انتخاب با ایجاد مکان های قابل دسترس در میان تنوعی از راههای انتخابی
- سرزندگی : مشاهده مردم دیگر و “چشمان خیابان “
- تنوع : انتخاب تجربه ها
- خوانایی : دانستن و شناخت پتانسیل انتخاب
راهبردهایی برای طراحی توسعه پایدار جدول 1-3
خودبسندگی
سواد محیطی
خودبسندگی
مشارکت
دموکراسی
خودبسندگی
حمایت زیستی
فضای باز
پوشش گیاهی در شهر
فضای باز
تنوع زیستی
شبکه فضای باز
شاخص بودن
هویت
منطقه ای
میراث
ارتباط خلاق
طراحی ارگانیک
تمرکز
نیروی زیست
توسعه فشرده
تقویت شدید
تمرکز
تمرکز خطی
تقلیل آلودگی
پاکیزگی
کاشت درخت برای بهبود آلودگی
کیفیت آب،هوا،اقلیم
راهبردآب
انعطاف پذیری
فرایند وتغییر
انعطاف پذیری
انعطاف پذیری
نیازهای انسانی
خوانایی
نیاز زیبا شناختی
مقیاس خاص،
امنیت
نیازهای انسانی
تنوع
تنوع
گوناگونی
نفوذپذیری
توسعه مختلط
اختلاط کاربری
گوناگونی
نفوذپذیری
کارآیی منابع
صرفه جویی منابع
کارآیی منابع
کاهش سفر
کاهش انرژی
بازیافت
حمل و نقل عمومی
سیستمCHP
زمین، منابع انرژی
زیر ساخت
اقتصاد منابع
راهبرد انرژی
جابجایی موثر انرژی
نظارت
ارتقا با تغییرات
طرح جامع
تجدید حیات
مراکز شهری
جدول 3.2
Michael
Hough
Ian
Bentley
Commisson of Europian communit
Michael
Breheny
Andere Blowers
Graham
Houghton
Hugh
Barton
خودبسندگی
استقلال محلی
خودبسندگی
حمایت زیستی
حمایت زیستی
فضای سبز،نشانه ها
شاخص بودن
حس مکان
شاخص بودن
حس مکان
حس مرکزیت
تمرکز
حجم مناسب فعالیت ها
شهر چندمرکزی،فشرده
نیروی زیست
تراکم برای حمایت از خدمات
تقلیل آلودگی
رفع آلودگی
کاهش آلودگی و سروصدا
انعطاف پذیری
قابلیت تغییر
سازگاری
انعطاف پذیری
سازگاری
نیازهای انسانی
چهارچوبی ایمن
خوانایی فضایی
شهر عدالت
شهر زیبا
خوانایی
تصویر ذهنی
اختلاط اجتماعی
کاهش میزان جنایت
تنوع
نفوذپذیری
ترکیبی غنی از کاربری
اتصال
شهر متنوع
شهری با ارتباطات آسان
نفوذپذیری
گوناگونی
اختلاط کاربری
سلسله مراتب خدمات
کارآیی موثر
حداقل آسیب محیطی
شهر اکولوژیک
حفاظت از منابع
کاهش ترافیک
حمل ونقل عمومی
نظارت
حس نظارت
شهر خلاق
جدول 3.2
URBED
RICHARD ROGERS
EVANS ETAL
HILDEB
RAND
جان لنگ در مورد پیشنهاد یک اصل عملی برای طراحی شهری معتقداست که با این وجود که تکنولوژی همواره به یک پاسخ می رسد اما طراحان شهری باید موضعی بدون آسیب نسبت به محیط داشته باشند . طراحی های انعطاف پذیر و محیطی نیرومند که انتخاب ها را تسهیل و ممکن نماید . به عنوان مثال باید امکان انتخاب برای سفر از میان پیاده روی ، دوچرخه سواری، حمل و نقل عمومی و … وجود داشته باشد. گرچه در کوتاه مدت مردم تمایل به استفاده از اتومبیل شخصی خود دارند .جدول 3-3 مسایل طراحی را در مقیاس های مختلف فضایی خلاصه می کند .
مسایل طراحی محیطی در مقیاس های مختلف فضایی
کارآیی منابع
- استفاده از انرژی های فعال و منفعل خورشیدی
- طراحی با هدف نگهداری انرژی
- استفاده از مصالح قابل بازیافت
- طراحی با توجه به نور طبیعی وتهویه
- طرح هایی برای نفوذنور خورشیدواستفاده ازآن
- فضاهایی که سرعت وسایل نقلیه موتوری را کاهش دهندو حرکت آن ها را محدود کنند
- طراحی فضاهایی که سرعت باد را کاهش دهندوخرد اقلیم را افزایش دهند به کارگیری مصالح بومی و طبیعی
- معیارهای تقلیل تعداد پارکینگ
- ایجاد عمقی مناسب برای بلوک که نورطبیعی و خوررشید بدان نفوذ کندو تهویه طبیعی را تشویق کند
- استفاه از سیستم های گرمایش طبیعی
- ارتباط دسترسی محلی به حمل ونقل عمومی
- توجه به زیر ساخت های حمل و نقل عمومی
- افزایش کارآیی قبل از گسترش استقرار یافته شبکه سرمایه
نظارت
- پاسخ به زمینه و ارتقای آن
- طرحهایی با نگهداری آسان
- پاسخ به زمینه و ارتقای آن
- تردد آرام
- امکان شخصی سازی فضای عمومی
- مدیریت قلمروی عمومی
- طراحی با هدف باز زنده سازی
- بینش دراز مدت توسعه
- به کارگیری منابع ضروری
- کیفیت بخشیدن به طراحی،برنامه ریزی،حمل و نقل،مدیریت شهری
- حمایت دولت از سرمایه گذار
جدول 3.3
ساختمان ها
فضاها
میادین
مجتمع های زیستی
نیازهای انسانی
- حمایت از نوآوری و بیان هنرمندانه در طراحی
- طراحی با مقیاس انسانی
- طراحی ساختمانهایی با غنای بصری
- ایجاد فضای عمومی با کیفیت مطلوب
- مبارزه با جنایت در طراحی فضا و مدیریت آن
- تقلیل برخورد پیاده و سواره برای ارتقای ایمنی
- طراحی با هدف ارتباظ اجتماعی و بازی ایمن کودکان
- طراحی شبکه های فضایی با غنای بصری
- ارتقای خوانایی با نشانه ها و حالت های فضایی
- اجتماعاتی با اختلاط اجتماعی
- ارتقای خوانایی توسط هویت میدان و موقعیت آن
- ارتقای عدالت توسط مقررات کاربری زمین
- ایجاد تصویری از سکونتگاه برای پرورش حس تعلق
تنوع وانتخاب
- ایجاد فرصت هایی برای اختلاط کاربری ها در ساختمان
- تنوعی از ساختمان ها به لحاظ عمر بناو نحوه تصرف
- ساختار قابل دسترس
- طراحی با هدف اختلاط کاربری در ساختمان ها و بلوک ها
- طراحی برای پیاده و دوچرخه
- جلوگیری از خصوصی سازی قلمروی عمومی
- حذف حصار از دسترسی محلی
- طراحی با هدف اختلاط کاربری در میادین
- طراحی خیابان های ریزدانه وشبکه فضایی(خرد مقیاس)
- حمایت از تنوع در شخصیت محله
- محلی کردن خدمات و تسهیلات
- مجموعه ای از انواع روش های سفر
- ارتباط شبکه راهها (بزرگ مقیاس)
- تمرکز سلسله مراتب به بهترین روش
- تنوع در خدمات و تسهیلات میان مراکز محلات
- حذف حصار از دسترسی ها
ادامه
جدول 3.3
ساختمان ها
فضاها
میادین
مجتمع های زیستی
کاهش آلودگی
- بازیافت و استفاده مجدد ازفاضلاب
- ایزولاسیون برای کاهش عبور صدا چه عمودی،چه افقی
- کاهش سطوح سخت و بی اثر
- طراحی در تسهیلات قابل برگشت
- طراحی فضاهایی با تهویه مناسب
- اولویت دهی به حمل ونقل عمومی
- تنظیم خروجCO2 با درخت کاری
- کاشت درخت برای کاهش آلودگی
- نظارت بر حمل و نقل موتوری خصوصی
- شهری پاک و همیشه در حال نگهداری
انعطاف پذیری
- ساخت ساختمان های قابل توسعه
- ساخت ساختمان های سازگار
- استفاده از مصالح قابل بازیافت
- ساخت برا ی گذشته
- طراحی فضاهای مقاوم، قابل استفاده برای تنوعی از کاربری
- طراحی فضاهای قابل تطبیق با زیر ساخت ها
- طراحی فضاهایی با قابلیت خدمات رسانی
- آن نوع از طراحی که تغییرات کوچک مقیاس کاربری را در سرتاسر محدوده میسر کند
- طراحی بلوک های شهری نیرومندومقاوم
- تشخیص الگوی کار و زندگی
- ساخت شبکه زیر ساختی نیرومند
ادامه
جدول 3.3
ساختمان ها
فضاها
میادین
مجتمع های زیستی
شاخص بودن
- انعکاس شخصیت معماری غالب فضا در طراحی
- ارتقای چیدمان ساختمان شاخص محلی
- حفظ ساختمان های مهم و شاخص
- انعکاس فرم شهری،فضای شهری و شخصیت ساختگاه در طراحی
- حفط سیمای ویژه ساختگاه
- طراحی برای حفظ شاخصه محلی مکان
- حفظ فضاها و بلوک های ساختمانی مهم
- انعکاس الگوهای ریخت شناسانه و تاریخی
- شناسایی و انعکاس سازمان های عمومی شاخص
- بررسی کاربری وکیفیت میادین
- حفاطت از هویت منطقه ای مثبت و شخصیت منظر طبیعی
- استفاده از بستر طبیعی موجود
- نگهداری و حفظ میراث باستانی
تمرکز
- طراحی فرم های فشرده ساختمانی برای کاهش اتلاف گرما، مانند خانه های ردیفی
- استفاده مجدداز ساختمان های متروک
- توجه وبررسی ساختمان های مرتفع و جایی که به آن ها اختصاص یافته
- کاهش فضاهای واگذارشده(متروکه) به جاده ها
- کاهش فضاهای واگذار شده به پارکینگ
- افزایش سرزندگی با تمرکز فعالیت ها
- تقویت پیرامون تقاطع ترافیکی
- افزایش تراکم و جلوگیری از ساخت ساختمان هایی با تراکم پایین
- ساخت در تراکم هایی که دامنه وسیعی از فعالیت ها را پشتیبانی می کنند
- احترام به خلوت ونیاز به امنیت
- تقویت در طول کریدورهای حمل ونقل
- اتصال مراکز با فعالیت بالا
ادامه
جدول 3.3
ساختمان ها
فضاها
میادین
مجتمع های زیستی
خودبسندگی
- شرح حس پاسخدهندگی شهری بخش عمومی
- تشویق به پاسخدهندگی شهری بخش خصوصی
- ایجاد توقفگاه های دوچرخه
- اتصال به اینترنت
- تشویق به خود تدبیری با طراحی
- ایجاد فضاهای کوچک مقیاس برای تجارت
- امکانات پارک دوچرخه
- ساخت حس اجتماعی
- دخیل کردن جامعه در تصمیم سازی
- تشویق به تولید غذای محلی ،باغچه ها و زمین های شهری
- پرداخت محلی برای آسیب ها و صدمات
- تشویق دانش محیطی
- مشارکت و مشاوره در بینش سازی و طراحی
حمایت زیستی
- تدارک فرصت هایی برای ساختمان های سبز
- توجه به ساختمان به عنوان سکونتگاه
- طراحی در منظری نیرومند
- گیاهکاری وکاشت مجدد درختان خیابانی
- تشویق به فضای سبز و ساخت باغچه های خصوصی
- تدارک حداقل معیارهای فضای باز عمومی
- تدارک فضای باز خصوصی
- ایجاد یا ارتقای سکونتگاههای موجود
- ملاحظه و توجه به سیمای طبیعی
- اتصال فضای باز عمومی (و خصوصی) به شبکه شهری
- وحدت شهر و حومه
- حمایت از گونه های بومی
ادامه
جدول 3.3
ساختمان ها
فضاها
میادین
مجتمع های زیستی
زمینه بازار :
زمینه های سوم و چهارم ـ بازار ( اقتصادی ) و نظم دهنده ( دولت) در واقع دو روی یک سکه هستند.همانطور که اغلب ما در اقتصاد مبتنی بر بازار زندگی می کنیم ، اغلب فعالیت های طراحی شهری هم در زمینه ای که بر پایه عرضه و تقاضا شکل گرفته انجام می گیرد.ضرورت دستیابی به منفعت ( یا حداقل جبران هزینه تولید) محدودیت هایی را در ارتباط با بودجه تحمیل می کند. افزون بر آن ، در یک اقتصاد بازاری ، غالب تصمیماتی که پی آمدهای اجتماعی دارند توسط بخش خصوصی ساخته می شوند. زمینه تصمیم سازی در بخش خصوصی به طور معمول ، با سیاستگذاری و با چارچوب های قانونگذاری بوجود می آید و نیز کنترل هایی که برای جبران هزینه یا حداقل ، قدرت حفظ تعادل طراحی شده تا تولید درآمد بهتری داشته باشد. لذا کارهای طراحی شهری نوعاً در صرفه جویی های بازاری رخ می دهند که برای اندازه های بزرگ یا کوچک تنظیم شده اند.
برای ایفای نقش موثر ، طراحان شهری نیاز به درک فرایندهای مالی و اقتصادی و نیز درک جایگاه و توسعه های ناشی از آنها دارند . اقتصاد بازاری با جستجو برای منفعت و با پیش بینی کاهش سود ناشی از خطرات احتمالی به حرکت ادامه می دهد. اغلب بوسیله راهبردها و روش های حکومتی برای انباشت سرمایه مشخص می شوند. از آنجا که توسعه محیط مصنوع سبب ایجاد سود می شود ، طراحی شهری و تولید محیط مصنوع از مولفه های اصلی چنین راهبردهایی هستند( هاروی، 1989). در مورد معماران ، ناکس (1984، ص.115) بیان می کند که ، با کمک به افزایش مصرف و چرخش دایمی سرمایه ، طراحان نقش مفیدی در فرایند توسعه دارند . بطور مثال در کنکاش دایمی برای تازگی و نو آوری .
از آنجا که طراحان شهری فرایندهایی که توسعه را به جریان می اندازند را به رسمیت شناخته و درک می نمایند ، دو تصویر غلط اما رایج می بایست مد نظر قرار گیرد : افرادی که متخصص محیط مصنوع هستند ، عوامل اصلی شکل گیری فضاهای شهری اند ؛ و دوم این که تصمیمات اصلی را سرمایه گذاران می گیرند ، وطراحان شهری برای تصمیمات آنها فقط لباس قشنگ می دوزند(مدنی پور ، 1996 ، ص.119).
اولاً در مورد نقش طراحان غلو میشود و آنها در جنبه هایی از توسعه که خارج از کنترل آنهاست در معرض انتقاد هستند ؛ ثانیاً در مورد نقش آنها در شکل گیری محیط شهری غلو می شود. به مبالغه نقش معماران و در واقع نقش کلیه حرف مرتبط با فرایند توسعه اصطلاحاً ” طلسم کردن طراحی”( (fetishising of design گفته می شود (دیکنز، 1980) ( یعنی تمرکز روی ساختمان ها و معماران بیش از تمرکز روی فرایندها و روابط اجتماعی پیرامون و معنای محیط شهری ).
توسعه شهری به صورت پایدار ، محدود به کنترل دسترسی به منابع شده ، به این دلیل که ایجاد ساختمان ها و سایر توسعه های شهری غالباً پر هزینه اند و تأمین اعتبار آنها تا آنجا انجام می گیرد که اهداف سرمایه گذاران که معمولاً مرتبط با سوددهی مالی است برآورده شود. همان طور که بنتلی (1998.ص31) بیان می کند ، سرمایه گذاران بزرگ علاقه ای به« هنر بخاطر هنر» ندارند و چنانچه سوددهی مقبول حاصل نشود ، در جای دیگری سرمایه گذاری می کنند. بنا بر این قدرت اقتصادی در دست کسانی است که برای آغاز توسعه قدرت و منابع رادر اختیار دارند . همان طور که کوان (2000،ص.24) ادعا می کند ، « بازارها هستند که موجب سرمایه گذاری می شوند ، نه طراحی» . طراحی شهری خود به خود محدود می شود : در حالیکه ابتکارات و فعالیت های طراحی شهری می تواند به روشها و تمایلات ایستا کمک کند و ، تلاشها برای ایجاد ارتباط میان فعالیت بازار و سایر فعالیتهایی که می خواهند باشند ، موفقیت آمیز نبوده است . کدمن و کرو (1991،ص19) عنوان کرده اند : « هیچ اندازه ای از طراحی دقیق و پیشرفته نمی تواند در نهایت بر شرایط نامساعدی فایق آید که ناشی ازموقعیت مکانی ضعیف یا کمبود تقاضای تسهیلات زندگی با یک ارزش اقتصادی معین صرفنظر از موقعیت آن است.
در صورت توجهات مناسب به ارزش ، هزینه ، ریسک ، سود و عدم قطعیت ، توسعه می بایست قبل از آن که بر عهده گرفته شود ، دوام اقتصادی داشته باشد . سودها و خطرات بالقوه که در هر توسعه ای وجود دارند ، هم پیچیدگی فرایند را نشان می دهند و هم زمینه وسیع اقتصادی را که توسعه در درون آن اتفاق می افتد . در کلیه مراحل ، پروژه خطرات داخلی و خارجی یک پروژه را تهدید می کند (شکل 3.6) . در بخش خصوصی دوام برحسب تعادل میان سود و ریسک لحاظ می شود که در آن بر حسب منفعت دیده می شود.در بخش عمومی ، دوام هم بر حسب ارزش برای عموم ( یا مالیات پردازان) و هم بر حسب هدف دستیابی به و پشتیبانی از اقتصاد سالم سنجیده می شود.
عملکرد بازارها :
یک بازار زمانی بوجود می آید که خریدار بخواهد پول را به کالا یا خدمات تبدیل کند و در مفابل فروشنده ، کالا یا خدمات را به پول تبدیل کند. عموماً دو امتیاز عمده از ساز و کار بازار قابل حصول است:
1 ـ رقابت تولید کننده ها و فروشنده ها که به معنای تخصیص موثر کالاها و خدمات است. قیمت ها (تا حدود زیادی) بر اساس قانون عرضه و تقاضا تعیین می شوند ، با رقابت در زمینه کیفیت و/ یا قیمت ، منفعت مصرف کنندگان با فراهم آوردن کالاها و خدمات بوسیله رقابت بی خطر افزایش میابد ، تا آنجا که تضمینی برای همه تولید کنندگان وجود داشته باشد که سعی در ارایه بهتر کالاها و خدمات داشته باشند ، در نتیجه تولید کنندگان یا باید رقابت کنند و یا از این شغل خارج شوند. همچنین رقابت باعث ترغیب کارفرمایان برای نوآوری و بکارگیری تکنولوژی جهت کسب امتیاز بیشتر می شود
2 ـ انتخاب ، توسط بازارها فراهم می شود . مصرف کنندگان را با دادن دسترسی به فروشندگان رقیب صاحب اختیار و قدرت می کند ، و فرصتی برای ترکیب بسته بندی های متفاوت کالا و خدمات مطابق با سلیقه های شخصی به دست می دهد. در نتیجه مردم قادرند که بر اساس رضایت و قدرت خریدشان ، سطح رفاه خود را به حداکثر برسانند.
پای کار
بازاریابی
تعمیر و نگهداری
ی
شکل 3.6 : ریسک هایی که در فرایند تهیه و اجرای خدمات شهری وجود دارد
کلاسترمن (1985 ، ص.6) توضیح می دهد که بازارهاي رقابتي ميتوانند وابسته به «كار گروهي فعاليتهاي شخصي باشند، انگيزهاي براي فعاليت شخصي ايجاد نمايند و در عين حال آن دسته از كالاها و خدماتي را كه جامعه ميخواهد تهيه كنند، با همان مقدار مورد نياز، و با قيمتهايي كه ميتوان پرداخت كرد». آدام اسميت به اين موضوع به عنوان «دست نامرئي» فرايندهاي بازار رقابتي اشاره ميكند. وي خاطرنشان كرده كه اگر چه اشخاص اولويتهاي خود را پيگيري ميكنند، ليكن بزرگترين منفعتي كه به كل جامعه ميرسد به وسيله انجام آزادنه آن توسط مردم است. هر شخص به توسط دستي پنهان به پيشرفت دادن كاري كه در تمايلاتش جايي ندارد، هدايت ميشود. هنس به مانند اسميت نوشت: «اين به خاطر نيت خيرخواهانه قصاب، ميوهفروش و يا نانوا نيست كه ما ميتوانيم شاممان را فراهم كنيم، بلكه به دليل توجهي است كه آنها به علايق خودشان دارند». واروفاكيس (1998، ص 20) مينويسد، اين است كه «با حضور دست نامرئي، افرادي به نام كار خيريه درآمد جمع ميكنند»
در نظريه بازار (نئوكلاسيك)، توليدكننده آنچه مصرفكننده ميخواهد را تهيه ميكند. اما در عمل اين سلطه مصرفكننده وجود ندارد، زيرا رقابت لازم اتفاق نميافتد. نقادان بحث ميكنند كه چون واحد تجاري بزرگ (Big Business) يعني كنسرسيومها و شركتهاي چندمليتي بر بازار چيرگي دارند، مصرفكنندگان به ناچار بايد آنچه براي فروش عرضه شده را بخرند، نه آنچه واقعاً ميخواهند. مسئله ديگر اين است كه واحد تجاري بزرگ نوعاً آنچه را كه تابع موقعيت مكاني بخصوص نيست، عرضه ميكند. زوكين (1991، ص 15) كشش اساسي بين «پايتخت جهاني» كه ميتواند حركت كند و «جامعه محلي» كه نميتواند را برجسته ميكند، در حالي كه هاروي (1997، ص 20) ملاحظه ميكند كه پايتخت ديگر نگران مكان نيست: «پايتخت بيشتر به كاركناني نياز دارد كه بتوانند در تمام دنيا حركت كنند، و بدين ترتيب مسئله مكانها و جمعيت سرانجام در آنها از بين ميرود». در نتيجه سرنوشت مكان محلي، از جاي ديگري و به وسيله نيروهاي اقتصادي بينام و غير شخصي تعيين خواهد شد.
بازارها براي اينكه كارآمد باشند، نياز به رقابت كامل دارند كه به نوبه خود چنين نيازهايي را در پي دارد: شمار زياد خريداران و فروشندگان؛ مقدار كوچك بودن هر كالايي از يك فروشنده نسبت به مقدار كل كالاي تجارتشده؛ يكسان بودن كالاها و خدماتي كه توسط فروشندگان مختلف به فروش رفته. همه خريداران و فروشندگان اطلاعات كامل و آزادي كامل براي ورود به بازار را دارا هستند. در عمل، بازارها غالباً از چند طريق ورشكسته ميشوند. به عنوان مثال، در شرايط انحصاري فروش؛ كالاهاي عمومي (يا مصرف جمعي)؛ پيامدهاي خارجي يا تأثيرات سرريز؛ شرايط پيچيداهاي كه باعث ميشود فعاليتهاي شخصي،درآمدهاي جمعي بهينه را نتيجه دهد؛ و كالاهاي سرمايهاي در جايي كه قوانين دارايي وجود دارند.
آدامز (1994، صص 71 و 70) استدلال ميكند كه ورشكستگي در بازارهاي زمين و املاك بيشتر در نتيجه طبيعت ذاتي زمين به مثابه كالاي اجتماعي (Social) است تا كالاي خصوصي. زمين يك كالاي اجتماعي است، چون كاربري و ارزش بالقوه هر زمين مستقيماً تحت تأثير فعاليت همسايگيهايش است، كه به ناچار در آن رسوخ ميكند. بنا بر اين، زمين يك دارايي وابسته به داراييهاي ديگر است و ارزش يا عدم ارزش آن در تناسب با فعاليتهايي است كه وراي مرزهاي زمين انجام ميگيرد. هزينهها و منافع اجتماعي توليد و مصرف بخش خصوصي ميتواند بر حسب تأثيرات سرريز مورد ملاحظه قرار گيرد. اين تأثيرات در فرايند مبادلات داوطلبانه بازار به حساب آورده نشدهاند. تأثيرات سرريز به وسيله هزينههاي اجتماعي و محيطي كه خودروها تحميل ميكنند، نمايش داده ميشوند اين كه خودروها هوا را آلوده كرده و بر ازدحام خيابانها ميافزايند. (هاجسون، 1999، ص 64). هزينه محيطي نسبتاً كمي بر عهده هر راننده است و بخش اعظم هزينه بر دوش ديگران است. به علاوه چون بازار رانندگان را به نسبت هزينه اجتماعي كه ايجاد ميكنند جريمه نميكند، تصميم به رانندگي بر اساس هزينه شخصي رانندگان گرفته ميشود و نه بر اساس منافع كل جامعه. همچنين پيامدهاي منفي از مالكان زمين نيز ايجاد ميشود كه از پرداخت هزينههاي تراكم، سروصدا و خسارت كه در نتيجه توسعههايشان است، چشمپوشي ميكنند. مالكان از طريق افزايش ارزش زمين به وسيله خيابانكشي و ساير اصلاحات بزرگمقياس، نتايج مثبتي به دست ميآورند. اگر چه اين نتايج گاهي اوقات توسط دولت جبران ميشود (به طور مثال، با اخذ ماليات بهسازي و نوسازي)، ليكن مالكان خصوصي غالباً بدون هزينه كردن نفع ميبرند. درك پيامدهاي خارجي و تأثيرات سرريز بخش بسيار مهمي از طراحي شهري است (نگاه كنيد به فصل هشتم).
تا زماني كه بازار زمين و املاك براي به كارگيري منافع و هزينههاي بخش خصوصي تجهيز شدند، قادر نيستند تا هزينهها و منافع اجتماعي را برآورده كنند (آدامز، 1994، ص 70). براي به حداكثر رساندن سود (يا به عبارت سادهتر، سودجويي) سرمايهگذاران عموماً هزينههاي توسعه را كاهش داده و منافع خصوصي را به حداكثر ميرسانند. بنابراين، سرمايهگذاران شخصي تمايل به جمع شدن مخارج جامعه دارند. در نتيجه بر فرايند و ايجاد توسعه غالباً خدشه وارد ميشود، چون اساساً در ارتباط با توسعههاي شخصي است كه اين توسعهها بيشتر زمينه محلي را ناديده ميگيرند و كمتر به فكر آفرينش مكانهايي هستند كه به شكل بخشي از ذات مكان باشند. همانطور كه هزينههاي اجتماعي ميتواند غالباً ناديده انگاشته شود، بازارها باعث شكلگيري رفتار شخصي ميشوند كه به درآمدهاي شخصي نسبت به درآمدهاي اجتماعي اولويت ميدهد. اگر چه محيط مصنوع ساليان سال تداوم مييابد، تأمين اعتبار براي توسعه معمولاً به بازگشت سرمايه بستگي دارد، بازگشتها در سالهاي ابتدايي عمر ساختمانها كه هزينههاي توسعه زياد است براي آنكه مورد دلخواه تأمين شود
(آدامز، 1994، ص 71). در روشهاي متداول توسعه، هزينهها و منافعي كه در دورههاي زماني طولانيتر به وجود ميآيند معمولاً به حساب نميآيند. بنابراين، تقدم در تطابق با كوتاهمدت است تا بلندمدت و اين باعث كوتاهمدتگرايي و غفلت از بلندمدت ميشود.
فعاليتها چه در بخش خصوصي و چه در بخش عمومي صورت گيرند در هر حال طراحي شهري همواره درآْمدهاي عمومي دارد. عامل خارجي يك توسعه به طور مثال، يك موضوع عمومي است و شامل فرمهاي عملكردي و زيباييشناسي در بخشي از قلمرو عمومي ميشود. يك كالاي عمومي (جمعي) محلي، همزمان به اشخاص بسياري سود ميرساند، چون (صرف نظر از اثرات تراكم)، بهرهمندي يك شخص از آن مانع بهرهمندي ديگران نميشود. يك كالاي عمومي محلي است، چون با افزايش مسافت دسترسي، منافع آن كاهش مييابد. كنترل دسترسي به چنين كالاهايی غالباً غير ممكن است. در مقابل، دسترسي به كالاهاي خصوصي محدود ميتواند باشد، چون براي بهرهمندي از آن بايد بهايي پرداخت. منفعتي كه اشخاص از يك كالاي عمومي ميگيرند بستگي به كل موجودي آن كالا دارد و چندان به مشاركت آنها براي توليد اين كالا وابسته نيست. بنابراين همانطور كه فعالان بخش خصوصي نميتوانند مزايا و منافع كالاي عمومي را براي خود نگه دارند، سرمايهگذاران منطقي نيز براي توسعه زيرساختها و قلمرو عمومي همكاري ميكنند. فقط تا حدي كه منافع خصوصي را بتوانند افزايش دهند. همين بحث را ميتوان جمعاً به عناصر زيرساختي نيز تعميم داد. بدين ترتيب، بخش خصوصي تمايلي براي ايجاد و تهيه چنين كالاهايي ندارد. اگر بخش خصوصي اين كالاها را فراهم نكند يا ميبايست دولت آنها را تهيه كند، يا اصلاً آنها تهيه نشوند.
نتيجهاي كه از مطالب مطرحشده بالا ميتوان گرفت، اين است كه دليلي براي مداخله دولت براي اصلاح ورشكستگيهاي بازار وجود ندارد. البته ممكن است در اينجا مرتكب اشتباهي شويم كه بپنداريم جانشين يك بازار معيوب، يك دولت بيعيب است. نگرانيهاي انتخاب كه (غالباً سياسي) شكل معيوب سازماندهي هستند، احتمالاً براي دستيابي به درآمد بهتر ميباشند (ولف، 1994). اگر چه گاهي اوقات به مثابه يك انتخاب دوتايي ارائهشده كه بين نقش بيقيد و بند نيروهاي بازار يا مداخله دولت بايد صورت گيرد، اما غالباً شامل مداخلاتي است كه باعث ميشود بازارها بهتر كار كنند. بسياري از اعمال طراحي شهري ( به خصوص در بخش عمومي) مداخلات عمومي در بازار زمين و املاك هستند. بحث اصلي در ارتباط با مداخلات دولتي در بازارهاي زمين و املاك اين است كه محيط بهتر و كارآمدتري را ايجاد كند و باعث استفاده عادلانهتر از منابع زمين و محيط نسبت به زماني كه توسط بازارهاي بيقيد و بند توليد ميشوند باشد. در زمينه طراحي شهري، طراحان ميبايست سرشت حركت بازار (Market-driven) و بازارـ محوری (Market-Led) را در فرايند توسعه درك كنند.
زمينه قانونگذاري :
چهارمين زمينه براي طراحي شهري، زمينه قانونگذاري است. منظور در اين جا زمينه قانونگذاري بزرگ (حكومتي) است كه زمينهاي كلي براي بسط تفصيلي سياست عمومي فراهم ميكند، به طور مثال، سياست طراحي شهري و به كار انداختن كنترل/بازنگري طراحي (نگاه كنيد به فصل يازدهم). عليرغم اجبار براي پذيرفتن زمينه قانونگذاري به مثابه امر محتوم، طراحان شهري دائماً براي تغيير آنها از طريق جوامع و سازمانهاي حرفهاي تشكيل جلسه ميدهند.
تمايز قائل شدن ميان امور سياسي و دولت/مقررات حائز اهميت است. امور سياسي در جايي رخ ميدهد كه رسيدگي به مسائل عمومي در مرحله آغازين انتخاب قرار دارد، همانطور كه اشخاص و گروهها، عقايدشان را در قالب دستور جلسات دولت ارائه ميكنند. در اينجاست كه به عنوان مثال، تعادل ميان اهداف اقتصادي و اهداف محيطي تعيين ميشود. دولت در جايي است كه تصميمات از طرف همه ساخته ميشود و در جايي است كه چارچوبهاي قانون و سياست تعيين ميشوند. بنابراين، زمينه قانونگذاري به وسيله فرايند سياستگذاري اولويت پيدا ميكند. قبل از آنكه يك سياست به صورت قانون در آيد، ميبايست بحثهاي سياسي به نتيجه رسيده باشد. در جوامع دمكراتيك، تصميمات به وسيله سياستمداران منتخب كه در اصل نظرات و ديدگاههاي عموم را لحاظ كردهاند، ساخته ميشود. لذا ممكن است تصميمات يا مستقيماً توسط مؤسسات دولتي به اجرا در آيد يا از طريق تأثير بر فعالان بخش خصوصي با سياستگذاري، چارچوبهاي اجرايي و قانوني، و راه حلهاي مالياتي (مالياتها، مجزاسازي ماليات و يارانه) اجرا گردد. در اكثر اقتصادهاي مبتني بر بازار، بخش عمومي مستقيماً بر روي بخش خصوص (سرمايهگذاران، مالكان زمين و غيره) اثر نميكند. در عوض براي بخش خصوصي، سياستگذاري عمومي و چارچوب قانونگذاري ايجاد ميكند تا بر روي تنظيم پاداشها و جريمهها اثرگذار شود و به موجب آن باعث شود برخي فعاليتها محتملتر از ساير فعاليتها ايجاد شوند.
در حالي كه ناگزير مباحثاتي پيرامون اينكه ميزان نقش مستقيم دولت چقدر بايد باشد و يا اينكه چه ميزان در كار بازارهاي زمين و املاك دخالت كند وجود دارد، ليكن براي خيلي از فعالان طراحي شهري اينها فقط موضوعات دانشگاهي است. واقعيت اين است كه پروژههاي طراحي شهري ميبايست منطبق با شرايط متداول بازار و در درون زمينه قانونگذاري موجود، به اجرا در آيند.
ساختار حكومت و طرز حكومت :
در جوامع دمكراتيك، اعضاي ردههاي مختلف دولت براي دوره زماني محدود انتخاب ميشوند و پس از آن بايد در انتظار انتخابات مجدد باشند. بنابراين، دولتها و سياستمداران با حداكثر آرا ميتوانند از كار بركنار شوند. دستيابي به پيشرفتهاي شاخص در نواحي شهري، تحت فرايندهاي درازمدت رخ ميدهند و براي فراهم آوردن زمينهاي پايدار جهت سرمايهگذاري بلندمدت و اجراي چشماندازهاي راهبردي، اداره سياسي كوتاهمدت بر چرخههاي اقتصادي نسبتاً ناكارآمد است. در واقع شهرداران و سياستمداران منتخب، چه متمايل به تأثيرات فوري داشته باشند و چه از تصميمات فوري اجتناب كنند، چون در دورهاي كوتاه روي كار ميآيند، باعث خواهد شد كه اهداف درازمدت، قرباني دلايل انتخاباتي شوند. با اين وجود برخي از سياستمداران، طرفدار سرسخت طراحي خوب هستند و در ارتقاي كيفي توسعه در شهرهايشان مؤثر ميباشند.
نظر به اينكه تغييرات ميتواند باعث تزلزل در اجراي سياستهاي بخصوص شود، در اينجا نياز به امنيتبخشي به اجراي اهداف و راهبردهاي بلندمدت احساس ميشود. دستيابي به تغييرات بلندمدت غالباً نيازمند حمايت از طريق ائتلاف گسترده گروههاي علاقهمند در دورههاي مختلف اجرا و سياستگذاري است. مطالعات در مورد تاريخچه برنامهريزي شهرها براي ارتقاي كيفيت گواه بر اين است كه به كارگيري نيروها در درازمدت براي دستيابي به چنين كيفيتي توسط طيفي از سرمايهگذاران محلي حاصل ميشود (ابوت، 1997، پانتر، 1999).
روابط ميان ردههاي دولت و خودمختاري نسبي هر رده، عاملي كليدي براي زمينه قانونگذاري در (مقياس بزرگ) ميباشد، مخصوصاً رعايت خودمختاري دولتهاي محلي براي پاسخگويي به مسائل، زمينهها و فرصتهاي محلي. مركز محلي كانوني براي تحقيق و مباحثه در مورد خيلي از سياستگذاريهاست. در ايالات متحده كه دولت فدرال، نقش اندك در برنامهريزي و طراحي شهري دارد، بسته به اولويتهاي محلي، طراحي شهري هم در كيفيت خوب و هم در كيفيت نامناسب نتيجه داده است. در فرانسه، نظام شهرداري مقتدر به ابتكارات محلي كه ارزشهاي طراحي شهري مورد نظر را دارا هستند، كمك ميكند تا آنجا كه در سطح ملي، به توليد سرمشقهاي طراحي منجر شده است. در انگلستان، دولت نسبتاً مقتدر مركزي و به همان نسبت انجمنهاي محلي با خودمختاري كمتر، در ايجاد تواني براي طراحي سازگارتر تلاش ميكند، ليكن ـ تا اواسط دهه 90 ميلادي ـ ابتكارات در سطح محلي در حال تحليل رفتن بود.
به طور نسبي، بيش از نظامهاي سلسلهمراتبي، اين نظامهاي پيچيده طرز حكومت هستند كه در حال پديدار شدن هستند. آنها به توسط طيف در حال افزايش شركاي عمومي ـ خصوصي اجرا ميشوند و همچنين در درون سطوح، بخشها و نواحي مختلف به كار انداخته ميشوند.
روابط بازار ـ دولت :
بخشي مهمي از زمينه قانونگذاري، تعادل ميان بخشهاي عمومي و خصوصي است. توسعه بسته به نقطهنظر بخشي، غالباً به صورت متفاوت مشاهده ميشود. برخي از تفاوتهاي اصلي را ميتوان نشان داد (نگاه كنيد به جدول 3.2). موضوع كليدي اين است كه طراحي شهري بايد در خدمت كدام يك از علايق باشد: حداكثر بازگشت سرمايهگذاري بخش خصوصي يا علايق اصلي عموم؟ در عمل، هر بخشي براي دستيابي به اهداف و ايفاي نقشهايش وابسته به ديگري است و اين امر بيشتر تكميلكننده است تا مخالفتآميز. همانطور كه شاهد افزايش شركاي عمومي ـ خصوصي قابل مشاهده اين امر است.
جدول 3.2 ـ برخی از تفاوتهای اساسی بین بخش های عمومی و خصوصی
اهداف بخش خصوصی :
- بازگشت سرمایه با توجه به ریسک و قابلیت تبدیل به پول نقد (درصد سود از فروش خالص)
- فرصت های سرمایه گذاری در هر زمان و مکان ممکن
- زمینه ای حمات کننده از توسعه ایی که ارزش دارایی را در مدت زمان سرمایه گذاری کاهش ندهد
- سرمایه گذاری را بر مبنای قدرت خرید محلی و دسترسی به بازارهای موجود قرار دادن
- جستجوی هزینه و دسترسی به وام جهت توسعه
اهداف بخش عمومی :
- توسعه ای که مبنای مالیاتی محلی را افزایش دهد
- افزایش سرمایه گذاری بلند مدت در محدوده پاسخگویی
- افزایش محیط های کیفیت دار موجود و خلق محیط های جدید
- توسعه ای که منجر به حفظ و ایجاد شغل های محلی شود جهت نیل به منافع اجتماعی
- یافتن فرصت هایی جهت حمایت از خدمات بخش عمومی
- توسعه برای پاسخگویی به نیازهای محلی
با توجه به روابط بازار ـ دولت، لازم است ميان اقتصاد بازارـ محور و اقتصاد مختلط [سيستم اقتصادي كه در آن روشهاي كاپيتاليستي و سوسياليستي در جوار هم به كار گرفته شود. مترجم] تمايز قائل شد. تفاوت آنها در ايفاي نقش پراهميت يا كماهميت ـ و مستقيم دولت در مديريت اقتصادي است. در اقتصادهاي مختلط، دولت نقش اجرايي ترم را توسط مؤسسات عمومي ايفا ميكند. در چنین وضعیتی، سياستها و تصميمات طراحي شهري توان لازم براي واكنش بهتر به علايق عمومي را دارد تا زمينه را نشان دهد، تا طراحي شهري را مثل معماري انعكاس دهد، و شركتهاي محلي را متحد كند. در اقتصاد بازارمحور، دولت بيشتر نقش تسهيلكننده دارد، با كنش مستقيم براي شریک شدن با بخشهاي خصوصي و داوطلب. در اينجا به دلايل اقتصادي و كارايي ساختوسازهها تصميمات طراحي بر پايه تحليلهاي بازاري انجام ميگيرد. به ندرت علايق گسترده عمول لحاظ ميشود، و زمينه اهميتي ندارد مگر آنكه به مثابه دارايي مالي به آن نگاه شود. اسناد و كيفيتهاي ساختمان تقدم و اهميت بيشتري نسبت به كيفيت مكان پيدا ميكنند.
از آنجا كه مداخله مستقيم دولت اغلب در مخارج عمومي است، ميزان مداخله غالباً تابع درك سياستمداران و بخشهاي سياسي از رضايت مالياتپرداز است. لنگ (1994،صص 62-459) بين كارفرمايان طراحي شهري كه ماليات ميپردازند و آنها كه نميپردازند تمايز قائل ميشود. در هر دو بخش خصوصي و عمومي، كارفرمايان مالياتپرداز، شامل مديران و شركاي آنها هستند، در بخش عمومي، مديران، مؤسسات دولتي و سياستمداران هستند و حاميان مالي آنها، مالياتپردازان و نيز مضافاً بخش خصوصي هستند ( به طور مثال، از طريق پرداخت مستقيم براي بهرهمندي از برنامهريزي)، بخش عمومي به صورت سنتي به سمت علايق عمومي در قلمرو عمومي حركت ميكند. اين امر باعث ارتقا ـ و اساساً اعتبار ـ «شبكه سرمايه» شده است (نگاه كنيد به فصل 4). به علاوه باعث توجه به عناصري از محيط شهري شده كه منافع كل جامعه را در نظر دارند؛ اما منافعي كه مستقيماً بهايي را از استفادهكننده طلب نميكنند يا اساساً به لحاظ اجرايي قادر به جمعآوري پول نميباشند. چنين كالاهاي عمومي از طريق مالياتگذاري تأمين اعتبار ميشوند.
با این حال، به نظر ميرسد كه مالياتپردازان تمايلي به سرمايهگذاري در قلمرو عمومي ندارند و اغلب در هر كاري كه مستقيماً به لحاظ شخصي آنها را منتفع نميكند، مايل به سرمايهگذاري و كمك هزينه دادن نيستند. لنگ (1994، ص 459) خاطرنشان ميكند كه مالياتپرداز نوعي ميخواهد پرداخت ماليات را به حداقل برساند؛ به علت غلبه علايق شخصي، آنها فقط به زيرساختهاي عمومي و طراحي محيط مصنوع آن هم زماني كه بر آنها تأثيرگذار باشد توجه ميكنند.
گالبريت (1992،ص 21) اشاره ميكند كه با خرج كردن و سرمايهگذاري جديد در زيرساختهاي عمومي به شدت مخالفت ميشود، زيرا «هزينه و ماليات در زمان حال مشخص است ولي ميزان منفعت در آينده نامعلوم است. اشخاص ديگري در آينده سود خواهند كرد، چرا پول را خرج كسي كنم كه او را نميشناسم»؟ متناوباً مالياتپردازان نگران اين هستند كه دولت استفاده درستي از پول آنها نكند. در نتيجه، فشارهايي براي محدود كردن ماليات كه اعمال دولت را تحت فشار قرار ميدهد به وجود ميآيد و همانطور كه در اينجا به آن پرداخته ميشود، تمايلي براي خصوصيگرايي [یا خصوصيسازي] ايجاد ميشود.
طي سي سال اخير يا بيشتر، مباحثه پيرامون نقش مناسب بخشهاي خصوصي و عمومي و روابط ميان دولت و بازار افزايش يافته است. پيرو نقدهايي كه بر «دولت بزرگ» و پيشفرضهايي مبني بر اينكه دولت راه حل تعيينكننده است شد، نظراتي مطرح شد كه دولت خود بخشي از مشكلات است و اينكه راه حلها، آزادسازي نيروهاي بازار از طريق حذف قوانین deregulation) است. دهه هفتاد و هشتاد ميلادي، شاهد بحثهاي «نيو ليبرال» و «حق جديد» (New Right) بوده كه ـ بخصوص در طول دوره ريگان در امريكا و تاچر در انگلستان ـ سعي در نشان دادن اهميت كاهش قدرتهاي دولتي و كاهش نقش آن در رشد نيروهاي بازاري داشتهاند. نتيجه آن تغيير جهت به سمت اقتصاد بازارمحور بود.
از اواسط دهه هشتاد و جلوتر، «مديريتگرايي» به موضوعي كليدي در شكل گرفتن «دولت بازسازي» بود كه بيان ميكرد دولتها بايد «هدايتگر» باشند تا «مجری» (اوزبورن و گبلر، 1992)، و بيشتر طرفدار بخش خصوصي باشند ـ تأكيد روي ايجاد دولت كارآمدتر بود، به دقت بر حسب هزينه (نرخ پايينتر ماليات شخصي) و اندازه دولت تعريف شوند، بيشتر بر حسب كيفيت خدمات ارائهشده و درآمدها. در نتيجه، ايدئولوژيهاي سياسي جديد بر اساس وابستگي بخش عمومي به سرمايهگذاران بخش خصوصي ديكته شدند و نتيجه كلي اين كه يك تغيير جهت واضح به سمت خصوصيسازي به وجود آمد.
در ايالت متحده و انگلستان و بيشتر كشورهاي توسعهيافته، خصوصيسازي موضوعي اساسي در سياستگذاري شد. ابزارهاي اصلي خصوصيسازي، عبارت بودند از اشكال مختلف خصوصي كردن هر آنچه كه پيش از اين در زمره خدمات عمومي بود.
در زمينه طراحي شهري، گراهام (2001، ص 365)، نشان ميدهد كه چگونه عناصر قلمرو عمومي شهري و زيرساختها خصوصي شد و به كمپانيهاي سودجو يا گونههاي ديگري از شركتهاي خصوصي ـ عمومي فروخته شدند. به همين ترتيب، لوكاتيو ـ سيدريس (1991، ص 87)، خصوصيسازي فضاي عمومي در مراكز شهري امريكا را در سه عامل وابسته به هم بيان ميكند: تمايل بخش عمومي براي سرمايهگذاري خصوصي و كاهش بار مالي با در دسترسي قرار دادن منابع؛ پاسخدهي بخش خصوصي در ابتكارات توسعه و تمايل آن براي ايجاد شركتهاي خصوصي ـ عمومي و خلق فضاهاي شهري در درون پروژههاي توسعه خصوصي؛ و وجود تقاضاي بازار براي تسهيلات و خدمات پيشنهادي در فضاهاي باز خصوصي.
در مقابل عقبنشيني از سياستگذاري دولتي و سرمايهگذاري مستقيم بخش عمومي، لوكاتيوو بانرجي (1998، ص 280)، پيامدهاي طراحي شهري بازار ـ محور را در شهرهاي ساحل غرب امريكا مورد بررسي قرار دادند. آنها متوجه شدند كه چه طور:
- طراحي شهري خصوصي شده و اساساً وابسته به خلاقيتهاي شخصي است؛
- به حداكثر رساندن بازگشتهاي سرمايهگذاري، مداخلات طراحي شهري بيشتر براي اجاره دادن بود تا براي عموم؛
- ابتكارات طراحي فرصتطلبانه بودند، و در سياست عمومي منعكس ميشدند، نه اينكه از قبل سياستگذاري شده باشد؛
- در نتيجه توسعهها فاقد عموميت، نامربوط به هم، اتفاقي و تدريجي بودند؛
- اين طراحي شهري جديد، در اهداف و چشمانداز عمومي شكست خورده بود؛
- خصوصي كردن، قطبيشدن را بدتر كرده و آن را تقليل داده بود، مراكز عمومي شهر خالي و طلسم شده و مراكز خصوصي شهر پر جنبوجوش بودند.
طراحی منظر
فرايند طراحي شهري :
نظريه طراحي شهري به مثابه فرايند در اين كتاب يك موضوع چرخشی است. از طريق فرايند طراحي،چهار زمينهاي كه در بالا به آن پرداخته شد و بعد ششم كه در بخش دوم گفته شده، به يكديگر ارتباط پيدا ميكنند. بنابراين، بخش اول كتاب، با تمركزي مختصر روي فرايند طراحي شهري به پايان خواهد رسيد. «طراحي» در طراحي شهري (فقط) گونهاي فرايند هنري نيست، بلكه به نوعي تحقيق و تصميمسازي است. طراحي يك فعاليت خلاقانه، اكتشافي و حل مسئله است كه از طريق اهداف و محدوديتها سنجيده شده و تعادل مييابد، راه حلهاي مسئله و ممكنها كشف ميشوند، و راه حلهاي مناسب استنتاج ميشوند. طراحي ارزش افزودهاي به تركيب اجزاي مسئله دارد. بنابراين، نتيجهگيري كل [مسئله] بزرگتر از مجموع بخشهاست.
هر طراحي باید معيار خاصي را برآورده كند. معيارهايي كه ويتروويوس، نشان داده «استحكام راحتي و لذت» ميتواند معياري براي طراحي شهري خوب باشد: استحكام مربوط است به دستيابي به معيار فني لازم؛ راحتي مربوط است به معيارهاي عملكردي؛ در حالي كه لذت در مورد زيباييشناسي است. اين معيارها نميتوانند در سلسلهمراتب اهميت جاي گيرند: بلکه طراحي خوب بايد همه اين معيارها را يكجا در اختيار داشته باشد. در دوراني كه قحطي منابع طبيعي رو به افزايش است، معيار چهارم، يعني «اقتصاد» را نيز بايد اضافه كرد، نه فقط در معني مالي يا توجه به فشارهاي بودجه، بلكه همچنين در معني گستردهتر آن يعني به حداقل رساندن هزينههاي محيطي تمام انواع طراحي از فرايند اساساً مشابهي تبعيت ميكنند. جان زاديل (1981)، اين موضوع را تحيت عنوان «مارپيچ طراحي» عنوان ميكند، يك فرايند چرخشي و تكرارشونده با راه حلهايي كه از طريق رديف جهشهاي خلاقانه، يا تغيير جهتهاي مفهومي پالايش ميشوند (شكل 3.8). مسئله مشخص ميشود تا طراح از میان طيفي از راه حلها يا ديدگاهها، به يك راه حل برسد. فرايند به سمت راه حل پاياني قبل قبول حركت ميكند، تا در حيطه پاسخهاي قبل قبول، تصميم براي اقدام و اجراي هدف گرفته شود. به علاوه هدف از طريق فرايند اجرا نیز اصلاح و تصحيح هم ميشود.
همچنين جستجوي راه حلها در فرايند طراحي شامل، اكتشاف و تحقيق مسئله طراحي نيز ميشود. فن مايس (1990، ص 202)، اظهار ميكند كه عوامل خارجي فرايند طراحي (عامه مردم، سياستمداران، كارفرمايان و غيره) اغلب در در ك «نامعلومي» اسامي آن دچار مشكل ميشوند. كارل پوپر (1972، ص 260) بر طبيعت اكتشافكننده طراحي تأكيد ميكند:
«ما شروع ميكنيم … با يك مسئله، يك دشواري … مسئله هر چه باشد وقتي براي اولين بار با آن مواجه شديم، بديهي است كه نميتوانيم چيز زيادي از آن بدانيم. در بهترين حالت، فقط آگاهي مبهمي از اينكه مسئله واقعاً چه چيزي را شامل ميشود داريم. بنابراين، چگونه ميتوانيم يك راه حل بسنده، ارائه دهيم؟ بديهي است كه نميتوانيم. ابتدا بايد بصيرت بهتري نسبت به مسئله پيدا كنيم. اما چگونه؟
پاسخ من بسيار ساده است، با ارائه راه حلي ناكافي و با نقد كردن آن. فقط از اين طريق ميتوانيم مسئله را درك كنيم. درك يك مسئله يعني درك دشواري آن. و درك دشواري آن يعني درك علت اينكه چرا به سادگي قابل حل نيست ـ چرا راه حلهاي بديهيتر جواب نميدهند. ما بايد اين راه حلهاي بديهي را ارائه دهيم؛ و بايد آنها را به نقد بكشيم: براي يافتن علت عدم كارايي آنها. از اين طريق، ما با مسئله آشنا ميشويم و ممكن است از راه حلهاي بد، به راه حلهاي بهتر برسيم. به شرط آنكه هميشه توانايي خلاقانه براي حدسهاي جديد و جديدتر داشته باشيم.
اين … است آنچه معني «كار روي مسئله» را ميدهد. و اگر به اندازه كافي روي يك مسئله كار كردهايم، و به اندازه كافي، شروع به دانستن آن ميكنيم،درك آن، به اين معنا است كه ميدانيم چه نوع حدس و گمان يا فرضيهاي اصلاً به كار نميآيد، چون به سادگي نكته اصلي مسئله از دست ميرود، و ميدانيم با چه نوع نیتی بايد برخورد كنيم با هر تلاش جدي براي حل آن. به عبارت ديگر، شروع به ديدن انشعابات مسئله ميكنيم، زير ـ مسئلههاي آن، و ارتباط آن با ساير مسائل».
پر مقياس بزرگ، فرايندهاي طراحي شهري در دو شكل مجزا رخ ميدهند (نگاه كنيد به فصل يك):
طراحي ندانسته: جمعآوري مداوم تصميمات مقياس كوچك و اغلب از طريق آزمون و خطا. بسياري از شهرهايي كه با اين روش توسعه يافتهاند، مركز به مثابه كل طراحي نشدند و به آهستگي و تدريجي رشد كردهاند، نتيجه آن محيطهايي است كه بيشتر زنده ماندهاند و امروز، ارزش بالايي دارند. اين فرايند به علت آنكه سرعت تغييرات آهسته و ميزان تغييرات اندك بوند، هنوز كارآمد است. چه خوب و چه بد، بسياري از محيطهاي شهري معاصر، طي اين روش فاقد عموميت و تدريجي واقع شدهاند، بدون برنامهريزي و طراحي؛
طراحي دانسته: فرايند از طريق اهداف، برنامهها و سياست هاي توسعه طراحي شكل گرفته، متعادل شده و كنترل ميشود.
مورد آخري، از چهار جنبه كليدي پيروي ميكند: Setting Brief؛ طراحي؛ اجرا؛ و بازنگري پس از اجرا. در هريك، طبيعت مسئله مثل اطلاعات و تأثيرات بيرون داده ميشود و نتيجه آن فرايندي تكرارشونده با طرحها ـ شامل سياستهاي طراحي و ساير راهنماها ـ است كه با اهداف جديدي كه ايجاد شده، تجديد نظر ميشود.
از هر يك از چهار جنبه كليدي توسعه ـ بخصوص طراحي ـ فرايندهاي فكري طراحي شهري ميتواند به مجموعهاي از مراحل تفكر، تجزيه شود:
اهداف زمينه: برقراری ارتباط با ساير بازيگران (مخصوصاً كارفرمايان و بانكداران) و توجه داشتن به واقعيتهاي اقتصادي و سياسي، مقياس زماني پيشنهادي و خواستههاي كارفرما و بانكدار؛
تحليل: جمعآوري و تحليل اطلاعات و نظراتي كه ميتواند راه حلهاي طراحي را شكل دهد؛
تصور: ايجاد و توسعه راه حلهاي ممكن از طريق فرايند تكرارشونده تخيل و نمايش كه معمولاً تجربه شخصي و فلسفه آن را به وجود ميآورد؛
تلفيق و پيشگويي: آزمودن راه حلهاي به دست آمده براي تعيين گزينههاي مناسب؛
تصميمسازي: تعيين گزينههاي مردود و آنهايي كه بايد بيشتر پالايش شده و توسعه يابند، تا به عنوان راه حل طراحي برگزيده شوند؛
ارزيابي: بازنگري محصول نهايی و موفقيت آن.
در اين مرحله، طراحي شهري فرايندهاي مشابه طراحي را در برنامهريزي در مقياس كل شهر، در طراحي معماري ساختمانهاي شخصي، در مهندسي زيرساختها و در طراحي منظر، در هر مقياسي موازي ميكند (شكل 3.9).
شکل 3.9 : فرایند جامع طراحی شهری
طراحی منظر
نتيجهگيري :
اين فصل چهار زمينه اساسي را براي فعاليت طراحي شهري ارائه داده است. جان كلام اين بوده، كه طراحي شهري ـ مانند همه اشكال طراحي ـ فرايندي چرخشي و تكرارشونده است.
چهار زمينه ارائهشده در تعريف طراحي شهري كه در ابتداي فصل يك ارائه شد، قرار ميگيرند. اين تعريف اهميت چهار موضوعي را كه در اين كتاب ارائه ميشوند، اثبات ميكند. اول اينكه، طراحي شهري، براي مردم و در مورد آنهاست. اين به معني توجه به تساوي حقوق، جنسيت، گروههاي درآمدي و غيره است. عموماً به صورت گستردهتر بر درآمدهاي جمعي تأكيد بيشتري دارد تا بر درآمدهاي فردي.
دوم اينكه، ارزش مكان و نياز براي توجه به مبحث مكانسازي را تأكيد ميكند و پاسخگوي زمينههاي محلي و جهاني است. سوماً مشخص ميكند كه طراحي شهري در دنياي واقعي رخ ميدهد و اينكه ايجاد فرصت براي طراحان شهري نوعاً به وسيله نيروهايي كه (بازار و قانونگذاري) در وراي توان و كنترل آنهاست محدود ميشود. هر چند اين نميتواند جلوي تلاش طراحان شهري براي به چالش كشاندن و گسترش مرزهايي كه آن را محدود ميكند را بگيرد. چهارم اينكه، بر اهميت طراحي به مثابه فرايند تأكيد ميكند.