مؤلفههاي عملكردي كيفيت طراحي شهري
دسترسي:
دسترسي يكي از مهمترين خصوصيات يك شهر خوب است. دسترسي را ميتوان بصور مختلف تقسيمبندي كرد: دسترسي به افراد، دسترسي به فعاليتها، دسترسي به كالاها و منابع، دسترسي به اماكن و دسترسي به اطلاعات. به استثناي مورد آخر، بقيه دسترسيها فيزيكي بوده و وقوع آنها نيازمند شبكههاي خاصي است. (بحرینی،203،1382)
دسترسي مطلوب آنست كه كليهي افراد جامعه، اعم از پير، جوان و معلول با درآمدها و امكانات مختلف را دربر گيرد و امكان انتخاب را براي همه فراهم سازد. (بحرینی،204،1382)
از نظر طراحي شهري، خيابانها و شبكههاي اصلي ارتباطي، مهمترين و حساسترين فضاهاي عمومي يك شهر را تشكيل ميدهند زيرا درصد زيادي از سطح شهرها به اين فضاها اختصاص يافته است، مهمترين عنصر اصلي شكل شهر است، محل اتصال و ارتباط فضاها با فعاليتهاي شهري به يكديگر است، نماد فرهنگي است و بالاخره مهمترين ابزار طراحي شهري به شمار ميآيند. (بحرینی،204،1382)
دسترسي ارتباط تنگاتنگي با كاربريها دارد زيرا نحوهي توزيع فضايي كاربريها است كه مسئلهي دسترسي را بين آنها مطرح ميسازد. (بحرینی،204،1382)
با شدت گرفتن مسائل آلودگي هواي ناشي از وسايل حمل و نقل و تراكم رفت و آمد در شبكههاي اصلي ارتباطي كه منجر به اتلاف وقت زياد و كاهش كارآيي ميگردد، تجديد نظر در راههاي تأمين دسترسي در شهرها و جانشين كردن وسايل نقليه شخصي با وسايل نقليهي عمومي، پياده و دوچرخه جزء اهداف طراحي شهري امروز درآمده است. (بحرینی،204،1382)
مطالعات دسترسي در دو بخش مطالعات مربوط به شبكه و مطالعات مربوط به رفت و آمد صورت ميگيرد:
در مطالعات شبكه خصوصيات شبكه از قبيل درجه اهميت، عرض، كيفيت و مشخصات شيب طولي و عرضي، (كف سازي، روشنايي، جدول سازي، فضاي سبز، مبلمان، پاركينگ، تفكيك پياده و سوارهرو، پل و ….) ارتباط كاربريهاي اطراف با شبكه، علائم و تابلوها، فضاي خاص عابر پياده و نظاير آن مورد بررسي قرار ميگيرد.
در مطالعات رفت و آمد نحوه و ميزان استفاده از شبكه مورد بررسي قرار ميگيرد. اساس اين بخش، مطالعات مبدأ- مقصد (origin- destination) است كه نشان ميدهد سفر از كجا، براي چه منظور، به كجا، با چه وسيله و … صورت گرفته است. معمولاً انجام اين مطالعات پرهزينه بوده و تنها در صورتي كه منطقهي مورد مطالعه از نظر ترافيكي با مشكل جدي مواجه باشد انجام آن ضروري ميباشد. (بحرینی،205،1382)
با توجه به مسائل شهرهاي امروزي چند نكته را ميتوان بعنوان اهداف دسترسي در طراحي فضاهاي شهري مورد تأكيد قرار داد:
– پيادهروي و دوچرخهسواري بعنوان جانشين مناسبي براي اتومبيل
– طراحي محورهاي پياده در مراكز شهري با هدف فرهنگي، تجاري، تفريحي و …
– اولويت دادن به وسايل نقليهي عمومي در مقابل وسايل نقليهي خصوصي
– طراحي بر اساس نيازهاي انسان نه ماشين
– تلاش در كاهش مصرف سوختهاي فسيلي جهت بهبود كيفيت هواي شهرها
– استفاده از ابزار و تمهيدات گوناگون نظير درخت جهت كنترل و كاهش آلودگي صدا و هوا در شبكههاي اصلي ارتباطي
– با استفاده از مفهوم كاربريهاي مخلوط (Mixed use) و نزديك كردن محل كار و زندگي ميتوان از طول و تعداد سفرهاي شهري كاست و مشكلات دسترسي را كم كرد.
– بالا بردن تراكم تا حد معقول از نياز به سفرهاي طولاني تا حدودي ميكاهد.
– با استفاده از تدابير گوناگون، شرايط محيطي مساعدي براي معابر ميتوان فراهم كرد.
– در طراحي فضاهاي دسترسي توجه به الگوهاي رفتاري امري ضروري و اجتناب ناپذير است.
– بر خلاف نظريهي مدرنيستها، خيابانها بايد در كنار عملكرد شهري، عملكردهاي فرهنگي، اجتماعي، تفريحي و … را دارا باشند. (بحرینی،205،1382)
ارايهي شكلي از پلان و مقطع يك خيابان (بحريني ص 206 و 207)
مقايسهي روش مبتني بر تردد وسايل نقليهي موتوري و برنامهريزي انسانگرا (قریب،21، 1381)
ويژگيهاي عابر پياده:
– انعطاف پذيري: به دلخواه، خود را با شرايط مختلف طبيعي وفق ميدهد.
– خود تنظيمي: نيازمندي بدن انسان به انرژي، به مقدار زيادي مانع از اتلاف بيهودهي آن ميشود.
– سطح كمتر مورد نياز
– سرعت كم: سرعت حركت پياده غالباً بين 2 تا 7 كيلومتر در ساعت است.
– ميزان قابليت صعود
– تأمين انرژي از سيستم زيست محيطي
– سطح بالاي اطلاعرساني در طراحي فضاي خيابان
– ميزان ايمني تردد
– شدت صوتي كمتر
– بدون گاز و دود (قریب،33، 1381)
ناتوانيهاي عابر پياده:
– حساسيت نسبت به راه غيرمستقيم بيراهه
– حساسيت نسبت به اختلاف سطحها
– حساسيت نسبت به محيط زشت و بدمنظرهي اطراف مسير
– حساسيت نسبت به عوامل جوي (قریب،56، 1381)
سلسله مراتب شبكهي ارتباطي كه بيشتر جنبهي غيرمحلي دارد عبارتست از:
– آزاد راه (اتوبان)
– بزرگراه (اتوبان شهري)
– خيابان اصلي درجهي يك (عبوري) يا شاهراه
– خيابان اصلي (قریب،14،1382)
سلسله مراتب شبكهي دسترسي سواره كه جنبهي محلي دارد:
– خيابان جمع و پخش كننده
– خيابان فرعي بن باز و فرعي بن بست (ارتباط مستقيم به واحدهاي مسكوني)
– فرعي پياده (ماشين رو) (قریب،14،1382)
تعاريف:
ترافيك در گردش و ترافيك ساكن: كليهي وسايل نقليهاي كه در حال حركت باشند، ترافيك در گردش و وسايل نقليهاي كه در حال توقف و پارك باشند، ترافيك ساكن ناميده ميشوند.
ترافيك داخل: كليهي وسايل نقليهاي كه در داخل منطقهي آمارگيري در حركت باشند.
ترافيك مبدأ: كليهي وسايل نقليهاي كه مبدأ حركتشان در منطقهي آمارگيري شروع و از آن منطقه خارج شوند.
ترافيك مقصد: كليهي وسايل نقليهاي كه از خارج محدوده آمارگيري، وارد منطقه آمارگيري شده و پايان حركتشان در آنجا باشد.
ترافيك عبوري: كليهي وسايل نقليهاي كه از منطقهي آمارگيري عبور كرده و مبدأ و مقصد آنها در خارج از منطقهي آمارگيري باشد.
ترافيك ورودي: به وسايل نقليهاي كه در زمان آمارگيري وارد منطقهي آمارگيري شوند.
ترافيك خروجي: به وسايل نقليهاي كه در مدت آمارگيري از منطقهي آمارگيري خارج شوند.
ترافيك عبوري منقطع: وسايل نقليهي عبوري كه در منطقهي آمارگيري در حين عبور از منطقه توقف نسبتاً طولاني داشته باشند. (قریب،11،1382)
ظرفيت راه: به بيشترين تعداد وسايل نقليهاي كه عبور آنها در مدت يك ساعت، با كيفيتي معين در ترافيك از يك مقطع يا طول يكنواختي از راه امكانپذير باشد، ظرفيت ميگويند. به عبارت ديگر ظرفيت به معناي حداكثر توان عبوري ترافيك موتوري يا پياده از يك قسمت يا مقطعي از راه است. (حمل و نقل كتاب سبز، 23)
حجم ترافيك: تعداد وسيلهي نقليهاي كه در مقطعي مشخص از خيابان، ظرف يكساعت از آن مقطع عبور كند.
هر شبكهي ارتباطي ظرفيتهاي معين و محدودي دارد و چنانچه حجم ترافيك از حدي معين تجاوز كند، كيفيت آمد و شد پايين ميآيد. وقتي كه حجم ترافيك راه از ظرفيت مطلق آن بيشتر شود، راهبندان ايجاد ميشود. (حمل و نقل كتاب سبز، 23)
براي تعيين ظرفيت توقفگاههاي عمومي مورد نياز يك شهر، ميتوان براي هر وسيلهي نقليه 30 مترمربع پاركينگ محاسبه نمود. (قریب،115،1382)
حداقل اندازهي فضاي پاركينگ 5/2 × 5 متر است. اگر اين فضا در محلي به صورت باز در جلوي واحد مسكوني پيشبيني شده كه پشت آن در (براي مثال در گاراژ) قرار دارد، لازم است فضايي اضافي پشت پاركينگ و جلوي در، در نظر گرفته شود. (توسلی،34،1376)
ضوابط اصلي طراحي شبكه دوچرخه سواري عبارتند از: (حمل و نقل كتاب سبز، 40)
- آسان بودن
- زيبايي و امنيت
- راحتي
- توجه به جهت تابش آفتاب
خيابانهاي شهري سه نقش اساسي بر عهده دارند: (حمل و نقل كتاب سبز، 53)
- فراهم آوردن دسترسي وسايل نقليه موتوري به بناها و محوطههاي واقع در اطراف راه
- نقش اجتماعي
- نقش جابجايي
نقشهاي اجتماعي و دسترسي با يكديگر تعارض شديد ندارند و در مواردي همسو عمل ميكنند اما اين نقشها هر دو، با نقش جابجايي راهها در تعارض هستند.
عواملي كه در تعيين عرض پيادهرو نقش دارند عبارتند از: حداقل عرض عبور براي پيادهها، كاربري اراضي مجاور خيابانها، حجم عبور و تداخل حركات پيادهها، عملكرد راه و نوع ترافيك، وجود تأسيسات شهري در زير سطح پيادهرو (حمل و نقل كتاب سبز، 87)
عرض مفيد پيادهرو و پياده راه در مناطق مسكوني پرتراكم نبايد از 5/1 متر و در مناطق مسكوني كمتراكم و يا با تراكم متوسط از 25/1 متر كمتر باشد. در مناطق تجاري اين عرض نبايد از 2 متر كمتر باشد. (حمل و نقل كتاب سبز، 87)
طراحي اصولي از نظر دسترسي آنست كه حركت سواره را بر سلسله مراتبي (سطوح مختلف دسترسي) استوار كند. هر نوع دسترسي نقش ويژهي خود را در سلسله مراتب از نظر سيماي بصري و ساير معيارهاي كالبدي داراست. (توسلی،7،1376)
تنها مشكلي كه در نتيجهي رعايت كامل سلسله مراتب دسترسي ممكن است پيش بيايد اين است كه راهها ممكن است در نتيجهي طراحي نادرست افزايش يابد. (توسلی،7،1376)
در مناطق مسكوني جديد، حركت وسايل نقليه با توجه به موارد زير بايد به صورتي مناسب، سالم و مطبوع طراحي شود:
1- شبكهي راهها از جريان ترافيك مجزا باشد.
2- رعايت سلسله مراتب روشن و مشخص راهها با اندازههاي مختلف كه با توجه به مسير و معيارهايي كه برحسب سرعت و حجم ترافيكي شكل گرفته باشد. (توسلی،8،1376)
در تركيب مجموعهي شهر و در بخشهاي مسكوني آن بايد به خيابان به صورت عنصري توجه كرد كه مسير و شكل آن با سازمان فضايي شهر، مقياس، منظر سازي و ساير جوانب مجموعه به طور سازگار شكل گيرد. (توسلی،30،1376)
نفوذپذيري:
فقط مكانهايي كه براي مردم قابل دسترس باشند به آنان حق انتخاب ميدهند. با اين تعبير كيفيت نفوذپذيري (تعداد راههاي بالقوه به يك محيط) عامل محوري دستيابي به مكانهاي پاسخده تلقي ميگردد.(بنتلی و دیگران،6، 1382)
حدي از قدرت انتخاب كه يك محيط به مردم ميدهد تا بدان طريق از مكاني به مكاني ديگر بروند، يك معرف كليدي جهت ارزيابي پاسخدهندگي آن محيط تلقي ميگردد، كه اين كيفيت نفوذپذيري ناميده ميشود. (بنتلی و دیگران،15، 1382)
از آنجا كه نفوذپذيري يك عامل اساسي و محوري در دستيابي به مطلوبيت است، بايد در اولين مراحل طراحي مورد توجه قرار گيرد. (بنتلی و دیگران،6، 1382)
نفوذپذيري هر نظامي از فضاهاي همگاني به تعداد راههاي بالقوهاي كه براي عبور از يك نقطه به نقطهي ديگر در نظر گرفته شده بستگي دارد. اين راههاي بالقوه بايد شفاف و ديدني باشند. (بنتلی و دیگران،16، 1382)
فقدان نفوذپذيري بصري:
هر دو جنبهي كالبدي و بصري نفوذپذيري به اين بستگي دارند كه شبكهي فضاهاي عمومي چگونه محيط را بلوك بندي ميكنند. بلوک ها حوزه هایی از اراضی هستند که کاملا به وسیله معابر عمومی احاطه می گردند. (بنتلی و دیگران،16، 1382)
ضمن توجه به ارزش فضاهاي عمومي در نظر گرفته شده، بلوكهاي كوچك نفوذپذيري بيشتري را در مقايسه با بلوكهاي بزرگتر عرضه ميدارند. آنها همچنين موجبات افزايش نفوذپذيري بصري و ارتقاي ميزان آگاهي مردم جهت برخورداري از گزينههاي استفادهي بيشتر را فراهم ميآورند.(بنتلی و دیگران،17، 1382)
سه مورد از شيوههاي طراحي ذيل نمونههايي هستند كه موجبات كاهش ميزان نفوذپذيري فضاهاي همگاني را فراهم مينمايند:
– بزرگ در نظر گرفتن مقياس ساخت و ساز: ساخت و ساز قطعات خيلي بزرگ كه ميتوانستند ضمن حفظ عملكردهاي در نظر گرفته شده به قطعات كوچكتري تبديل شوند، سبب ايجاد بلوكهاي ساختماني بزرگي ميگردد كه معمولاً نامتناسب و غير پاسخده هستند.
– به كارگيري يك نظام سلسله مراتبي در سازماندهي فضايي عرصهي طراحي: طرحهاي داراي نظام سلسله مراتبي ميزان نفوذپذيري را كاهش ميدهند. نظام سلسله مراتبي طراحي راهها، دنيايي از معابر بنبست و دور برگردانها ايجاد ميكند كه قدرت انتخاب مسير را به كمترين ميزان ممكن ميرساند. اين بدان معني نيست كه دوربرگردانها و يا بنبستها هميشه كاركرد منفي داشته باشند كه اگر به ايجاد يك حق انتخاب مناسب رهنمون شوند، پشتيبان پاسخدهندگي فضا ميباشند و از گم شدن در مسير نيز جلوگيري ميكنند. دور برگردانها بايد بعنوان پشتيبان، به يك طرح واجد كيفيت نفوذپذيري اضافه شوند نه اينكه اساس و بنيان آن طرح را بسازند.
– جدايي سواره و پياده: به وسيلهي جدا كردن كاربران فضاي عمومي به گروههاي مختلف نظير پياده و سواره و با محدود كردن هر كدام به وسيلهي شبكهي راههاي جدا از هم، از ميزان نفوذپذيري به طور مؤثرتري كاسته ميشود. (بنتلی و دیگران،17، 1382)
بهتر است در مراحل آغازين طراحي بالاترين حد نفوذپذيري را براي هر كسي و هر فعاليتي فراهم بياوريد. چنانچه بعداً در جريان استفاده، ضرورتي به جداسازي باشد از طريق طراحي جزئيات و با اعمال مديريت دستيابي به آن مقدور ميگردد. در اينصورت به استفاده كنندگان آيندهي فضا براي چگونگي استفاده از فضا قدرت كنترل داده ميشود تا چنانچه شرايط تغيير كند آنها بتوانند به درهم آميختن عرصهها و فعاليتها اقدام كنند. (بنتلی و دیگران،20، 1382)
نفوذپذيري بصري بين فضاهاي خصوصي و عمومي ميتواند موجبات غناي قلمرو همگاني را فراهم بياورد. معهذا، اگر از فضا استفادهي نادرستي صورت پذيرد در تمايز حياتي بين عرصههاي خصوصي و عمومي توأماً اغتشاش ايجاد ميگردد. (بنتلی و دیگران،21، 1382)
نفوذپذيري كالبدي بين فضاهاي عمومي و خصوصي در سرسراها يا وروديهاي ساختمانها و محوطهها يا حياطها حادث ميگردد. از طريق افزايش سطح فعاليتها در لبههاي فضاي عمومي، موجبات تقويت نفوذپذيري فراهم ميگردد. (بنتلی و دیگران،21، 1382)
گونهاي از ساخت و ساز كه با قرار دادن فضاهاي باز خصوصي در عقب ساختمانها و فضاي باز عمومي در جلو اين دو جبهه را از هم متمايز مينمايند، نوعي ساماندهي فضايي را موجب ميگردند كه ما آنرا «ساخت و ساز طولي بلوك» نام نهادهايم. (بنتلی و دیگران،22، 1382)
الزامات نفوذپذيري كالبدي و بصري خواستههاي قدرتمندي را در طراحي به پيش ميآورد. آسانترين راه پاسخدهي به اين خواستهها طراحي بلوكهاي طولي است:
– جبهههاي جلويي به فضاهايي عمومي نظير خيابان، ميدان يا پارك نظر داشته باشند، به ترتيبي كه بتوانند با نزديكي كافي از زندگي پرتحرك و بانشاط آن بهرهمند شوند.
– جبهههاي عقبي به سوي مركز بلوك ميل نمايد.
– فضاهاي باز خصوصي در جبهه عقب ساختمانها در نظر گرفته شوند. (بنتلی و دیگران،24، 1382)
در هر پروژهاي كه به اندازهي كافي بزرگ باشد تا بتوان بيش از يك بلوك را در آن جاي داد، اين امكان بالقوه براي مردم وجود دارد كه از طريق حوزهي پيرامون پروژه از عرصهي عملياتي طرح عبور كنند و از يك طرف عرصه به طرف ديگر آن بروند. (بنتلی و دیگران،24، 1382)
اولين مرحله كار در طراحي اينست كه ساماندهي فضايي راهها در حوزهي پيراموني تجزيه و تحليل شوند تا نقاط دسترسي به سايت تعريف شده و اهميت نسبي آنها در اينكه مردم را به چه جاهايي هدايت ميكنند، شناخته شوند. (بنتلی و دیگران،25، 1382)
بررسي وضعيت موجود تمامي نظام شرياني داخل عرصهي طراحي و همينطور از حوزههاي پيراموني آن به عرصه عملياتي طرح، نقطهي شروع انجام يك طرح نفوذپذير است. با تجزيه و تحليل اين ارتباطات و تصميمگيري دربارهي بهترين شيوهي استفاده از آنها روند طراحي به پيش ميرود. مقولهي نفوذپذيري در دو مقياس اهميت پيدا ميكند: (بنتلی و دیگران،29، 1382)
1- شريانهايي كه عرصهي طراحي را به شهر همچون كل واحد پيوند ميزند: براي اين كه ما به يك سطح نفوذپذيري بالايي از كليت شهر به عرصهي طراحي و داخل آن دست پيدا كنيم بايد آنرا از طريق بالاترين تعداد ممكن شريانهاي اتصالي مستقيم به خيابانهاي اصلي شهر وصل كنيم.
2- شريانهايي كه عرصهي طراحي را به حوزهي پيراموني آن پيوند ميزند: سپس در حوزهاي كه به وسيلهي خيابانهاي اصلي تعريف شده، به بررسي تمام مسيرهاي ارتباطي عرصهي طراحي بپردازيد. (بنتلی و دیگران،29، 1382)
نفوذپذيري محله به معناي باز بودن آغوش آن بر روي همگان و تبديل شدن به يك گذرگاه پرهياهو نيست. بلكه اگر محلهاي بتواند با اطراف به تبادل بپردازد و درون آن حركت، فعاليت و رشد جريان داشته باشد، نفوذپذير تلقي ميشود. (قاسمی، 129، 1383)
ايدههاي پيشنهادي براي دستيابي به نفوذپذيري در يك محله:
1- وجود عوامل پيوند دهنده محله و محيط اطراف:
- نفوذ عناصر طبيعي اطراف به درون محله
- امكان دسترسي از بيرون به درون محله
2- بسته نبودن محله:
- نداشتن مرزهاي فيزيكي قطعي
- برقراري روابط اجتماعي با خارج محله
3- آزادي حركت و فعاليت در محله:
- امكان دسترسي ساكنان محله با همهي قسمتهاي آن
- انحصاري نكردن فضاهاي محله در جهت انجام يك فعاليت خاص
4- نفوذ فضاهاي خالي عمومي ميان دانههاي محله
- وجود عرصههاي باز عمومي درون محله
- تبديل معابر به فضاي نفوذ كننده به جاي عبور كننده
- تبديل دانههاي خالي به بخشي از شبكهي فضاهاي عمومي
5- امكان رشد و تغيير در درون محله:
- جايگزيني يا پر كردن دانههاي محله
- انعطاف فضاهاي شهري در جريان تغيير (قاسمی، 127، 1383)
نخستين ابزار براي امكان دسترسي از بيرون محله به درون آن، وجود وروديهاي تعريف شده براي ساكنان محله و قابل آدرس دهي براي مراجعه كنندگان ديگر است. (قاسمی، 129، 1383)
عامل ديگري كه زمينهي دسترسي از بيرون به درون محلات را فراهم ميآورد، راه داشتن شريانهاي اصلي محله به شريانهاي اصليتر محيط اطراف است. البته لزومي ندارد اين ارتباط مستقيم باشد و براي حفظ حريم محله بهتر است از واسطهاي ميان اين دو شريان استفاده شود ولي اين واسطه نبايد چنان پررنگ و قوي باشد كه ارتباط بين شريانهاي مذكور را در تصوير ذهني مردم تحتالشعاع قرار دهد و آنها را از درك اين ارتباط عاجز نمايد. (قاسمی، 130، 1383)
بسته نبودن محله، شرط ديگري است كه زمينهساز تبادل محله با محيط اطراف و ضامن نفوذپذيري آن است. عدم خودكفايي صرف محلات در شهرنشيني امروز، لزوم اين مسأله را بيشتر يادآور ميشود. (قاسمی، 130، 1383)
اساسيترين شرط در راستاي آزادي حركت و فعاليت در محله، امكان دسترسي ساكنان محله به همهي قسمتهاي آن در حيطهي عرصههاي عمومي و نيمه عمومي است. البته در اين دسترسي پياده اولويت دارد. (قاسمی، 132، 1383)
تبديل معابر به فضاهاي نفوذ كننده به جاي عبور كننده، تلاشي است در جهت شكوفا نمودن قابليت نفوذپذيري آنها. معابر امروز بيش از آنكه به درون بافت نفوذ كنند، از ميان آن ميگذرند. اگر تعداد معابري كه مستقيماً با خارج محله در ارتباط هستند، تجديد شود و خاصيت عبوري آنها نيز به مقصدي تبديل گردد، تا حدودي نقش نفوذ كنندگي معابر تقويت ميشود. (قاسمی، 134، 1383)
كمتر موجود صلب و ثابتي، نفوذپذير به نظر ميرسد. لذا امكان رشد و تغيير در درون محله، لازمهي نفوذپذيري آن است. رشد يك محله بيش از آنكه به معني انبساط آن به خارج از حريمش باشد، در گروي تغييرات دروني آن است. (قاسمی، 134، 1383)
كاربري:
كاربري زمين، جنبههاي فضائي همهي فعاليتهاي انساني را در روي زمين براي رفع نيازهاي مادي و فرهنگي او نشان ميدهد. (ديدگاههاي نو در جغرافياي شهري، 253، ج 1)
بطور كلي كاربري زمين (land use) عبارتست از شناخت وضع موجود پراكندگي انواع فعاليتهاي شهري مانند مسكوني، درماني، معابر، آموزشي، تجاري، اداري و غيره (كاربري اراضي شهري، رضويان، 33)
منظور از مطالعهي كاربري زمين، تهيهي اطلاعات اساسي دربارهي ويژگيهاي زمين و فعاليتهاي مختلفي كه در آن صورت ميپذيرد، ميباشد. از اين اطلاعات براي تجزيه و تحليل نحوهي استفاده از زمين در وضع موجود و تهيهي نقشهاي كه در آينده نحوهي استفاده از زمين را معين نمايد، استفاده ميشود. به طور كلي نحوهي استفاده از زمين عبارتست از آنكه بدانيم در وضع موجود، پراكندگي انواع فعاليتهاي شهري مانند مسكوني، درماني، راهها و معابر، آموزشي و مانند آنها به چه صورتي است و از كل مساحت شهري نسبت هر يك از كاربريهاي زمين چقدر است و هر يك از فعاليتها در چه مساحتي و به چه صورتهايي در سطح شهر پراكنده شدهاند و رابطهي آنها با يكديگر چيست و تا چه حد و اندازه داراي يك ارتباط منطقي و كارآ هستند. (شیعه،120، 1379)
كاربري زمين را ميتوان اينگونه تعريف كرد: كاربري زمين به طور ذاتي دربارهي تمام جنبههاي فضايي و فعاليتهاي انسان در زمين و طريقهاي كه سطح زمين ميتواند براي نيازهاي مختلف آماده شود و از آن بهرهبرداري گردد، صحبت می کند. (كاربري اراضي شهري، رضويان، 32)
در مقياسهاي گسترده، زمين بعنوان يك «منبع» در نظر گرفته شده و كاربري زمين به معني كاربري منابع ميباشد. ليكن در مقياس شهري، بجاي اينكه زمين را از ديد توان توليدي خاك و يا معادن زيرزميني آن ارزيابي كنند، تأكيد بيشتر بر روي توان استفاده از رويهي زمين جهت استقرار فعاليتهاي گوناگون است. در مورد اول، زمين به گروههايي چون: معدن به كشاورزي، مرتع و جنگل دستهبندي شده و توان آن بر حسب محصول زمين سنجيده ميشود. در حاليكه در مورد زمين شهري، زمين به گروههايي نظير: توليد، توزيع، خدمات، مسكن، تفريح، حمل و نقل و فعاليتهاي ديگر يك جامعهي شهري تقسيم و توان آن به عوامل متعددي بستگي دارد كه از آن جمله است مكان و موقعيت آن. (بحرینی،180،1382)
محدوديتهاي موجود زمين در مناطق شهري و خصوصاً در مراكز شهرها، استفادهي بهينه از آنرا براي فعاليتهاي رقيب مطرح ميسازد. به خاطر گسترش عمودي شهرها، امروزه مفهوم كاربري فضا (space use) نيز به جاي كاربري زمين (land use) بكار ميرود. (بحرینی،181،1382)
برنامهريزي كاربري زمين علم تقسيم زمين و مكان براي كاربردها و مصارف مختلف زندگي ميباشد. هدف اصلي و اساسي برنامهريزي كاربري زمين، استفادهي بجا و مناسب و در نهايت آمادهسازي زمين جهت مصارف مختلف شهري است. بنابراين در برنامهريزي كاربري زمين بايستي زمين مورد نياز جهت رسيدن اهداف آينده برآورده گردد. (كاربري اراضي شهري، رضويان، 14)
در واقع برنامهريزي كاربري زمين «مديريت خردمندانهي فضا به منظور بهينهسازي الگوي توزيع فعاليتهاي انسان» است. (كاربري اراضي شهري، رضويان، 14)
عوامل مؤثر بر توزيع فضايي كاربريهاي شهري:
- تعداد جمعيت، سن و جنس استفاده كنندگان
- نقش عوامل اقليمي مانند: دما، رطوبت، جهت باد، كيفيت و كميت تابش آفتاب
- عوامل اجتماعي مثل: آداب و سنن و رسوم ملي و مذهبي
- اوضاع اقتصادي چه در سطح كلان كشور و چه بصورت وضعيت اقتصادي خانوارها
- تجانس كاربريهاي همجوار
- عملكرد كاربريهاي شهري: اين عملكرد، نحوهي پخشايش آنها را مشخص ميكند.
- استانداردهاي ايمني: اين استانداردها هم از نظر مسائلي نظير زلزله، آتشسوزي و سيل بسيار مهم هستند و هم از نظر ايجاد آرامش رواني داراي اهميت ميباشند.
- نقش شهر در سطح ملي و منطقهاي: شهرها داراي نقشهاي گوناگوني همچون اداري، خوابگاهي، صنعتي،خدماتي و بازرگاني، تفريحي هستند و اين نقشها در تعيين ميزان و مكان كاربريهاي شهري تأثير قابل توجهي دارند. (كاربري اراضي شهري، رضويان، 70)
اثرات اجتماعي، اقتصادي و فيزيكي كاربريهاي شهري:
كاربريهاي شهري و تأثير آن در توزيع نقاط ثقل جمعيتي: يكي از ويژگيهاي عمده كاربري شهري تأثير آن در جذب و توزيع نقاط ثقل جمعيتي چه در سطوح شهري و چه در سطوح فراشهري ميباشد. ميزان تاثير پارهاي از كاربريها در ايجاد كشش براي افراد، بستگي مستقيم به سطح و كيفيت خاص آن عملكرد دارد.
كاربري شهري و تأثير آن در اقتصاد شهري: يكي از مهمترين شاخصههاي مورد توجه شهروندان جهت انتخاب محل سكونت، وجود مراكز و خدماتي است كه بتواند سرويسهاي لازم را جهت برآورده كردن نيازهاي مختلف جوامع شهري برآورده سازد. قيمت زمين در مناطقي از شهرها كه داراي دسترسي مناسب و نزديكتر به مراكز خدمات شهري هستند از ديگر مناطق بيشتر است و خود همين مسأله باعث ميشود كه افراد با توانايي مالي بيشتر در اين مناطق سكني گزيده و ساختمانهايي با كيفيت مناسبتر و عمدتاً با طبقات بيشتر در اين مناطق ساخته شده و ارزش افزوده چنين ساختمانهايي از ساير مناطق بيشتر شود. از طرف ديگر در مناطق حاشيهنشين با ساخت و سازهاي بيرويه كه عمدتاً بدون برنامه ريزي و طراحي شهري بوده و از نظر نظام كاربري اراضي فاقد كارآيي لازم در زمينهي ارايهي خدمات هستند، قيمت زمين نسبت به ساير قسمتهاي شهر ارزانتر ميباشد.
كاربريهاي شهري و تأثير آن در بهبود روابط اجتماعي و سلامت رواني: در زندگي صنعتي و ديجيتالي امروزي، مشكلات ناشي از كاهش عرصههاي اجتماعي و بروز فردگرايي و در نتيجه افزايش فشارهاي رواني، نياز به مكانهايي كه بتوانند اين فشارها را كاهش داده و باعث بسط روابط اجتماعي شوند را افزايش داده است. در حقيقت وجود كاربريهاي فضاهاي عمومي همچون فيلتري است كه روابط اجتماعي از هم گسسته را در شهرهاي شلوغ امروزي تلطيف ميكند. بعنوان مثال نميتوان نقش يك پارك شهري و يا يك سينما و تئاتر را در توسعه و ايجاد روابط سالم اجتماعي و كاهش فشارهاي رواني ناديده گرفت.
كاربريهاي شهري و تأثير آن در كالبد فيزيكي شهرها و هدايت جهات توسعهي شهري: كاربريهاي شهري به جهت نقش و اهميتي كه در شهرها ايفاء ميكنند از نظر فيزيكي، كالبد شهرها را تحت تأثير قرار ميدهند. ساختمانها و مجتمعهاي مسكوني، اداري، مكانهاي تجاري، ورزشي و تفريحي امروزه با ايفاي نقش مؤثر از طريق همگرايي فعاليتهاي همنوع و هماهنگ و يا واگرايي فعاليتهاي ناسازگار كالبد شهرها را در سيطره نفوذ خود قرار دادهاند. مكانهاي استقرار كاربريها نقش قابل توجهي در تنظيم و هدايت جهات توسعه شهرها ايفاء مينمايند.
طبقهبندي كاربريهاي شهري:
كاربريهاي شهري را از جهات گوناگون و شيوههاي مختلف ميتوان طبقهبندي نمود و بر اساس آن نقشهي كاربري اراضي را تهيه كرد. برخي از اينگونه طبقهبنديها عبارتند از:
– گروهبندي بر مبناي طرحهاي شهري (جامع- تفصيلي- هادي)
– طبقهبندي بر حسب تقسيمات شهر (محلات مسكوني، بازار و مراكز تجاري شهري، مراكز اداري شهري و …)
– دستهبندي عملكردي (مناطق صنايع سنگين، عملكردهاي عمده و بزرگ، تفريحي، عمدهفروشي و…)
– دستهبندي ترافيكي (عملكردهاي با جذب روزانة دائم زياد، متوسط، كم، عملكرد با جذب سفر روزانه زماني و …)
– طبقهبندي بر اساس انواع گروههاي درآمدي (عملكردهايي كه مورد مراجعه عموم مردم، طبقات پايين، گروههاي خاص)
– طبقهبندي از نظر مالكيت (خصوصي، عمومي و ويژه)
– طبقهبندي از نظر فعاليت (مسكوني، تجاري، صنعتي)
اهميت مطالعات كاربري زمين در فرآيند طراحي شهري:
نقطهي مشترك برنامهريزي و طراحي شهري: از يك ديد نسبتاً سنتي پيشنهاد كاربري زمين و خصوصيات مربوط به آن، نقطهي پاياني و حاصل كار برنامهريزي شهري تلقي ميشود. نقشهي پيشنهادي كاربري زمين، جداول، ضوابط و معيارهاي مربوطه گرچه حاوي مفاهيم سه بعدي نيز ميباشند ليكن معمولاً به صورت دو بعدي ارايه شده و ترجمه و تفسير جنبههاي سه بعدي آن به طراح شهر واگذار ميشود. بر همين اساس شروع كار طراحي شهري نقشه و اطلاعات كاربري زمين است كه اساس و پايه طرح پيشنهادي طراح شهري را تشكيل ميدهد.
نتيجهي مطالعات جمعيت، اقتصاد، طبيعت و … در كاربريهاي زمين انعكاس پيدا كرده و به اين طريق تجلي كالبدي – فضايي مييابد. بنابراين اهداف و خواستهاي متعدد و متنوعي زمينه و پشتوانه پيشنهادات كاربري زمين را تشكيل ميدهد.
رابطهي تنگاتنگ كاربري زمين و حمل و نقل: فلسفهي وجودي دسترسي برقراري ارتباط بين كاربريهاي مختلف ميباشد كه با فواصل متفاوت در فضا توزيع شدهاند. عامل اصلي تعيين كننده وضعيت شبكههاي دسترسي از نظر نوع، اندازه، مكان و غيره وضعيت كاربريها ميباشد.
مقايسهي دو نقشه از دو زمان: با استفاده از نقشهي كاربريهاي زمين ميتوان به خصوصيات عمدهي محل پي برد. تهيهي دو نقشه كاربري زمين از يك محل براي دو زمان متفاوت، تغيير و تحولات حاصله در محل را نه تنها از نظر تغيير در كميت كاربريها بلكه از بسياري جهات ديگر نيز روشن ميسازد.
مقايسه دو نقشه از دو محل در يك زمان: براي انجام يك مقايسهي تطبيقي از دو محل در يك زمان خاص نيز ميتوان از نقشهي كاربريهاي زمين استفاده كرد. كاربري زمين خصوصيات مختلف محل را در خود منعكس ميكند و بنابراين با مقايسه و تحليل نقشهي كاربريهاي زمين ميتوان به تفاوتهاي صريح و حتمي اين فضاها پي برد. (بحرینی،181،1382)
برنامهريزي كاربري زمين: برنامهريزي كاربري زمين شامل چهار مرحله به شرح زير است: (بحرینی،185،1382)
بررسي اوضاع موجود كاربريها
ارزيابي وضع موجود
تعيين اهداف
تهيهي برنامه
برداشت وضع موجود كاربريها: براي برداشت وضع موجود كاربريها دو روش كلي وجود دارد كه يكي برداشت دستي و ثبت مستقيم اطلاعات بر روي نقشه است و ديگري استفاده از روش برداشت از راه دور يا عكسهاي ماهوارهاي است. روش برداشت دستي سادهترين نوع برداشت كاربريها بوده و براي شهرهاي كوچك و پروژههاي طراحي شهري بسيار مناسب است. (بحرینی،187،1382)
بديهي است استفاده از روش دستي در برداشت وضع موجود كاربريها، كارآيي لازم را براي شهرها و مناطق بزرگ شهري نداشته و لازم است از روش مناسبتري براي اين منظور استفاده شود. در سالهاي اخير تكنولوژي برداشت از راه دور (Remote sensing) پيشرفتهاي چشمگيري داشته و به موازات آن كاربردهاي آن نيز گسترش يافته است. يكي از اين كاربردها برداشت وضع موجود كاربريها در مناطق شهري است كه به تدريج جانشين روشهاي سنتي ميشود. (بحرینی،188،1382)
ارزيابي وضع موجود كاربريها: پس از اينكه اطلاعات لازم از وضع موجود كاربريها به دست آمد بايد اقدام به ارزيابي آنها نمود تا مسائل و مشكلات مربوط به استقرار كاربريها در مناطق مورد مطالعه مشخص گردد. براي اين منظور از چهار ماتريس با شرح زير استفاده ميشود:
– ماتريس سازگاري (Compatibility matrix) :
كاربريهايي كه در حوزهي نفوذ يكديگر قرار ميگيرند بايد از نظر سنخيت و همخواني فعاليت با يكديگر منطبق بوده، موجب مزاحمت و مانع انجام فعاليت يكديگر نگردد. كاربريهاي همجوار از نظر سازگاري ممكن است حالتهاي زير را با هم داشته باشند:
الف) كاملاً با يكديگر سازگار باشند. به اين مفهوم كه هر دو داراي خصوصيات مشترك بوده و فعاليت آنها كاملاً بر يكديگر منطبق است. نظير دو مسكن كم تراكم.
ب) نسبتاً سازگارند، به اين ترتيب كه از نظر كلي هر دو كاربري متعلق به يك دسته هستند ولي در جزئيات با يكديگر تفاوتهايي را دارا هستند. نظير مسكن كم تراكم با مسكن با تراكم متوسط.
ج) نسبتاً ناسازگارند، به اين معني كه ميزان ناسازگاري بين دو كاربري از سازگاري آنها بيشتر است.
د) كاملاً ناسازگارند، منظور اينست كه مشخصات دو كاربري هيچگونه همخواني با يكديگر نداشته و در تقابل با يكديگر ميباشد. نظير يك واحد مسكوني كم تراكم و يك واحد صنعتي بزرگ.
براي تعيين ميزان سازگاري/ ناسازگاري بين دو كاربري بايد مشخصات و نيازهاي مختلف هر كاربري را جهت انجام فعاليت عادي آن برشمرد و سپس با مقايسهي اين مشخصات موارد توافق و عدم توافق را مشخص كرد.
– ماتريس مطلوبيت (Desirability matrix) :
در اين ماتريس سازگاري بين كاربري و محل استقرار آن مورد ارزيابي قرار ميگيرد. ميتوان گفت هر كاربري با توجه به خصوصيات خاص آن براي محل خاصي مناسب است و هر محل نيز با توجه به خصوصياتي كه دارد، كاربريهاي خاصي را ميطلبد. براي تهيهي اين ماتريس ميبايست خصوصيات و نيازهاي هر كاربري با خصوصيات محل استقرار آن (نظير: اندازه و ابعاد زمين، شيب، موقعيت، دسترسي، خصوصيات فيزيكي و …) مورد مقايسه قرار گيرد.
با مقايسهي دو دسته عوامل مذكور ميتوان نتيجه گرفت كه محل هر كاربري كاملاً مطلوب است، نسبتاً مطلوب است، نسبتاًَ نامطلوب است و يا كاملاً نامطلوب است. چنانچه خصوصيات مورد نياز كاربري با خصوصيات محل كاملاً در تعارض باشد در اينصورت آن محل مطلوبيتي براي چنين كاربري ندارد و يا برعكس، آن كاربري مناسب محل مورد نظر نميباشد.
– ماتريس ظرفيت (Capacity matrix) :
هر فعاليت (كاربري) داراي مقياسي است و همچنين است سطوح مختلف ساختار يك شهر. چنانچه دو مقياس مذكور با يكديگر منطبق باشند از يك طرف عملكرد فعاليت به خوبي انجام ميشود و از طرف ديگر سطح مورد نظر از ساختار شهر نيز به نحو مؤثري از خدمات فعاليت بهرهمند ميشود. ليكن اگر اين دو سطح با يكديگر تطبيق نكنند، مشكلات عديدهاي را براي هر دو پديد خواهند آورد.
– ماتريس وابستگي (Dependency matrix) :
بر خلاف مواردي كه كاربريها با يكديگر ناسازگار بوده و همجواري آنها ايجاد مزاحمت مينمايد، گاهي اوقات فعاليت يك كاربري وابسته به فعاليت يا فعاليتهاي ديگر ميباشد. اين امر به خصوص در صنايع ديده ميشود. بطوري كه گاهي تعدادي از آنها تشكيل زنجيرهاي داده و هر كدام براي انجام كامل فعاليت خود با فعاليت ماقبل و فعاليت بعدي وابسته است.
در اين ماتريس ميزان وابستگي كاربريها به يكديگر و لزوم همجواري آنها را مدنظر قرار ميدهد. هنگامي فعاليتي بر فعاليت ديگر اثر ميگذارد كه حوزهي عمل اين فعاليتها با يكديگر تداخل داشته باشد و در غير اين صورت هر چند فعاليت مورد نظر داراي آثار نامطلوبي باشد، دور بودن از حوزه عملكرد كلي عملاً فعاليت ديگري را تحت تأثير قرار نخواهد داد. در اين صورت دو فعاليت نسبت به همديگر «بيتفاوت» هستند. براي مثال اثر پالايشگاه تهران بر مناطق مسكوني نياوران به علت بعد مسافت و عدم تداخل حوزهي عمل اين دو با يكديگر قابل اغماض بوده و ميتواند بعنوان «بيتفاوت» تلقي شود. (بحرینی،191،1382)
در مطالعات ارزيابي كاربريها لازم است هر كاربري در موقعيت خاصي كه قرار گرفته با كاربري ديگر در موقعيت خاص خود مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. براي اين كار مناسبترين روش استفاده از نواحي تعريف شده در آغاز مرحلهي شناخت است زيرا در اين صورت هر كاربري و محل استقرار به صورت خاصي مطرح ميشود و بنابراين نتايج حاصله وضعيت هر يك را بطور خاص روشن ميكند. (بحرینی،199،1382)
ماتريسهاي چهارگانه (سازگاري، مطلوبيت، ظرفيت، وابستگي) عمدتاً به ارزيابي كيفي كاربريها ميپردازند، در حاليكه ارزيابي كلي كاربريها را ميتوان از مقايسهي سرانهي موجود كاربريها با استانداردهاي مربوطه و يا از طريق بررسي نيازهاي فعلي و آتي منطقهي مورد مطالعه با فضا مشخص كرد. (بحرینی،191،1382)
تهيهي طرح كاربري زمين، زمينه را براي فعاليت اصلي طراح شهر فراهم ميسازد. شكل دادن سه بعدي به اين طرح به گونهاي كه علاوه بر نيازهاي عملكردي، كيفيات مورد نظر را نيز از نظر ادراكي، احساسي و زيبايي شناسي تأمين كند، هدف اصلي طراحي شهري است. (بحرینی،202،1382)
پيشنهادهاي كاربري زمين بعنوان جزئي از طرح نهايي از طريق ابزاري همچون منطقهبندي (zoning) ضوابط و معيارها (criteria) (نظير نسبت فضاي زيربنا به زمين و تراكم) و كدها و استانداردها قابليت اجرايي پيدا ميكند. (بحرینی،202،1382)
گوناگوني:
نفوذپذيري به تنهايي نميتواند واجد كارآيي زياد باشد. مكانهاي با دسترسي آسان زماني مفيد واقع ميشوند كه به حق انتخاب و جريان اعمال تجربهها سمت و سو بدهند. بدين روال گوناگوني، به ويژه گوناگوني استفاده دومين كيفيت كليدي محسوب ميگردد. (بنتلی و دیگران،6، 1382)
مكانهاي قابل دسترسي و نفوذپذير فقط زماني ارزشمند تلقي ميگردند كه بتوانند تنوعي از تجربيات را عرضه بدارند. بنابراين گوناگوني دومين كيفيت كليدي است كه مورد بررسي قرار ميگيرد. (بنتلی و دیگران،59، 1382)
هدف از گوناگوني آنست كه گوناگوني استفاده را در پروژهها به حد اعلا برساند. (بنتلی و دیگران،6، 1382)
سطوح مختلف گوناگوني عبارتند از: فرمها، كاربريها، مردم، معاني. (بنتلی و دیگران،59، 1382)
گوناگوني استفاده (كاربريها) كليد و گرهگشاي سطوح ديگر گوناگوني است زيرا:
– مكاني كه داراي گوناگوني كاربري باشد دربر گيرندهي گونههاي متنوع ساختماني با فرمهاي متنوع ميگردد.
– يك چنين مكاني انسانهاي مختلفي را در اوقات گوناگون با منظورهاي متنوع به خود جذب ميكند.
– از آنجا كه گوناگوني فعاليتها، فرمها و مردمان موجب فهم و تصوير ذهني مركب غني ميگردد، كاربران مختلف با شيوههاي گوناگوني به تفسير و فهم مكان ميپردازند. اين امر معاني متنوعي را عرضه ميدارد. (بنتلی و دیگران،59، 1382)
كاربريها + مردم + فرمها = معاني مختلف از مكان
گوناگوني كاربري نكتهي كليدي اصل گوناگوني، به مثابهي يك كل ميباشد. (بنتلی و دیگران،59، 1382)
هدف از گوناگوني اينست كه ميزان حق انتخاب را فزوني دهد اما قدرت انتخاب خود به ميزان تحرك بستگي پيدا ميكند. كساني كه از تحرك بالايي برخوردار باشند، قادر خواهند بود از مزاياي گوناگوني فعاليتها بهرهمند شوند. حتي اگر آنها در يك حوزه گسترده پراكنده شده باشند. اما براي كساني چون: افراد فقير، بچهها، سالخوردگان، بانوان و اكثريت مردم، قدرت انتخاب عملي و قابل اجرا بستگي به محيطي دارد كه بتوان در آن محيط افراد مختلفي را در فعاليتهاي گوناگون نزديك بهم، جذب كرد. (بنتلی و دیگران،60، 1382)
چرا موضوع گوناگوني يك مشكل است؟
اختصاصي شدن و اقتصادي بودن
- سازندگان به بازدهي هاي اقتصادي علاقهمندند.
- طراحان در جستجوي مكاني هستند از نظر مديريت آسان باشد.
آميزش اين دو مفهوم در عرصه عمل و يافتن تبلور كالبدي، گوناگوني را بطور جدي خدشهدار ميكند. (بنتلی و دیگران،61، 1382)
وقتي كه نواحي مختلف به حوزههاي تخصصي با كاربري واحد تبديل گردند از ميزان گوناگوني داخل آنها كاسته ميگردد. (بنتلی و دیگران،61، 1382)
وقتي كه عرصههاي طراحي با هم درآميخته شوند و يك واحد بزرگتري را شكل دهند، ميزان گوناگوني داخل بلوكها ميتواند كاهش يابد. (بنتلی و دیگران،62، 1382)
وقتي كه در جهت تأمين منافع و راحتي مديريتها و همينطور يكپارچه كردن سيما اقدام گردد، از گوناگوني داخل ساختمانها كاسته ميگردد. (بنتلی و دیگران،62، 1382)
گوناگوني تا چه حد؟ طراحان بايد با بالاترين حد و توانايي خواهان گوناگوني باشند. با توجه به انبوه محدوديتهايي كه وجود دارد نبايد جستجوي بالاترين ميزان گوناگوني را يك خواسته دور از انتظار دانست. (بنتلی و دیگران،63، 1382)
گوناگوني كاربري هايي كه يك پروژه ميتواند پشتيباني كند به سه عامل اساسي زير بستگي پيدا ميكند:
– تقاضا: درجه تغييرات و گستره انواع فعاليتهايي كه ميخواهند در آنجا جاي بگيرند.
– عرضه: فضاي توانمندي كه بتواند اين گستره از فعاليتها را در خود جاي دهد.
– يارانهها: ميزاني از اندركنش مثبت بين اين دو، كه به وسيلهي طرح ترغيب يا تشويق ميگردد. (بنتلی و دیگران،63، 1382)
تقاضا: (بنتلی و دیگران،63، 1382)
– هيچكس روي پروژهاي سرمايهگذاري نميكند، مگر اينكه وجود تقاضا جهت فضاهايي كه ايجاد ميكند، برايش معلوم شده باشد.
– اولين قدم در طراحي براي تعميم گوناگوني، پايهگذاري نمودن كاربريهايي در عرصه طراحي است كه جريان تقاضا را براي فضا تقويت كند. كاملاً واضح است كه بدون وجود تقاضاهايي براي يك كاربري هيچ دليلي براي استقرار آن در يك فضاي خاص وجود ندارد.
– به طور كلي تقاضا را ميتوان در دو مقوله از همديگر تفكيك نمود: تقاضاهاي اقتصادي، تقاضاهاي اجتماعي.
– تقاضاي اقتصادي داراي دامنهي كاربردي گستردهاي است.
– تقاضاي اجتماعي بيشتر جنبه محلي داشته و روي كاركردهاي مشخصي تأكيد دارد. برخي گروهها و يا سازمانهاي شناخته شده به فضاهايي براي اهداف خاص و معلوم نياز دارند.
– به منظور تحليل تقاضا، بهترين شيوهي كار اينست كه بحث با موضوع تقاضاهاي اجتماعي مشروع شود.
– نهادهاي مسئول محلي، اولين و بهترين مرجع اطلاعاتي براي تشخيص تقاضاي اجتماعي هستند.
– براي حصول به اطلاعات مربوط به تقاضاي اقتصادي، ما بايد نزد عاملان ساخت و ساز محلي برويم.
عرضه (فضاي در خور استطاعت): (بنتلی و دیگران،64، 1382)
– مهم اين نيست كه يك فعاليت تا چه ميزاني بخواهد در يك پروژه جاي بگيرد، اين خواسته زماني به وقوع ميپيوندد كه فضاي مورد نياز به قيمتي در خور استطاعت عرضه شود.
– براي تشويق گوناگوني ما بايد ميزان اجاره و قيمت خريد و فروش را در سطح پايين نگه داريم. يك راه مهم براي انجام اين امر در پايين نگه داشتن هزينهي طرح نهفته است. راه دوم، پيدا كردن مرجعي براي يارانه است. راه سوم، استفادهي مناسب از ساختمانهاي قديمي است.
يارانهها: (بنتلی و دیگران،65، 1382)
– يارانهها ممكن است از خارج از طرح تأمين شوند و يا در داخل طرح و با استفاده از برخي عناصر سودآور به نفع كاربريهايي كه فاقد توانمندي اقتصادي جهت پرداخت اجاره هستند، سازماندهي شوند. راه دوم يارانه درون گروهي ناميده ميشود.
تنوع فعاليتها موقعي در متن ايجاد كيفيت گوناگوني كار خواهد كرد كه به صورت دو جانبه همديگر را پشتيباني كنند. (بنتلی و دیگران،69، 1382)
برخي از فعاليتها به سان آهنرباهايي عمل ميكنند كه مردم را به طرف يك عرصه طراحي جذب ميكنند (كاربريهاي اوليه) از جمله: واحدهاي مسكوني، محلهاي كار، فروشگاهها و مراكز تجاري.
– كاربريهاي ثانويه به عناصري تفسير ميشوند كه از هرگونه قدرت جاذبه براي كشاندن مردم به طرف خود عاري هستند. لذا مردم به تبع استفاده از كاربريهاي اوليه گاهي متوجه كاربريهاي ثانويه ميشوند.
– كاربريهاي اوليه با تأمين و توليد جريانهاي حركت پيادهاي كه كاربري هاي ثانويه براي ادامهي حيات خود بدان نياز دارند، اين حوزه از كاربريها را پشتيباني ميكنند. (بنتلی و دیگران،69، 1382)
عناصر جذاب بايد در چنان فاصلهاي نسبت به همديگر و نسبت به نقاط عطف جريانهاي پياده موجود قرار گيرند كه بتوانند امكانات بين آنها را براي كاربريهاي مورد نياز ديگر قابل ارايه و تقويت نمايند. برخي از ديدگاههاي استاندارد مربوط به حداكثر فاصله از مراكز تجاري ميتواند در امر طراحي مورد استفاده قرار گيرد: شعاع نفوذ عناصر جاذب 120- 90 متر ميباشد. (بنتلی و دیگران،80، 1382)
در نظام پشتيباني دو جانبه «زمان» نيز عنصر مهمي تلقي ميگردد. (بنتلی و دیگران،70، 1382)
در جهت دستيابي به هدف گوناگوني استفاده، ما معمولاً آنهايي را كه از قدرت بالايي در طرح برخوردارند (سازندگان و مسئولان محلي) تشويق ميكنيم در راستاي تأمين خواستههاي پروژه به جاي ما اقدام كنند. اين جريان زماني به وقوع ميپيوندد كه در سه مقياس اصلي زير توجيه قانع كنندهاي از پروژه ارايه دهيم: (بنتلی و دیگران،71، 1382)
توجيه عملكردي: برخي از كاربريها به دليل وجود عواملي مانند سر و صدا و … نميتوانند با هم هماهنگي داشته باشند. اين نوع كاربريها نميتوانند نزديك با هم قرار گيرند. در عين حال بين كاربريهاي ديگر نيز ناهماهنگيهايي وجود دارد كه از نحوهي برخورد مردم يا فهم متفاوت و موقعيت هر كدام ناشي ميگردد.
توجيه اجتماعي: اين موضوع مهمي است كه بتوان با قدرت هر چه تمامتر، پشتيباني منافع محلي را به مثابهي عاملي در جهت پيرايش متغير تقاضا مطرح نمود.
توجيه اقتصادي: وقتي كه پروژه به اتمام رسيده باشد، ارزش اقتصادي آن بايد بسی بيشتر يا مساوي مجموعه هزينههاي انجام شده و سود قابل انتظار سازندگان باشد.
انعطاف پذيري:
مكانهايي كه بتوانند براي منظورهاي متنوعي به كار آيند، در مقايسه با مكانهايي كه براي كاربري مشخص محدودي طراحي شدهاند حق انتخابهاي بيشتري را به كاربران عرضه ميدارند، محيطهايي كه قابليت عرضه چنين گزينههايي را داشته باشند، داراي كيفياتي هستند كه آنرا انعطافپذيري ميناميم. (بنتلی و دیگران،157، 1382)
هدف ما در اينجا اين است كه سازمان فضايي مكانها را براي دربر گرفتن بيشترين حد ممكن فعاليتها و استفادههاي آتي چه در كوتاه مدت و چه در بلندمدت آمادهسازي نماييم. (بنتلی و دیگران،8، 1382)
چرا انعطافپذيري يك مشكل است؟
معمولاً كارفرمايان پروژه علاقهي زيادي به ارتقاء قدرت انتخاب كاربران ندارند زيرا هر يك از اينها با برخي از جنبههاي خاص از زندگي كاربران سرو كار و دلمشغولي دارند.
مشكلات داخل ساختمانها، براي طراحان اين تمايل ايجاد ميگردد كه در داخل ساختمانها براي هريك از انواع فعاليتها فضاهاي اختصاصي درنظر بگيرند. اختصاصي كردن، آنهم در جهت تأمين منافع حامي يا سازنده، غالباً امكان جريان يافتن فعاليتهاي ديگر را در فضاي تخصصي بسي مشكل مينمايد.
مشكلات در فضاي بيروني همگاني: انديشه ي طراحان بر حول تخصصي كردن فضا براي انواع فعاليتها ميچرخد. فضاهايي كه هر كدام مشخصاً از هم جدا شده باشد. اگر فضاي همگاني براي فعاليتهاي منفك از همديگر به واحدهاي جدا از هم قطعه قطعه شود، قسمت اعظم انعطافپذيري آن از بين ميرود. (بنتلی و دیگران،157، 1382)
ميزان اهميت انعطاف پذيري در فضاهاي بيروني و دروني يكسان است اما الزامات طراحانهي آن براي ساختمانها، از آنچه كه به مكانهاي بيروني مربوط ميشود، متفاوت است. (بنتلی و دیگران،160، 1382)
ما ساختمانها را بعنوان نقطهي شروع كار به منظور طراحي انعطافپذير انتخاب كرده و در ادامه كار از ساختمانها بطرف خارج از آنها، در جهت رسيدن به مكانهاي بيروني مجاورشان، پيش ميرويم. (بنتلی و دیگران،160، 1382)
در زمينهي ساختمانها، اين يك امر مفيدي است كه بين انعطاف پذيريها در دو مقياس كوچك و بزرگ تمايز برقرار شود: (بنتلی و دیگران،160، 1382)
انعطافپذيري مقياس كلان:
- انعطافپذيري مقياس كلان، در مورد توانايي تغييرپذيري در كاربري كل ساختمان به مثابهي يك واحد كلي و يا قسمتهاي عمده ساختمان است.
- برخورداري از مزاياي انعطافپذيري در اين مقياس معمولاً متضمن منابعي است كه براي اكثر مردم به آساني قابل دستيابي نيست.
انعطافپذيري مقياس خرد:
- انعطافپذيري مقياس خرد قابليت فضاهاي خاصي در داخل ساختمانها را به ترتيبي كه بتوان گسترهي وسيعي از شيوههاي استفاده را بر آن مترتب دانست مدنظر قرار ميدهد.
- اين مقياس از انعطاف پذيري عمدتاً به ساز و كار زندگي اكثريت وسیعي از كاربران متعارف سازگاري دارد.
انعطافپذيري مقياس كلان، به اين دليل كه با تغييرات كاربري عمده و اساسي سر و كار پيدا ميكند، با الزامات طراحانه فراگير يا كلي ساختمان در ميآميزد لذا ضرورت دارد كه در اولين مراحل طراحي به آن توجه شود، انعطافپذيري مقياس خرد با تصميمگيريهاي طراحانه ريزتر و جزئيتري درگيري پيدا ميكند، بنابراين براي كاربران اهميت حياتي داشته و ميتواند در آخرين مراحل يا در مراحلي متأخرتر مورد بررسي قرار بگيرد. (بنتلی و دیگران،162، 1382)
مهمترين عامل تأثيرگذار بر انعطافپذيري مقياس بزرگ در طراحي يك واحد مسكوني مشخص، سطح اشغالي است كه براي آن در نظر گرفته ميشود. (بنتلی و دیگران،162، 1382)
سه عامل كليدي كه انعطافپذيري دراز مدت را پشتيباني ميكنند: (بنتلی و دیگران،162، 1382)
1- عمق:
- ساختمانهايي كه عمق يا طول آنها خيلي زياد باشد نميتوانند در زمينهي تأمين نور و تهويه به آساني پاسخگوي تغييرات كاربريها باشند.
- عمق كم در پلان باعث افزايش انعطافپذيري مقياس بزرگ ميشود.
- انعطافپذيرترين عمق بين 13-9 متر است.
2- دسترسي:
- تعداد نقاط دسترسي ميتواند يكي از عوامل كليدي ساماندهي جهت سهولت تنوع كاربريها در يك ساختمان باشد.
- نقاط دسترسي فراوان باعث افزايش انعطافپذيري مقياس بزرگ ميشود.
3- ارتفاع:
- در ساختمانهاي بلند مرتبه هر چه طبقات بالاتر برود محدوديت بيشتري در سهولت دسترسي به خارج به وجود ميآيد. بنابراين طبقات بالايي از موقعيت نامناسبتري براي گستره وسيعي از كاربريها برخوردار هستند.
- محدوديت ارتفاع باعث افزايش انعطافپذيري مقياس بزرگ ميشود.
- وقتي كه ارتفاع ساختمان از چهار طبقه تجاوز كند، ميزان انعطافپذيري آن رو به كاهش مينهد.
در ساختمانهاي بلند فقط آن بخشهايي از ساختمان كه بالاي طبقهي چهارم قرار ميگيرد، انعطافپذيري خويش را از دست ميدهند و يا به زبان ديگر انعطافپذيريشان كمتر ميشود. (بنتلی و دیگران،180، 1382)
ساختماني كه عمق آن زياد باشد، انعطافپذيري همهي طبقات آن برحسب شرايط رو به كاهش ميگذارد. (بنتلی و دیگران،180، 1382)
در اكثر ساختمانها، بخشهاي مختلف از امكانات بالقوهي مختلفي جهت تأثيرگذاري يا مداخله در انعطافپذيري برخوردارند. دو نوع از اين بخشها به توجهات ويژهاي نياز دارند: (بنتلی و دیگران،164، 1382)
بخشهاي نرم و سخت:
– اين بخش سخت (از قبيل: راهپلهها، آسانسورها و …) بايد در جاهايي استقرار داده شوند كه محدوديتي براي كاركرد فضاهاي باقيمانده ايجاد نگردد.
بخشهاي فعال و غير فعال:
– هر بخش داخلي كه بتواند به طريقي در فعاليتهاي بيروني مداخله كرده و بر آن تأثير مثبت بگذارد، يك بخش فعال ناميده ميشود.
– در لبهي ساختمان بايد فعاليتهايي جاي داده شود كه از تعامل با قلمرو جمعي بهره بگيرد تا بتواند در ارتقاء حيات و حوزهي همگاني مشاركت نمايد.
طراحي براي انعطافپذيري در مقياس خرد با دو سطح كاري ذيل درگير ميشود: (بنتلی و دیگران،167، 1382)
- تنظيم اندازه و شكل اتاقها در متن سامان فضايي كه از قبل در مورد آن تصميمگيري شده
- طراحي جزئيات هر يك از اتاقها
وقتي اندازهي اتاقها از يك مقدار مشخصي تجاوز كند، سير صعودي افزايش فعاليتها در فضا كاهش پيدا ميكند و تطبيق با فعاليتهاي بيشتر از اثرگذاري كمتري برخوردار ميشود. (كاهش انعطافپذيري) (بنتلی و دیگران،167، 1382)
شكل اتاق بر تعداد فعاليتهاي متفاوتي كه ميتواند در سطح معلوم به وقوع بپيوندد تأثير ميگذارد. در اين ارتباط اتاقهاي فشرده به اتاقهاي باريك و كشيده ارجحيت دارند و قدرت انتخابهايي كه فراهم مينمايند مقرون به صرفهتر هستند. (بنتلی و دیگران،168، 1382)
كيفيت امنيت محيط براي فعاليتها:
مهمترين نياز براي درك، شناخت و استفاده از مواهب محيط، تأمين نيازهاي ايمني است. در صورت عدم تأمين امنيت ذهن فارغ نخواهد شد و بنابراين فرصتهاي خود را صرف درك امكانات ديگر نخواهد كرد. (پاکزاد،36،1385)
يكي از مواردي كه امنيت را القاء يا ايجاد ميكند، داشتن تكيه گاه است. اين نياز در تمامي سنين وجود دارد و در ارتباط و همجواري با افراد آشنا، در رابطه با خانواده، همسايه و .. ارضاء ميشود. (پاکزاد،36،1385)
شكل ديگر احساس امنيت، در رابطه با فضا صورت ميگيرد و آن شناسايي محدوده و قلمرويي است كه فرد در آن قرار دارد. اين محدوده متناسب با سن و سال و با ادراك فرد و تربيت شخصيتي فرد كم يا زياد ميشود. حتي محدودهي اين شكل از تأمين، با توجه به جمع يا فرد بودن اندازههاي متفاوتي به خود ميگيرد. بدين ترتيب مقولهي حريمها و عرصهها در باب امنيت و شناخت فضا از مقولات مشترك بين روانشناسان و طراحان فضا است. (پاکزاد،36،1385)
حتي زماني كه خانه از تمام مفاهيمش عاري ميگردد، همچنان سرپناه باقي ميماند. چرا كه انسان همواره انتظار داشته محل سكونتش وي را پناه دهد و به تبع آن امن باشد. لذا توقع امنيت در ميان نيازهاي بشري پس از احتياجات اوليه، مبرمترين جايگاه را دارد. (قاسمی، 163، 1383)
حساسيت اين توقع به اندازهاي است كه بر خلاف ساير توقعات اختلال در برآورده شدن آن، بازتاب سريع داشته، فرد را به سرعت وادار به واكنش ميكند زيرا فقدان يا كمبود امنيت معادل احساس خطر و اتخاذ حالت تدافعي است. (قاسمی، 163، 1383)
ضروريترين اقدام براي دستيابي به امنيت در محلات مسكونيمان، تقويت احساس تعلق ساكنان به محله است. تعلق احساسي است كه به مرور زمان شكل ميگيرد و مستلزم اقامت طولاني در محله است. پس بيراه نخواهد بود اگر تشويق به سكونت دراز مدت در محله را گامي مؤثر در افزايش احساس تعلق و تأمين امنيت قلمداد نماييم. (قاسمی، 163، 1383)
احساس تعلق به محله عاملي است كه افراد را از بيتفاوتي نسبت به محل سكونتشان خارج ميكند و آنها را به نظارت بر آن ترغيب مينمايد. اين نظارت خود مهمترين ضامن برقراري امنيت در سطح محله است. از اين منظر نظارت بر عرصهي عمومي وظيفهي تك تك ساكنان محله است. (قاسمی، 163، 1383)
گوشههاي پنهان، كم تردد و كم نور محله پتانسيل زيادي براي جرم خيز بودن دارند. لذا بايد به طرق مختلف آنها را حذف نمود. (قاسمی، 168، 1383)
فضاهاي بيدفاع شهري: فضاهاي شهري كه نسبت به ساير فضاها قابليت بيشتري براي وقوع جرايم و تخلفات و اعمال نابهنجار دارند. (طاهرخانی،90، 1381)
جين جيكوبز معتقد است: براي نظارت و مراقبت از خيابان به چشماني نياز است. چشمان كساني كه ميتوان آنها را مالكان طبيعي خيابان ناميد. تلاش براي ايجاد امنيت در خيابانها از طريق ايجاد امنيت در ساير عناصر شهري امري بيهوده است. امنيت را بايد در خود خيابان و از طريق بهرهبرداران آن ايجاد كرد. آنان نخستين كساني هستند كه از خيابان مراقبت ميكنند و به محض آنكه تعدادشان به اندازهي كافي باشد به پاسداران خيابان مبدل ميشوند. (طاهرخانی،90، 1381)
وود (1960 Wood) اولين كسي بود كه به رابطه ميان جرم و محيط فيزيكي اشاره كرد. او اين بحث را مطرح ساخت كه چگونه ويژگيهاي ساختاري مربوط به گسترش ساخت منازل عمومي مانع تماس و ارتباط ميان ساكنان آن (كه زيربناي كنترل اجتماعي غير رسمي است) ميشود. (طاهرخانی،90، 1381)
وجود فعاليت در شب عاملي است كه محله را از حالت انفعالي خارج مينمايد و به آن قدرت دفاع از امنيت خود را مي دهد. در اين راستا حضور فعاليتهايي نظير تاكسي سرويس يا داروخانه كه در تمام شب فعال هستند يا فعاليتهايي چون رستوران و مغازه كه تا پاسي از شب زندگي در آنها جريان دارد، در سطح محله نقش مهمي در تقويت احساس امنيت ساكنان در شب ايفا ميكند. (قاسمی، 170، 1383)
ايدههاي پيشنهادي براي بالا بردن امنيت در يك محلهي مسكوني: (قاسمی، 161، 1383)
تقويت احساس تعلق به محله:
- تشويق به سكونت دراز مدت در محله
- وجود همبستگي ميان ساكنان
- حفظ و تقويت عوامل خاطرهانگيز
- معلوم بودن حدود و ثغور محله
نظارت ساكنان بر عرصهي عمومي:
- افزايش حضور ساكنان در عرصهي عمومي محله
- قابل رؤيت بودن عرصهي عمومي
كنترل رفتارهاي مخل امنيت:
- از بين بردن بستر رفتارهاي مجرمانه
- افزايش شناخت متقابل ساكنان نسبت به همديگر
احساس امنيت ساكنان در شب:
- وجود فعاليت در شب
- نورپردازي و تأمين روشنايي محله در شب
فراهم بودن شرايط ايمني:
- تأمين ايمني در عرصهي عمومي
- تأمين ايمني در عرصهي خصوصي
اسكار نيومن يكي از برجستهترين حاميان نظريات ايجاد فضاهاي قابل دفاع با تأكيد بر راهحلهاي معماري براي كاهش وقوع جرم ميباشد. نيومن برخلاف پيشينيان خود دقيقاً بر موضوع فضاهاي بدون دفاع شهري و ارايهي راهكارها براي ايجاد فضاهاي قابل دفاع متمركز گرديده و تأليفاتي در اين زمينه داشته است. (طاهرخانی،90، 1381)
كتاب Creating Defensible Space (ايجاد فضاهاي قابل دفاع) از اسكار نيومن ميباشد. او در اين كتاب به بررسي مسائلي چون تأثير شكل مسكن در توانمندي ساكنان در كنترل محيط اطراف، تأثير انواع ساختمانها در رفتار افراد، عوامل اجتماعي و تأثير آن بر محيط كالبدي و عوامل ترغيب كنندهي مجرم و بيثباتي ميپردازد و با انتخاب مجموعههاي مسكوني از نيويورك و ديتون توصيههايي عملي را در اين زمينه مطرح ميكند. (طاهرخانی،91، 1381)
اساس نظريهي نيومن در ايجاد فضاهاي قابل دفاع، تعريف و حفاظت از مرزهاي يك محيط مسكوني است و حداكثر تلاش او در اتخاذ راهكارها و پيشبيني برنامههايي بود كه جلوي ورود غريبهها گرفته شود يا اينكه آنها مورد شناسايي قرار گيرند. (طاهرخانی،92، 1381)
فضاهاي بدون دفاع شهري عموماً بر اثر سه عامل شكل ميگيرند:
- عدم سازگاري بين فرم، كاركرد و معني
- فضاهاي بدون كاركرد يا داراي كاركرد متناوب
- نبود رؤيت بصري (طاهرخانی،94، 1381)
قلمرو در فضاهاي شهري:
قلمروها و حريمها معمولاً حوزههايي هستند كه در پيرامون يك فرد يا شيء به گونهاي تعريف ميشوند كه به آن تعلق داشته باشند. قلمرو معمولاً مربوط به موجودات زنده است و آنها با رفتار خاصي حدود و ثغورش را مشخص ميكنند ولي حريم ميتواند پيرامون اشياء هم شكل گيرد و بيشتر از طرف مخاطب استنباط ميگردد تا آنكه شيء يا فردي كه حريم متعلق به اوست آنرا به رخ كشد. (پاکزاد،52،1385)
حریم یا قلمرو
رفتارها به طرق مختلف تحت تأثير اين قلمروها و حريمها قرار ميگيرند. (پاکزاد،52،1385)
هاله يا حباب چيزي است كه فرد فارغ از مكان در اطراف خود ايجاد ميكند. تفاوت هاله با قلمرو و حريم امنيت كه قلمرو و حريم وابسته به مكان هستند و با قرارگيري فرد يا شيء در آن مكان رابطه دارند. در حاليكه هاله يا حباب مستقل از مكان با انسان تغيير مكان ميدهد. (پاکزاد،52،1385)
مخدوش شدن هاله يا حباب هم مانند قلمرو و حريم از طرف مالك آن ايجاد رفتاري تدافعي ميكند. بسياري از رفتارهاي انساني نيز با توجه به هالهي ديگران شكل ميگيرند. به طور مثال در يك فضاي شهري غريبهها با فاصلهي نزديك نسبت به هم بر روي نيمكت نمينشينند و حتي اگر فضاي فيزيكي موجود نباشند از فاصلهاي به هم نزديكتر نميشوند. حدود و ثغور اين هالهها به تفصيل در كتاب بعد پنهان اثر ادوارد هال مندرج است. (پاکزاد،52،1385)
فاصله گذاری راهی برای حفظ هاله شخصی
ادوارد هال تحت تأثير هايدگر در كتاب بعد پنهان خويش، فواصل صميمي، شخصي، اجتماعي و عمومي را براي انسانها تعيين و تعريف مينمايد. وي تاكيد دارد كه احساس افراد نسبت به يكديگر در زماني معين، عامل تعيين كنندهاي در نحوهي استفاده از فاصله است و هر فاصله بايد بعنوان يك محدوده و قلمروي فضايي تعريف شود. درك انسان از فضا پوياست، وي فواصل را درك و احساس ميكند و داراي انواع خصوصيا ت شخصيتي از قبيل درونگرايي، برونگرايي، سلطهجويي، مساوات طلبي و غيره است. هال همچنين به مسألهي همجواريها اشاره دارد كه از موارد بسيار مهم در برنامهريزي و طراحي شهرهاست. اصل مهم در همجواريها بروز رفتاري است كه تعيين قلمرو، مرز و يا مالكيت ناميده ميشود و در سرشت تمامي موجودات وجود دارد. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص 20)
رابرت سومر (Robert Sommer) نوعي ديگر از فاصله را مطرح ساخته و آنرا فضاي شخصي ناميده است. فضاي شخصي به محدودهاي با مرزهاي نامرئي كه اطراف بدن شخص را فرا گرفته و جايي براي مزاحمان در آن وجود ندارد، اطلاق ميگردد. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص 22)
يكي از اساسيترين گامها در راه تعيين قلمروها، توجه به عرصه بنديها در سكونتگاههاست كه همانند ديگر پديدهها از سلسله مراتب خاصي پيروي ميكند. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص21)
چرمايف و الكساندر در يك تقسيمبندي، سلسله مراتب فضاهاي عمومي و خصوصي شهري را چنين ارايه ميكنند: فضاهاي عمومي شهري، فضاهاي نيمه عمومي شهري، فضاهاي عمومي خاص يك گروه، فضاهاي خصوصي خاص يك گروه، فضاهاي خصوصي خانوادگي و فضاهاي خصوصي افراد. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص 21)
همواره اين نكته براي طراحان شهري مطرح بوده است كه چگونه قلمرويي را كه از جانب گروههاي مختلف خودي تلقي ميگردد، شناخته و آنرا مشخص نمايند. بطور كلي عوامل بسياري در نحوهي استفاده از فضا و احساس نسبت به آن مؤثر است كه ميتوان آنها را چنين خلاصه نمود: ارتباط با محيط زيست، ادراك محيط و راحتي رواني، توانايي برقراري اجتماعي و تمايل به آن، مالكيت، آسايش فيزيكي، امنيت و نظارت اجتماعي، معني و خوانايي مكان. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص 21)
توجه به دو مبحث مهم يعني سلسله مراتب فضايي و سلسله مراتب دسترسي و عملكردي در طراحي شهري گامي در جهت تعيين صحيح قلمروها و تأمين محرميت در فضاهاي شهري است. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص 22)
مكانها و فضاها به هر صورت كه باشند، همواره گذاري از يك قلمرو به قلمرو ديگر وجود دارد و اين فضاي گذار غالباً جالبترين مكاني است كه شخص در آن قرار گرفته و وي را با مفهومي به نام آستانه روبرو ميسازد. فضاهاي گذار و آستانهها امكان برقراري تماس با محيطي را كه در آن وارد ميشويم، برقرار ميسازند. در اين ميان شكل وروديها در كليهي اماكن و فضاها نقش مهمي را ايفا ميكند و عنصري به نام دروازه مطرح ميگردد كه نمودی از قلمروهاي فيزيكي، قومي، نژادي، مذهبي و … است. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص22)
معنيدار كردن فضا با مشخص نمودن قلمروها و حريمها رابطهاي مستقيم دارد. معني را ميتوان ادراك ما بين شخص و مكان تعريف نمود كه به وضعيت فرهنگي و كالبدي آن دو بستگي دارد و هر چه مقياس مكان كوچكتر باشد، درك آن نيز آسانتر است. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص22)
اسكار نيومن در بررسي رابطهي ميان فضاي كالبدي و محيط اجتماعي به موارد زير اشاره دارد: بطور كلي، زباني سمبليك براي تعريف محدودهها و بيان قلمرو و حريمها وجود دارد. برخي بيانگر موانع واقعي هستند. برخي موانع سمبليك را به نمايش ميگذارند. اما به هر طريق يك هدف دنبال ميشود، گذار از فضايي عمومي به سوي فضايي خصوصيتر و فضايي كه حضور شخص در آن نيازمند برهان و دليل است و جنبهي محدود كنندهي رفتاري دارد. فضاهاي تعريف نشده و غيرقابل دفاع احساس آزار رساني را به وجود ميآورند مشوق بروز جرائم اجتماعياند. زماني كه محدودهها و قلمروها مشخص و مجزا هستند مردم چشمان خود را به روي مشكلات باز كرده و عكسالعمل نشان ميدهند. با مشخص نمودن قلمروها و حريمها توسط نهادها، نشانهها، بسط توافقات اجتماعي دربارهي حقوق فضايي با توجه به آداب و رسوم، تأمين سلسله مراتب دسترسي و خصوصي بودن، بالا بردن قابليت رؤيت فضا و توجه به شكل فضا، ميتوان امنيت مكانها را تأمين نمود و آنها را زنده و فعال ساخت. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص23)
اهميت حفظ حريمها و زندگي خصوصي افراد و احترام گذاردن به آنها در اسلام، به حدي است كه حتي مؤذنها از گفتن اذان بر روي منار يا محلي كه مشرف به حياط منزل باشد، نهي شدهاند. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص 23)
بايد همواره توجه داشت كه قلمرو ذهني كه هر فرد براي محيطي كه در آن زندگي ميكند متصور است، فراتر از قلمرو زندگي خصوصي وي و مكمل آن است و شايد در بسياري از مواقع علاوه بر شرايط اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و كالبدي كه قلمرو ذهني را مشخص ميدارند، يادها، حوادث و خاطرات را نيز بتوان در شكلگيري اين حريم مؤثر دانست. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص30)
در گذار از خصوصيترين فضاها تا عموميترين عرصهها، بايد همواره توجه بسياري به نوع دسترسيها و سلسله مراتب آنها مبذول داشت. يكي از متداولترين راههاي تعيين قلمرو محلات، محدود كردن دسترسي به بخشهاي مختلف آن است. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص 29)
ميزان محصور بودن فضا و نحوهي دسترسي به آن در تعريف قلمرو بسيار مؤثر است. انسان فضاهاي محصور را بهتر درك كرده و با آن ارتباط برقرار ميكند. با توجه به ويژگي فضاهاي متباين، شكل فضاها و خصوصيت ايستايي و پويايي آنها، ميتوان از آنها در طراحي و تعريف و تحديد عرصهها سود جست. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص29)
در نظر گرفتن خواست گروههاي سني مختلف و ناتوانان جسمي جامعه از نظر دسترسي، امنيت، آرامش، خلوت و يا تحرك فضايي، تنوعي را در فضاي شهري پديد ميآورد كه هر گروهي براي خود قلمروي را در آن متصور شده و با حيات و فضاي شهري مرتبط ميگردد. (هنرهاي زيبا، ش 6، ص30)
مشاركت دادن مردم در امور شهري و فرآيندهاي طراحي، تصويب و اجراي طرحها و برنامهريزيها، نه تنها بهرهگيري از پيشنهادات مبتكرانه و طيف گستردهاي از تواناييها و قابليتهاي افراد را ممكن ميسازد و نيازهاي ملموس و غيرملموس ساكنين را به وضوح مشخص ميكند بلكه پيوندهاي اجتماعي و ادراكي ايشان را با محيط، حريم قلمرو زندگي خويش، شناسايي و حفظ و ارتقاء داده و حيات سالم و پوياي شهري را تضمين ميكند.
گاه از ميان بردن برخي حريمها يا بيتوجهي به آنها، سبب وارد آمدن لطمات جبران ناپذيري به روان انسانها ميگردد و هويت اجتماعي نسلي يا گروهي را خدشهدار ميسازد. در طراحيها همواره بايد به اين مسأله توجه داشت كه خود نيازمند مطالعاتي دقيق در زمينههاي جامعهشناسي و روانشناسي است. هر شهر و هر محلهاي شرايط و ويژگيهاي خاص خود را دارد. ضروري است كه براي حصول نتيجهي بهتر، به چنين قلمروهايي بيتوجه نبود، آنها را حتيالامكان شناخت و راهحلهاي مناسبي اتخاذ نمود.