زمينههاي شكلگيري طراحي شهري
بشر از همان آغاز تمدن و شهرنشيني خود بر اساس فطرت خويش و به پيروي از آنچه در طبيعت ميديد تمايل به ايجاد نظم و نظامدهي را در آنچه ميساخت هدف قرار داد. حرفهي طراحي شهري نيز در چهارچوب همان نياز كلي انسان به نظم و در پاسخ به نيازهاي خاصي از جامعه به وجود آمد.(بحرینی،11، 1382)
ميتوان گفت هدف طراحي شهري مالا همان هدف شهر است. شهرها و يا به عبارت صحيحتر مجتمعهاي زيستي به منظور تأمين مقاصد خاص و معيني براي ساكنينشان ايجاد شدند و طراحي شهري ميتواند به حصول مؤثرتر، مستقيمتر و آگاهانهتر هدفهاي فوق كمك كند. (بحرینی،11، 1382)
فعاليت «طراحي مجتمعهاي زيستي» به عنوان يك هنر و يا ايجاد اصلاح و تغيير در مجتمعهاي زيستي بعنوان يك عمل انساني با ايجاد مجتمعهاي زيستي اوليه در ناحيهي بينالنهرين در حدود 5000 سال قبل از ميلاد بوسيلهي سومريها آغاز شد. اينگونه مجتمعها داراي هيچگونه نظام از پيش حساب شدهاي نبودند و داراي رشد ارگانيك بودند. در اين دوره، طراحي شهري بعنوان يك فعاليت آگاهانه، سنجيده و ارادي حقيقتاً وجود نداشته است و نيروها و انگيزههاي مذهبي، افسانهاي، اجتماعي و نظامي مورد توجه قرار ميگرفت. (بحرینی،12، 1382)
همزمان با پيدايش شهر- كشور در يونان بود كه براي اولين بار روشهاي سيستماتيك شهرسازي معرفي ميشود. با اينحال شهرهاي طراحي شده يوناني با وجود تمام آن نظم و روابط ظاهري كه بين ساختمانها ديده ميشود هرگز بر اساس قوانين و اصول مدرن و آكادميك شهرسازي و طراحي ساخته نشده بود. در حقيقت تا اينزمان يك مجموعهي مدون براي تئوري طراحي شهري وجود نداشت. بجاي آن مجموعهاي از تصورات و مفاهيم كلي و عملي بود كه نشان ميداد در هر مورد چگونه ميتوان عمل كرد. (بحرینی،13، 1382)
تا اين زمان حرفهي طراحي شهري اساساً بعنوان يك هنر عملي مطرح بود. به اين ترتيب كه اصول و قواعد ساده و عملي هنري را براي طراحي محل مورد نظر، بكار ميگرفتند. (بحرینی،13، 1382)
خصوصيات دورهي يونان كه عبارت بود از امپراطوري و حكومت مقتدر، استثمار بردگان و بوجود آوردن شهرهاي كوچك بصورت شهر- كشور، طراحي شهري را در بوجود آوردن سه نوع نظم در اينگونه شهرها خلاصه ميكرد: نظم بصري، نظم هندسي، نظم رياضي. (بحرینی،13، 1382)
يكي از موفقيتهاي عمده در دوران روم، مقياسي بود كه در شهرسازي و طراحي مورد استفاده قرار گرفت. در اين دوره، طراحي شهري ايجاد نظم هندسي را بصورت فوقالعاده تجويز مينمايد. قرينهسازي خشك و محور سازي هر چه بيشتر مورد استفاده قرار ميگيرد تا قدرت امپراطوري را منعكس نمايد. (بحرینی،15، 1382)
در قرون وسطي شهرهاي ارگانيك كه داراي نظم طبيعي بوده و بطور خود به خود و تدريجي رشد پيدا ميكند، شكل غالب شهرهاي اروپايي را بوجود ميآورند. جهت شكل اين شهرها به شدت تحت تأثير مهمترين عامل نظم دهنده يا كليسا قرار ميگيرد. (بحرینی،18، 1382)
در دورهي رنسانس، ايتاليا الگويي را بدعت گذاشت كه اساس آن احياء شكلهاي هندسي كلاسيك يونان و روم باستان بود. برخلاف قواعد خشك و عيني زيبايي شناسي متداول در دورهي رم و يونان، اصول نظامي، حاكم بر فعاليتهاي طراحي شهري در اين دوره گرديد. (بحرینی،18، 1382)
در دورهي رنسانس، شهر جنبهي هنري پيدا ميكند و بعنوان يك واحد معماري مطرح ميشود. در اين دوره، بيش از هر دوره ديگري طراحي شهري بعنوان معماري در مقياس وسيع مطرح ميشود. (بحرینی،19، 1382)
در دورهي باروك، طراحي كلي يا جامع شهر جاي خود را به طراحي بخشي يا موردي ميدهد و معيارها و قواعد خشك و سخت طراحي تا حدود زيادي اهميت و مطلوبيت خود را از دست ميدهد. برخلاف گذشته تمايل به فضاهاي باز بوجود آمده و فضاهاي متراكم و بسته از اهميت ميافتد و بالاخره رشد پوياي شهر جاي رشد ايستا را ميگيرد. (بحرینی،20، 1382)
در دورهي انقلاب صنعتي، دورهي جديدي از بينظمي در مجتمعهاي زيستي و بخصوص شهرهاي صنعتزده پديد ميآيد كه سامان دادن آن از عهدهي هنرمند و طراح سنتي كاملاً خارج است. (بحرینی،20، 1382)
تا شروع انقلاب صنعتي، طراحي شهري بعنوان يك هنر مطرح بود كه متكي به اصول و قواعد خاصي بود كه از ارزشها و نيازهاي خاص جامعه نشأت ميگرفت. تا اين زمان، مهمترين و متمايزترين نوع هدفهاي طراحي شهري، زيبايي محيط بود. (بحرینی،22، 1382)
عدهي كثيري از نظريهپردازان طراحي شهري بر اين باورند كه ريشههاي اين رشته را بايد در حرفهي معماري و به طور مشخص در جنبش معماري مدرن جستجو كرد. اين صاحبنظران، طراحي شهري را به مثابهي واكنشي در قبال شكست جنبش معماري مدرن ميدانند و تكوين و رشد آنرا معلول توجه فزايندهي جامعه به واقعيتهاي «تجربهي انساني شهر» و به طور كلي معلول واقعيت زندگي بشري تلقي مينمايند. (از جمله جان لنگ) (گلکار،5، 1378)
بنابر عقيدهي گروه ديگري از پژوهشگران، نياز مبرم به رشتهي طراحي شهري از عدم توفيق حرفهي برنامهريزي شهري در ساماندهي شايستهي محيطهاي مصنوع نشأت گرفته است. (گلکار،5، 1378)
شكاف موجود در مرز مشترك مابين حرفههاي معماري و برنامهريزي شهري و تلاش در جهت ايجاد پل ارتباطي بين اين حرفهها از مهمترين علل و دلايل پيدايش طراحي شهري معرفي شده است. (گلکار،6، 1378)
به طور كلي، عللي را كه به ظهور، گسترش و تداوم رشتهي طراحي انجاميده است را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود: (گلکار،7، 1378)
دسته اول: علل متقدم: كه همان علل پديد آورندهي اين رشته هستند. علل متقدم از يكسو از خلاء موجود بين حرفههاي معماري و برنامهريزي شهري و از سوي ديگر به گفتهي لينچ از دغدغههاي جوامع گوناگون در خصوص ارتقاي كيفيت زندگي انسان و نقشي كه طراحي شهري ميتواند از طريق «ارتقاي كيفيت محيط كالبدي همگاني» در آن داشته باشد، نشأت گرفتهاند.
دسته دوم: علل متأخر: كه باعث تداوم و رواج فزايندهي رشتهي طراحي شهري در منظر بينالمللي شده است. اين دسته از علل، عمدتاً ماهيت اقتصادي، سياسي و فرهنگي دارند. تحت تأثير اين علل، طراحي شهري بعنوان ابزاري جهت نيل به اهداف بخشهاي مزبور به ويژه در جهت رونق و توسعهي اقتصادي – بازرگاني شهرها توجيه شده و تداوم مييابد.
طراحي شهري را بعنوان يك تخصص فني مستقل ميبايست رشتهاي جوان تلقي نمود كه از عمر آن در مقياس بينالمللي تنها چهار دهه ميگذرد. (گلکار،6، 1378)
طراحي شهري در ايران، بعنوان گرايش از رشتهي شهرسازي از اين هم جوانتر است. در واقع با احتساب زمان شروع تدريس شهرسازي در دانشگاه تهران و سپس در دانشگاه شهيد بهشتي از نخستين سالهاي دههي پنجاه هجري شمسي، عمر اين رشته در ايران به سه دهه نيز نميرسد. (گلکار،6، 1378)
اولين برنامهي درسي دانشگاهي اين رشته در ايالات متحده آمريكا تحت عنوان «طراحي مجموعهها و مراكز شهري» در سال 1957 در دانشگاه پنسيلوانيا ارايه گرديد و متعاقباً برنامهي دورهي «طراحي شهري» در سال 1960 در دانشگاه هاروارد ، يعني جايي كه قبلاً در سال 1929، محل تولد اولين رشتهي برنامهريزي شهري در آمريكا و به احتمال زياد در جهان ميبود، شروع به كار نمود. همچنين در سال 1957، انجمن معماران آمريكا، با توجه به لزوم ايجاد چنين دورهاي از طريق تأسيس كميتهي طراحي شهري اقدام به تهيه و نشر مقالاتي در زمينه طراحي شهري نمود. (گلکار،6، 1378)
بنابر پژوهشهايي كه در سالهاي اخير شده است، علل اقتصادي و مالي از مهمترين علل رواج و رونق طراحي شهري بودهاند. يكي از اين علل به گفتهي ديويد هاروي «رقابت فشردهي بين شهرها» در جهان توسعه يافته است. بسياري از اين شهرها، طراحي شهري را براي رونق بخشيدن به كسب و تجارت مفيد تلقي ميكنند و مابين ارتقاي وضعيت اقتصادي شهري و ايجاد يك سيماي شهري مطلوب به نوعي ارتباط دست يافتهاند. در واقع ساختار و فرم شهري وسيلهاي براي جذب سرمايه و طبقات اجتماعي خاصي از مردم شده است. اين نقطهي توجه اقتصادي كه امروز گسترش يافته است، در برنامههاي طراحي شهري دوران متقدم «دهههاي 1950 تا 1970» غايب بوده است. (گلکار،7، 1378)
عامل سياسي، هنوز برخلاف عامل اقتصادي، نتوانسته است نظر اكثريت كارگزاران شهري و سياستگذاران كشورهاي مختلف را به خود جلب نمايد و هنوز نقشي كه كيفيت خوب طراحي شهري شهرها ميتواند در ارتقاي وجههي سياسي يك كشور، از نظرگاه جهانيان ايفا نمايد، كاملاً مورد توجه قرار نگرفته است. (گلکار،8، 1378)